خاطره شهدا
#سربازامام_زمان
محمد رضا خیلی با حیا و عفت بود، نگاه و رفتار #حرامی نداشت.
یکبار صحبت خواستگاری محمدرضا شد من گفتم محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه روزی صد تا عروس میبیند این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر مسخرهبازی و بگو بخند کرد و گفت «صدتا چیه دویست تا سیصد تا، بیشتر مامان چشماتون رو بستید؟» به #محمدرضا گفتم که وقتی بیرون میروی مگر چشم بند میبندی که اینها را نمیبینی؟ اما #محمدرضا طفره میرفت و خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت« مامان به خدا قسم نمیبینم,اگر من بخواهم سرباز امام زمان شوم و با این چشمهایم صورت #امام_زمان را ببینم آیا با این #چشمهایم میتوانم آدمهای اینجوری را ببینم؟»
و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم و نتوانستم چیزی به او بگویم.
[مادربزرگوارشهید]
🌷 طلبه شهید #مدافع_حرم ، محمدرضا دهقان
#جوان_امروزی
#جوان_دهه_هفتادی
پایداری
🌷شهید عزیز 💕 محمدحسین محمدخانی
محمد حسین جان سلام
سالی دیگر نیز گذشت کوتاه برای تو و بلند و سخت برای ما .
فرصت های از دست داده هرسال زیادتر رخ می نماید..شاید آن دلیل که برکت ها از روزگارمان رخت بر بسته اند. برکت هایی که یکی از آنان وجود و نفس امثال شماست.
ردِّپاهایت را در شهر می بینم ، تقریبا هرجا که سَرَکی کشیدی تمثال یا عکست را جلوه دار زده اند.حتی کسانی که در حد سلام احوال گیرت بوده اند.
تفریحم هیئت بود آن هم که به چشم بر هم زدنی از دست رفت.سرگرمی هایم حال چرخ زدن است هم دور خود هم دور شهر هم دور اعتقاداتم هم...
سرگیجه گرفته ام از گشتن های بیهوده و از سر بیکاری و سرگرمی..
محمد حسین، پسرت روز به روز قد می کشد، رشید می شود.شاید او بتواند راهت را ادامه دهد.
من هنوز در پیدا کردن مسیری که در آن سیر کردی مانده ام .
قبلا مزه تلخ قهوه های کافه ای که عکست را به دیوار داشت هشیارم می کرد.اما الان همان قهوه برایم بی مزه است.
اشتهایم رابرای زندگی از دست داده ام.تو هرروز در تمام این چند سال سر سفره کرم اولی الامر بودی.اما من هرروز سر سفره گناه پرخوری می کنم و تنم فربه گناه است.آنقدر چاق شده ام که حال عبادت و حتی نماز فردی را ندارم.
بی معرفت،حالا که در تلاطم دنیا دارم غرق می شوم و امید به دستگیری ات دارم ،دل کنده ای و رفتی چسبیدی به ملکوت و من که زیر پاهایت ،دست و پا می زنم را رها کرده ای .نگاه کن من به تو امید بسته ام.مهرت را به دل...
محمد حسین، زمانه بد فشار را به گلو رسانده.از زندگی فقط آرزوی مرگ می توان داشت.
هرروز را شرمنده وجدان و عمرمان نشویم روزمان شب نمی شود .
با دین تیغ می زنند و زخم می ماند از مدعیان عمل و وای از مدعیان بی علم و گاها بی عمل..
محمد_حسین_دستم_را_بگیر
✍️نویسنده: محمدصادق_زارع
🌷 شهید محمدحسین محمدخانی
📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه
🗺مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
محمد حسین جان سلام سالی دیگر نیز گذشت کوتاه برای تو و بلند و سخت برای ما . فرصت های از دست داده هرس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید محمدحسین محمدخانی
تاریخ تولد: ۱۳۶۴/۴/۹ تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸/۱۶
محل شهادت: حلب، سوریه
📝 وصیت نامه شهید محمدحسین محمد خانی
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص
خدایند و از هر چه که داشتید د ر راه خداوند
و معبود و معشوق خویش گذشتید.
سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید.
با الها!
از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی
که در راهت گام بردارد.
تو را سپاس می گویم و
از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار
خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم،
تو را شکر و سپاس می گویم.
