eitaa logo
#سرباز_وظیفه_پاسدار_قاسم_سلیمانی
480 دنبال‌کننده
54.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
408 فایل
با ما در کانال مرجع معاونت فرهنگی هنری سپاه امام صادق علیه السلام استان بوشهر همراه باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
📸/گزارش تصویری از برگزاری مسابقه دوستانه فوتسال در چمن شهدای جوان ویژه بسیجیان پایگاه مقاومت ذوالفقارشهراهرم و کربلا 1403/9/16 ✎﹏﹏﹏﹏﹏﹏ 🍃  روابط عمومی پایگاه مقاومت بسیج ذوالفقار شهر اهرم   🍃 ╭┅─────────┅╮🕌 🕊🌱🇮🇷 صفحه خبری پایگاه مقاومت در اینستاگرام @mosque.quran.ahram صفحه مجازی تیم رسانه یاوران مهدی(عج) شهراهرم در اینستاگرام: @team.media.mahdi_313 کانال خبری پایگاه مقاومت در روبیکا @Zolfaghar_tangestan کانال خبری پایگاه مقاومت در ایتا https://eitaa.com/Zolfaghar_tangestan کانال خبری پایگاه مقاومت در بله https://ble.ir/zolfaghar_tangestan
برگزاری کارگاه آموزش خانواده(آسیب های اجتماعی ) در دبستان فرزانگان با حضور سرگرد دهقان به همت پایگاه بسیج فاطمه الزهرا یکی از مهم‌ترین برنامه‌های فرهنگی برگزاری کارگاه آسیب‌های اجتماعی در مدرسه میباشد که خانواده‌ها باید آگاهی کاملی در رابطه با آسیب‌های اجتماعی داشته باشند. پایگاه بسیج فاطمه الزهرا ، با گسترش آسیب‌های اجتماعی همزمان با گسترش فناوری روز جامعه در سال‌های اخیر با گسترش فعالیت‌های دشمنان در زمینه نفوذ در کانون خانواده‌ها با هدف ازهم گسیختگی روابط خانوادگی و انسانی با جریان سازی در بستر شبکه‌های اجتماعی، پیشگیری از وقوع آسیب‌های اجتماعی را به عنوان یک ضرورت بسیار مهم مورد تاکید قرار می‌دهد. کسب مهارت های لازم به منظور داشتن رفتار مناسب در مقابل آسیب های اجتماعی از جمله اهداف دیگر برگزاری این کارگاه آموزشی را تشکیل دادکه با تدریس عالی سرگرد دهقان برای والدین عزیز دانش آموزان برگزار گردید
28.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻هجدهمین قسمت بسته خبری نقش‌آفرین 🔶 از استقبال شهدای گمنام توسط شبکه عملیات فرهنگی سراسر کشور تا تشریح "رویداد خط امین" @basijnewsir
بسم الله... . 📸گزارش تصویری ✓خرید بسته مواد غذایی به مبلغ 500000هزار تومان به مادر نیازمند سیرافی توسط گروه جهادی الزهرا س 1403/9/20🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب هواتودارم شهید مرتضی عبدالهی روایت زندگی شهیدمدافع حرم مرتضی عبدالهی نوشته ی رسول ملاحسنی انتشارات آثاربرات درباره کتاب هواتو دارم شهید مرتضی عبداللهی در کتاب هواتو دارم نویسنده ما را با زندگی مرتضی عبداللهی آشنا می‌کند. از همان جوانانی که در مسجد شکوفا می شوند و هوش و شجاعتشان را در راه خدا به کار می‌برند. شهید مدافع حرمی که به انواع هنر های رزمی مسلط بود و حواسش به همه بود. از آن هایی که در هر شرایطی حاضر هستند تا هوای مردم را داشته‌ باشند. این کتاب، دارای دو قهرمان است. که قهرمان اول شهید و قهرمان دوم همسر شهید است. این کتاب در 12 فصل داستان را بیان می کند. لینک پویش: ravibook.ir @libbasijbousher
