eitaa logo
پایداری
327 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
237 فایل
اهداف: ⚪️ نگاهی به رویدادها و ارزشهای انقلاب - پایداری و جبهه مقاومت ▫️حوادث جریان سازِ گذشته، حال و ده های پیش رو 🔴 شناخت دشمن و جریانات مرموز فتنه - تهاجم فرهنگی، سبک زندگی و تغییر بینش جامعه. . . جز کوی تو دل را نَبوَد منزل دیگر، یاالله
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5764757254184111832.mp3
16.24M
«احدی نیست این دعا را بخواند مگر آنکه حاجتش برآورده شود و هیچ سحری و زهری در او تاثیر نکند و هیچ دشمنی او را شماتت نکند و خداوند از او روی برنگرداند و تمام حاجت او را اجابت کند» + مهج الدعوات ص۲۴۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخن حاج قاسم عزیز درباره شهید همت (حکومت کننده بر جان ها)💕 🌱 ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ -- سالروز تولد حاج ابراهیم همت 💠 ماجرای ولادت شهید همت از زبان پدرش👇👇 🕌 مي‌خواستم برم كربلا  زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منو هم ببر، مشكلي پيش نمي‌آيد. هر جوري بود راضيم كرد. با خودم بردمش. اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتي رسيديم 🚩كربلا، اول بردمش دكتر⛺ دكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، اميدي نيست. چون علايم حيات نداره. وقتي برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نمي‌خورم! بريم حرم. هر جوري كه مي‌توان منو برسون به ضريح آقا. زير بغل هاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشه‌اي واسه زيارت 👐 با حال عجيبي شروع كرد به زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه براي نماز بيدارش كردم. با خوشحالي بلند شد و گفت: چه خواب شيريني بود. الان ديگه مريضي ندارم. بعد هم گفت: 👇 ✨ توي خواب خانمي رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، يه بچه زيبا رو گذاشت توي آغوشم. بردمش پيش همون پزشك. بیست دقيقه‌اي معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعني چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردني نيست، امكان نداره!؟ همسرم كه جريان رو براش تعريف كرد، ساكت شد و رفت توي فكر، وقتي بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم. محمد ابراهيم 👈 «محمدابراهيم همت» ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🔹جنایت جدید صهیونیست‌ها، حمله به بیمارستان الاقصی🔞 جنایتکاران صهیونیست چادر‌های آوارگان فلسطینی مستقر در حیاط بیمارستان شهدای الاقصی در دیرالبلاح در مرکز نوار غزه را مورد هدف قرار دادند. آخرین اخبار از درون سرزمین‌های اشغالی 🔸 @AkhbareSarzamin
سرم بر دامان امیرالمومنین(ع) بود؟ شبها با یاد پیکر غرقه به خون غلامعلی می خوابیدم، تا اینکه شبی به خوابم آمد. با ناراحتی گفتم: با آن همه ترکشی که به شما اصابت کرده، حتما خیلی درد کشیده اید؟ گفت:من اصلا دردی احساس نکردم. وقتی ترکش به بدنم اصابت کرد، سرم بر دامان حضرت علی (ع) بود و حضرت رسول (ص) در کنارم بودند، ظرف آبی همراه داشتند و از آن به صورتم پاشیدند. عطری در فضا پراکنده بود که با استشمام آن به خواب عمیقی فرو رفتم. نوری که دیدی از چهره ام می تابید،ا ثر آبی بود که رسول الله(ص) به صورتم ریخته بودند... کتاب شهداواهل بیت ، ناصرکاوه راوی: همسر شهیدغلام علی ترک جوکار، منبع: کتاب روایت عشق
