📷 داریوش ارجمند: خود را سرباز سردار سلیمانی میدانم
▫️بازیگر سینما و تلویزیون:
🎤 چه خوب شد که سردار سلیمانی به دنیا آمد، چه خوب که سپاهی شد، چه خوب که ولایی بود و چه خوب که در نهایت شهید شد. ما باید سرباز او در جایگاه خود اعم از رسانه، سینما، هنر و ... باشیم و آرزوی دیدارش را در قیامت دارم. سردار سلیمانی سمبل معرفت است و چقدر این لقب سردار به او میآید؛ خدا به ما لیاقت شناخت او و برخورداری از سرنوشت او را بدهد.
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از mehr
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 به خدا قسم! قاسم سلیمانی آدم خوبی بود ... 💦
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
🎥 فیلم | وقتی حاج قاسم از مردم استشهاد می کند:
💠 من چگونه آدمی هستم؟!! ... " از شما سوال میکنم آیا من در ذهن شما آدم خوبی هستم؟ "
🔹 مسلمانان و دلدادگان آرمان مقاومت پاسخ او را در مراسمات و تجماعات میلیونی دادند که:
«اللّٰهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهم إِلّا خَيْراً»
به خدا قسم که قاسم سلیمانی آدم خوبی بودد ... مردی بود از اهل ایمان و عمل صالح، کار او جز برای رضای خدا نبود ... و خدا هم پاداش او را شهادت قرار داد
🌈 ... و چنین بود که حاج قاسم سلیمانی عاقبی بخیر شد و به فوز عظیم دست یافت. ... 🌴 هنیئا لَه
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
حاج قاسم السلام ای یاور مولا علی
همچو مالک می درخشی در اطاعت از ولی
آفرین از این همه اخلاص و پاکی در نبرد
یادگار با وفای لشکر مردان مرد
کربلا داند که قاسم کیست در میدان جنگ
عرصه را بر دشمنان دین چو شیری کرده تنگ
گشته آمریکا ز نام قاسم و قدس و سپاه
گیج و مبهوت و نداند این همه هست از خدا
نام آمریکا چو اسرائیل شد ننگ تمام
بار دیگر باز شد دستش برای خاص و عام
گرچه بر شیطان فتاده لرزهها از نام تو
زین فضیلت، کرده شیرین حقتعالی کام تو
مرحبا ای مالک اشتر خدا همراه توست
در تمام عرصهها نور ولایت راه توست
📷 عکس کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی
در کنار سرداران #دفاع_مقدس :
🌷شهید مهدی باکری
🌹 شهیداحمد کاظمی
🌷 شهید مهدی زین الدین
⚪️ صفا و اخلاص شما کجا ؛ من جامانده کجا....
2.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | راز انگشتر عقیق حاج قاسم سلیمانی از زبان خودشان
💠 *انگشتری که سردار ۶ سال برای آن صبر کرد.
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
1.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #کلیپ_زیبا به مناسبت آزادی العیس
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
🎥 فیلم | راز انگشتر عقیق حاج قاسم سلیمانی از زبان خودشان 💠 *انگشتری که سردار ۶ سال برای آن صبر کرد.
هزار بار شکستم که یک کلام بگویم
که در وداع تو امشب به تو سلام بگویم
سلام! صورت خونین ! سلام دست بریده!
سلام جسم مقطع، من از کدام بگویم
مرید راه ولایت، شهید حضرت زینب
اجازه هست برایت از ازدحام بگویم
چه روضهایست مجسم، عقیق سرخ برایم
که حکم کرد از انگشتر امام بگویم
ورق ورق شدی اما، سرت نرفته روی نی
دگر نخواه که از سنگ و پشت بام بگویم
عزا بس است برای تو ای حماسۀ مطلق
عزا بس است دلا! باید از قیام بگویم
اگر اجازه دهد غم، خدا کند بتوانم
که فتح و نصر تو را در عراق و شام بگویم
هلا ! لباس شهادت به تو چقدر میآید
خدا کند که برایت علی الدوام بگویم
از آن طلوع که آغاز فتح مسجدالاقصیست
و دیر نیست شبی که از انتقام بگویم
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
هزار بار شکستم که یک کلام بگویم که در وداع تو امشب به تو سلام بگویم سلام! صورت خونین ! سلام دست بر
⚪️ خانم کمحجابی که به شیشهی ماشین سردار سلیمانی میزند...
✍️سردار سلیمانی نقل میکند یکبار با دخترم زینب رفته بودیم که میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی که پوشش مناسبی نداشت، با شک و تردید من را نگاه میکرد و به همراهش میگفت: او سردار سلیمانی است؟ همراهش میگفت: مگر ممکن است که چنین شخصیتی بدون گارد و حفاظت بیاید و انکار میکرد. تا آن که نزدیک آمدند و به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند که شما سردار سلیمانی هستید؟ گفتم بله. با تعجب از من خواستند که چیزی به آنها به عنوان یادگاری بدهم. من هم تسبیح دستم را به آنها هدیه کردم. اما دیدم دارند سر آن با هم مجادله میکنند. انگشترم را هم به آنها بخشیدم.
📚 راوی سرهنگ حمزهای
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 بلند شو علمدار...💔
🎤 با نواے #سیدرضانریمانی
💕 دلتنگتیم سردار😭
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ویدیو: سوگند به خون سلیمانی
🎞 #کلیپ عربی "قسماً بدماء سليماني" با زیرنویس فارسی و وعده انتقام سختی که به یاری خداوند حتما محقق خواهد شد!
