#نشاید سرزنش کردن
مرا در عاشقی چندین
جوانی بود و کار دل
مسلمانان!
چه میکردم؟
#آدمیزاد است و عشق
و دل به هر کاری زدن
آدم است و سیب خوردن
آدم است و اشتباه:)
#عقل را از بارگاه عشق بیرون کردهاند
هر فضولی محرم خلوتسرای شاه نیست
#اگر چه رفته ای اما
ندارم بیم تنهایی
که حکم عاشقی این است
تک؛ از شاه بالاتر:)
#خواب دیدم آمدی بوسیدی ام
خوابم پرید
عشق من بوسیدنت هم بد زمان است
...پنج صبح؟!
#تو در منی و مرا میکُشی شبیه کسی...
که از سپاه خودی
نیزه سمت شاه انداخت:(
#خوشا سیاست ابروی تو
که از چپ و راست
گرفته کل جهان را بدون خونریزی:)
#خداهم لحظه ی خلقِ تَنَت فهمید روزی من
اطاعت میکنم هرشب
هوسهایِ زلیخا را:)
#سرزنش میکنی مرا اما
به گناهم دچار خواهی شد
عشق وقتی تنیده شد به تنت
سخت بی اختیار خواهی شد:)
#گرچه از پشت زدن
رَسم جوانمردان نیست
غم نداریم اگر خصلتِ خنجر این است:))
#حاجت به خونبها نَبُوَد
چون تو میکُشی
مقتول خنجرِ تو شدن خونبهای ماست:)
#من از غم تو
غزل میسرایم و آن را
تو عاشقانه به گوش رقیب میخوانی:(
#آنکه آسوده ی خواب است به بازوی رقیب
بالش نـم زده از گـریه
چه می داند چیست؟
#دهخدا تجربه عشق ندارد ور نه
معنی مرگ و جدایی
به یقین هر دو یکی است:)
#یک نگاهت به من آموخت
که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند:)
#به جایی میرسد آدم
که بعد از گریه میگوید:
میان این همه بیگانه
صد رحمت به تنهایی!
بحشی....