❤️شهيد ابوالفضل (داوود) اسماعيلي, اولین شهيد مدافع حريم علوي!؟ داود هیجده ساله ما عاشق امام رضا (ع) بود... او هم کار میکرد و هم درس می خواند... داود ماهی یکبار بعداظهر پنجشنبه سوار اتوبوس میشد و تا بعدازظهر جمعه در حرم مولا بود و دوباره سوار اتوبوس میشد تا صبح شنبه به مدرسه و سرکارش برسد... سال 83 بود، آمريكایی ها عراق را اشغال كرده بود. خبرهايي از بي حرمتي نظاميان آمريكايي به حرم هاي اهل بيت در عراق به گوش مي رسيد. بعضي از پايگاه ها در ایران به صورت نمادين جهت اعزام نيرو به عراق ثبت نام مي كردند... قابل تحمل نبود كه به گلدسته حرم علمدار كربلا تير انداري شود و يا با تانك به درب ورودي حرم شاه مردان آقا امير المومنين(ع) گلوله بزنند و... اما شيعياني بودند كه طاقت نياوردند و خود را به آب و آتيش زدند و به معركه رسانند. مرداني كه با عشق به امام حسین، سيد الشهدا (ع) پاي در وادي جهاد و شهادت گذاشتند. شهيد داوود اسماعيلي نيز از جنس مرداني بود كه غبطه مي خورد چرا در هشت سال دفاع مقدس سن او نمي رسيد كه به جنگ برود. او متولد سال 1365 بود. عشق به شهادت و اهل بيت (س) و شهدا آتشي در سينه اش افروخته بود كه به جز شهادت هيچ مرحمي بر دردش كارساز نبود... هر طوری بود خود را به عراق و سپس به نجف می رساند... روز درگیری سلاح به اندازه کافی نبود و به داود سلاح نمی رسد!؟... ولی عاشق مولا با دست خالی هم جلوی حرامیان را می گیرد... صبح روز 23 مرداد سال 83 در 500 متری حرم امام علی(ع) با گلوله مستقیم نیروهای اشغالگر آمریکایی ها مانند مولایش اباعبدالله (ع) بی سر همان طوری که خودش پیش بینی کرده بود, به شهادت رسید و مانند حضرت زهرا (س) و شهدای گمنام در گوشه ای از وادی السلام نجف درجایی که نیروهای جیش المهدی (ع) هستند, گمنام به خاک سپرده می شود دو بيت شعر هم شهيد داود اسماعيلي يك روز قبل از شهادتش گفته بود ... «مشتاق گل از سرزنش خار نترسد ديدار رخ يار ز اغيار نترسد آن يار دلاور كه كند ترك سر خويش کتاب شهداواهل بیت، ناصرکاوه _ راوی جواد تاجیک
شهدا ی مدافع حرم علوی(2) شهید احمد کریمی در جنگی نمایان به گفته برخی شاهدان دو تانک آمریکایی را منهدم می کند! کسی که کمک تیر انداز احمد بود جوانی معروف به حسن فلوجه بود! حسن برای من تعریف کرد که در اوج درگیری ها و در حالیکه تانک های آمریکایی مدافعان را زمین گیر کرده بودند، ناگهان احمد از سنگرخارج شد و خود را به مقابل تانک آمریکایی در فاصله ای نزدیک رساند و در حالیکه گلوله های کالیبر تانک، در اطراف او به زمین می خوردند، با آرامش و تسلط کامل نشست و تانک را هدف گرفت و با اولین شلیک، تانک را منهدم کرد! من با چشم خودم تکه های تانک و جلیقه سوخته خدمه ی تانکی که احمد زده بود را در مسجد کوفه دیدم. احمد کریمی، پس از چند شلیک دیگر و در حالیکه سایر مدافعان از شجاعت او روحیه گرفته و آمریکایی ها را به عقب رانده بودند، از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله های هلیکوپتر آمریکایی قرار میگیرد و جام شهادت را سر می کشد... شهید احمد کریمی بود که, عراقی ها به او لقب قهرمان (بطل) دادند و این شهید از اولین کسانی بود جلوی آمریکائی ها ایستاد و به شهادت رسید... بعدازظهر همان روز احمد را همراه 12 نفر عراقی را دفن می کنند و برای اینکه احمد مفقود نباشد، از روی کارت پایان خدمتش عکس می اندازند. و همین عکس نیرو های عراقی که بعد از 20 سال باعث می شود خانواده شهید احمد کریمی با پیگری های متعدد موفق می شوند در 1402 مزار شهید احمد کریمی را در وادی السلام پیدا کنند و بر سر مزار شهیدشان حضور پیداکنند. یکی از نیروهای عراقی که هر هفته بر سر مزار احمد در این بیست سال حضور پیدا میکرد و خودش هم در نبرد با داعش به شهادت رسید، نقل می کند که یکبار برای خواندن فاتحه رفتم سر قبر اخمد و دیدم یک خانواده آلمانی بالای سر قبر احمد هستند و مشغول دعا خواندن هستند!؟ با تعجب گفتم شما احمد را ار کجا می شناسید؟ ایشون مفقود هستند و تا به حال خانواده شان را پیدا نکردیم. آنها جواب می دهند ما بچه دار نمی شدیم تا اینکه به ما گفتند به امام علی(ع) متوسل شوید. ما دعا ککردیم و متوسل شدیم و در خواب امیرالمومنین(ع) را دیدیم و امام (ع) به ما گفت من حاجت شما را میدم، اما باید بالای سرقبر شهید احمد کریمی در وادی السلام بوید وآنجا به این شهید متوسل شوی؟ من خودم آمدم به شهید متوسل شدم وبعداز مدتی خدا به ما بچه داد و الان برای ادای نذر و تشکر با خانواده به سر قبر شهید احمد کریمی آمدیم. کتاب شهداواهل بیت، ناصرکاوه – راوی جواد تاجیک سحر 21 ماه رمضان 1403 برنامه ماه من ، شبکه 3 سیما
شهدا ی مدافع حرم علوی(3) شهید نیسیانی، همراه خانواده برای زیارت می آیند کربلا؛ وقتی هتک حرمت حرم را از سربازان آمریکایی و درگیری مدافعان حرم با آمریکایی ها را می بیند، خانواده را به همراه برادر زنش به ایران می فرستند و خود به مدافعان حرم می پیوندد. از دوستان همراه شهید نیسیانی شخصی است به نام ابوالقاسم از اهالی اهواز بود که خودش برای من نحوه ی شهادت شهید را تعریف کرد؛ او گفت: همراه با گروهی از مدافعان در نبردی نابرابر از صبح تا بعد از ظهر از ورود تانک های متجاوزان آمریکایی به محدوده ی حرم جلوگیری کردیم و پس از عقب راندن دشمن، برای ادای نماز و استراحت به یک مسجد رفتیم؛ نماز را که خواندیم، همه ی اعضای گروه از فرط خستگی خوابیدند! اما این شهید بزرگوار که گویی بی قرار ملاقات با اربابش بوده، آرام و قرار نداشت و به سایرین گفت: من احساس خوبی ندارم! احساس می کنم دشمن دارد به ما نزدیک می شود! سلاحش را بر می دارد و میرود بیرون از مسجد که در همین لحظه با یک تانک آمریکایی مواجه میشود که از دور دست در حال پیشروی است؛ به داخل مسجد بر می گردد و پس از مسلح کردن آر پی جی، بیرون میرود و خود را به نزدیکی تانک می رساند و در حالیکه به سمت تانک هدف می گیرد، شلیک او و تانک همزمان میشود و لحظه ای بعد پیکر بی سر این شهید بزرگوار بر خاک کربلا می افتد و روحش به شهدای عاشورای می پیوندد.در این درگیری شهید روح الله اسدی نیز به شهادت رسید ولی پیکرش به دست نیامد و مفقودالجسد است... شهید بعدی احمد مهدیانی است که ایشان هم سرش از بدن جدا شد... کتاب شهداواهل بیت، ناصرکاوه – راوی جواد تاجیک