کتاب مجیدبربری «مجید بربری» صدوپنجاه بیشتر نیست. اسم جالبی هم دارد و کتابی بسیار خواندنی است. هم خواندنی و هم متفاوت، و این تفاوت از جنس تفاوت‌هایی است که خواننده را به خود جذب می‌کند. در این حدود سه سالی که از چاپ نخست این کتاب می‌گذرد، چندین و چند بار تجدید چاپ شده است و همین نشان می‌دهد که خیلی‌ها آن را خریده‌اند و خوانده‌اند و احتمالاً خواندنش را به دیگران هم پیشنهاد کرده‌اند. «مجید بربری» داستان زندگی جوانی دهه هفتادی به اسم مجید است. البته نام خانوادگی‌اش نه بربری، که قربان‌خانی بود. او برای سال‌ها، یک جور بود و بعد در اتفاقی غیرمنتظره، جور دیگری شد. آدم دیگری شد. قهوه‌خانه‌ای در جنوب تهران داشت و دغدغه‌ها و دنیایش به آنچه در این قهوه‌خانه می‌گذشت محدود می‌شد. دعوا و درگیری و سروکار داشتن با آدم‌هایی نه‌چندان سربه‌راه بخشی از زندگی روزمره‌اش بود. آن زمان از زیادی قلیان‌های قهوه‌خانه‌اش خرسند بود و آن را نشانه‌ای از موفقیت در کار خود می‌دید. آنقدر غرق در این جنس از زندگی بود که وقتی بعد تغییر کرد و مسیر دیگری را برای ادامه راه انتخاب کرد، خیلی‌ها باورش نمی‌کردند. حتی نزدیکانش نیز تردید داشتند که او در این تغییر جدی است. می‌خوانیم: «رفتن مجید، هیچ‌وقت در ذهنم نمی‌گنجید. فکر می‌کردم شوخی می‌کنه. مثل همه بیستوچند سال زندگی‌اش، به استثنای این اواخر، که شوخی شوخی سر کرد. می‌گفتم به قول خودش جوگیر شده، جو چند تا بچه هیاتی را گرفته که اومده‌اند قهوه‌خانه‌اش و بعد از چند وقتی تموم می‌شه و می‌ره. هر بار که آبجیم نگران بود و به من زنگ می‌زد، با هق‌هق گریه می‌گفت: حسن، رفتنش قطعی شده، این داره می‌ره. اگه بره من چه خاکی به سرم بریزم. ولی من در جواب اون گریه‌ها از ته دل قش‌قش می‌خندیدم و می‌گفتم: آبجی، نگران نباش. این فیلمشه! این هم یه اذیت جدیده، جو گیر شده. چشمش به چهار تا بچه هیاتی افتاده، این‌جوری شده. از دور و برش که برن، برمی‌گرده پیش همون رفیق‌های قبلیش. قلیون و بقیه بساط. تو این‌قدر نگرانش نباش. ما فکر می‌کردیم مجید جوگیر شده، ولی نشده بود…» تحولی که او تجربه‌اش کرد، نه از جوگیری بود و نه تغییر سطحی و گذرا. به گذشته پشت کرد، داوطلب جنگ در سوریه شد و عزمش را برای دفاع از حرم جزم کرد. ذهنش درباره تکلیفی که احساس می‌کرد به عهده دارد روشن شده بود. البته به او گفتند که تک‌پسر است و قرار نیست در فهرست اعزامی‌ها قرار بگیرد. اما تقدیرش رفتن بود. قرعه به نامش افتاد و پا در سفر گذاشت و مسیر را تا شهادت پیش رفت. از این حیث، او را با شاهرخ ضرغام قیاس می‌کنند، که او نیز جایی از مسیر گذشته برید و در انتخابی متفاوت، صراط سعادت را پیش گرفت. قطعاً به مجید و شاهرخ و دیگرانی که به این دو شهید شباهت دارند، عنایتی خاص شده بود. حتماً چیزی درون آنان بود که وقتی فرصت هدایت و رستگاری پیش پای‌شان قرار گرفت، از آن حداکثر بهره را بردند و در زمانی کوتاه، از تاریکی‌های زمین تا روشنایی ملکوت را طی کردند. لینک پویش کتابخوانی خط امینravibook.ir @libbasijbousher
پوستر اعلام مراسم هفتمین روز تدفین شهید گمنام در روستای زایرعباسی شهرستان دشتی