با دوستان دور و نزدیک پیمان می بندیم
سوگند به خون سلیمانی
از عزم و اراده ی او جبهه مقاومت قوی تر می شود
و شیطان بزرگ را در هم می کوبیم
و آنچه در انتظار جبهه باطل است بزرگتر خواهد بود!
سوگند به خون سلیمانی
اقتدار نظامی تان را منهدم خواهیم کرد
و جهان شاهد ذلت و خواری شما خواهد بود
و تابوت های شما از پس هم ادامه خواهد داشت
سوگند به خون سلیمانی
روح سلیمانی شما را نابود خواهد کرد
و آسایش را از چشمانتان خواهد گرفت
و مرگ سیاه شما را رصد می کند
سوگند به خدای سلیمانی
🆔 @shahid_qasem_soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
پایداری
🌷 شهید "حمید داماد" 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @shahid_qasem_soleimani
🌹 حمید داماد
🔹از زبان شهید حمید کرمانشاهی
بخش 1 از 2
می خوام جریان داماد رو بگم. داماد کیه؟ داماد اسمش حمیده. اونم تو دورۀ 44 بسیج با ما همرزم بودش. با همدیگه پیش آقا شریعت بودیم.
حمید آقا، حمید آقای داماد، شهید شد. البته قبل از شهادتش گفته بودش شهید می شه؛ هم به ما که دوستش بودیم، هم به داداشش، هم نمی دونم شاید اونهایی که محرم رازش بودن، گفته بود. بله، گفته بود که شهید می شه.
یک روز که تو کردستان بودیم، پاس بخش بودم؛ رفتم تو سنگر حمید چون که دوست بود بهش سر بزنم و بیشتر از این که پیش بچه های سنگرا باشم، پیش حمید آقا که دوست مون بود دوست داشتم باشم. تا رفتم پیشش وارد سنگر که شدم، اومدم که بنشینم، دیدم صحبت می کنه. یه دفعه متحیر شدم.
گفتم ببینم صحبتاش چیه؟ چی چی می گه؟ شاید با منه؟ دیدم نه روش هم به من نیست. متوجۀ اومدن من هم نشد. گوشه سنگرش رو نگاه می کرد. سنگرمون تو کردستان سنگرای بلوکی بود مثِ یک اتاقک خیلی کوچیک. گوشه سنگر رو همین طور نگاه می کرد، بدون این که اصلاًً احساسی بکنه که ما وارد شدیم، یا این که اهمیتی به ما که دوستش بودیم نشون بده.
با گوشۀ سنگر همین طورصحبت می کرد. من براتون می گم گوشۀ سنگر اما نه، گوشه سنگر نبود؛ در گوشۀ سنگر چیزی بود که با اون چیز صحبت می کرد. بله در گوشه سنگر چیزی بود که چشم کور ما قادر دیدن اون رو نبود، توانایی دیدنش رو نداشت. چشم ما که چشم نیست، کوره!
حمید آقا با اون صحبت می کرد. یه صحبتایی می کرد خارج صحبتای دنیا. آدم آتیش می گرفت. من گفتم شاید حمید دیوونه شده. وحشت وَرم داشت. صحبت هایی که حمید می کرد با گوشه سنگر، بدون اهمیت با ما، خیلی جدی بود. اون موقع هم که شب بود، همه اینها که با هم جمع می شد، حسابی ما رو ترسونده بود.
گفتم: حمید جون، بی خیال.
دیدم نه نشون نمی ده که ما رفیقشیم، فقط دوست داره با اون صحبت کنه. از هر راه دوستی، هر اخلاق دوستی که داشتیم، دو سه نمونه وارد شدم که دیگه از این کارش دست ور داره، اما حمید هنوز با حالت متین و جدی صحبت هایی که می کرد با گوشه سنگر، من رو مضطرب کرد. من رو ترسوند. با این که حمید خیلی رفیقم بود، اما دیگه می ترسیدم پیشش وایستم.
اسلحه رو ور داشتم، سریع از سنگرش دور شدم. یک رفیق جون جونی داشت تو سنگر اجتماعی. بقیه پُست ها رو رفتم عوض کنم، به اون جون جونیه گفتم:
- برو پیش حمید مثِ این که کارت داره. برو ببین چی می گه. حرف باهات داره.
گفتم بره پیش حمید تا شاید اون بتونه از اوضاع و احوال حمید باخبر بشه.
این موضوع گذشت، ما هیچی نفهمیدیم. دنباله اش رو هم نگرفتیم. فکر می کردیم این مسئله تموم شده. یکی دو نمونه که یادم اومد، به حمید گفتم جریان چی بود؟
خنده های تلخی می کرد، که دیگه ما هم انتظار نداشتیم دیگه جواب بشنویم. مسئله تموم شد.
بعد چندین بار جبهه رفتن و اینها چندین تسویه کردن و دوباره اعزام شدن به جبهه، یک دفعه برحسب تصادف حمید رو تو (پایگاه) مالک اشتر دیدم. قرار شد که با هم به جبهه بریم. با هم به جبهه رفتیم. حمید خیلی باصفا بود. با این که هر کی می دیدش، شاید اگر مقداری خودش رو برادر خطاب می کرد، یا دیگران رو با اون لحن های خشک یا این که ... اما نه حمید این جوری نبود. حمید واقعاًً باصفا بود. باصفا شده بود. چی جوری بگم برات، حمید رُک بود. حمید صاف و بی پرده بود. داماد صاف شده بود صاف. هر چی که داشت، صاف می گفت. حُقه نداشت، کلک نداشت، کسی رو بازیچه قرار نمی داد. مثِ یه آسمون صاف شده بود. عمل هاشَ هم خیلی باحال بود. عملاش همه خیر اندر خیر.
ادامه دارد
🆔 @shahid_qasem_soleimani