آقا امام علی(ع) یکی از شبها نزدیکی‌های سحر سید ساجدی با چشمانی گریان به سراغ من آمد، او پس از اینکه مقداری اشک ریخت، گفت: در عالم خواب به پشت بام آسایشگاه رفتم دیدم که در شب تاریک و سرمای زمستان یک انسان بزرگواری در حال قدم زدن می‌باشد، از همان ابتدا به قلبم الهام شد که او آقا امام علی(ع) است، جلو رفتم و سلام کردم و آقا با مهربانی و تبسم، جوابم را دادند، افتادم و دست و پای شان را بوسیدم، پس ازاین چند لحضه‌ای کنار آقا بودم، عرض کردم، یا امیرالمومنین (ع) در این سرمای سخت و شب تاریک در اینجا چه می‌کنید؟... "آقا فرمودند: شما بروید بخوابید، از روزی که شما را اسیر کردند من شما را مهمان خود می‌دانم و از شما نگهبانی می‌کنم، با شنیدن این جمله گریه‌ام گرفت و از خواب بیدار شدم..." کتاب شهدا و اهل بیت، ناصرکاوه خاطره‌ای از مرحوم حجت الاسلام ابوترابی
شهید توکلی شهید سید علی توکلی در خصوص حقانیت انقلاب اسلامی عنوان می‌کرد: انقلاب اسلامی شکست‌ناپذیر است، زیرا امام زمان (ع) پشتیبان این انقلاب است. با شروع جنگ تحمیلی تحول شگرفی در شخصیت سید علی توکلی ایجاد شد و همین امر باعث شد تا در جمع آوری کمک‌های مردمی برای جبهه انجام وظیفه کند. شوق پیوستن سید علی به رزمندگان، او را از خود بی‌خود کرده بود . شهید توکلی نهایت هدف خود را دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی و حضور در جبهه به عنوان یک وظیفه می‌دانست. او معتقد بود زمانی می‌توانیم دِین خود را به انقلاب ادا کنیم که بجنگیم و قطعه قطعه شویم. سید علی برای دفاع از اسلام و انقلاب در دوم آذر 1360 عازم گیلان‌غرب شد. وی در 18 بهمن 1360 جهت ادامه خدمت به تیپ ویژه شهدا مستقر در استان کردستان مأمور شد.او در هر نامه و تلفن توصیه می‌کرد که در جوار حضرت رضا (ع) امام خمینی را دعا کنید و هنگامی که خود در سحرگاهان به نماز می‌ایستاد، برای پیروزی اسلام و سلامتی امام خمینی (ره) دعا می‌کرد. او در مدت حضورش در جبهه، همیشه برای شهادت آماده بود و به دوستان خود توصیه می‌کرد برای رسیدن به این فیض عظیم او را دعا کنند. سید علی همواره به مادرش می‌گفت: دعای مادر در حق فرزند مستجاب می‌شود، پس برای شهادتم دعا کند تا من هم به این آرزو برسم. سید علی توکلی در یکم تیر 1363 مصادف با سالروز شهادت امیرالمومنین (ع) در درگیری با عناصر ضد انقلاب در عملیات «لیله‌القدر» در حالی که فرماندهی گردان حضرت رسول (ص) و فرماندهی محور لشکر ویژه شهدا را بر عهده داشت در سردشت به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در بهشت رضا در کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد. بی‌سیم‌چی شهید توکلی در خصوص حالات او قبل از شهادت می‌گوید: شهید توکلی قبل از حضور در عملیات لیله‌القدر بسیار خوشحال بود. علت را جویا شدم، که او در جواب گفت: می‌خواهم به میهمانی بروم. دیشب حضرت علی (ع) را در خواب دیدم که به من فرمودند: سه روز دیگر شما به میهمانی من خواهی آمد. کتاب شهدا و اهل بیت، ناصرکاوه خاطره‌ای از شهید علی توکلی