در این راه ،
دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
#عمارحلب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیوی کامل حضور رهبر انقلاب در خانه سردار شهید سلیمانی که برای اولین بار منتشر میشود
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
🌴 "کسی که در راه خدا به شهادت می رسد، بزرگترین شاکر خدا برای این حادثه، خود اوست"
▫️امام خامنهای (حفظه الله)...
⏳ ۱۶ آبان، سالروز شهادت #مدافع_حرم "حجت الاسلام علی تمامزاده"
پایداری
🌴 "کسی که در راه خدا به شهادت می رسد، بزرگترین شاکر خدا برای این حادثه، خود اوست" ▫️امام خامنهای
💠 خاطره ای از شهادت #مدافعین_حرم از جمله شیخ علی تمام زاده (ابوهادی):
🌴 عجب محرمی و عجب کربلایی
▫️پنجم محرم
ماشین ذوالفقار (حسین فدایی) و حجت (محمد رضا خاوری) را با موشک کورنت در مخزن زدند.
حجت، زنده زنده در آتش، سوخت.
از او چیزی جزء خاکستر و پلاتینی که در پایش بود، باقی نماند.
ذوالفقار، نیمی از تنش سوخت، تقریبا جایی از بدنش، بدون ترکش نمانده بود.
فردای آن روز از بیمارستان مستقیم آمد خط، با لباس آبی بیمارستان، پای کار ماند، با تنی زخمی ، کار فرماندهی خود را ادامه داد.
▪️نهم محرم
روز تاسوعا سید ابراهیم (مصطفی صدرزاده) علمدار فاطمیون بعد از هشت بار مجروحیت در عملیات های مختلف به آرزوی دیرینه اش رسید، همانطور که از خدا خواسته بود.
برای فاطمیون قربونی شد،تا تنها شهید فاطمیون در روز تاسوعا باشد.
(( روز های آخر می گفت: خدایا من رو مثل گوسفند برای فاطمیون قربانی کن تا بچهها ی فاطمیون سالم بمونن))
💠 روز عاشورا
ابو سجاد (سید علی عالمی) در سهل الغاب نمی دانم چی دید!!!
به کجا نگاه می کرد!!!
در حالی که نفس های آخرش را می کشید، قهقهه خنده زد و گفت: نمی دانید شهادت چقدر زیباست.
و به دیدار امام حسین (ع) شتافت.
چند روز بعد ابو هادی (حجةالاسلام علی تمام زاده) گفت:
شیخ با هم بریم مرخصی، بعد بریم پیاده روی اربعین، کربلا.
_ گفتم: من نمایم، كربلای من همین جاست.
گفت: حالا که تو می مونی، منم می مونم.
دو شب بعد در باغ مثلثی پرتله اش(سینه خشاب) را انداخت کنار.
رفت زخمی ها را کشید عقب، دوباره برگشت، یک دفعه صدای یا حسینش تا کربلا رسید.
پیکرش جا موند یک شبانه روز گذشت.
شب دوم با فرماندهان فاطمیون در اتاق حاج مهدی جمع بودیم به آنها گفتم پیکر ابو هادی جامانده.
سلیمان (فرمانده گردان قناصه های فاطمیون ) گفت: شیخ اگر امشب تمام بچه های فاطمیون کشته شوند، نمی گذاریم جنازه شیخ ابو هادی دست دشمن بیافتد، مردانه بخط زدند.
دم دم های صبح بود بیسیم زد:
- شیخ بیا جنازه شهدا را بکش عقب.
ابو علی (مرتضی عطایی) را از خواب بیدار کردم.
-مرتضی!!
- جانم حاجی؟!
- مرتضی می خوام برم باغ مثلی جنازه ابو هادی را بیارم.
از جا پرید سریع حاضر شد.
ماشین حاج مهدی را گرفتم و رفتیم.
اطراف باغ، کاملا پاک سازی نشده بود. هنوز تیرهای پی کا دشمن زوزه کنان از کنارمان می گذشت.
هر ازگاهی خمپاره ای اطراف مان را شخم می زد.
شیخ ابو هادی (علی تمام زاده) بهمراه هفت نفر از بچه های خط شکن محور ابوتراب (سید احمد) کنار هم در باغ مثلثی آرام خوابیده بودند.
و چه زیبا خوابیده بود .
یادم نیست قبل از اربعین بود یا بعد، دشمن با چند تانک و انتحاری به بانص هجوم آورد.
ارتباطمان با جابر محمدی فرمانده گردان مستقر در بانص قطع شد.
ظاهراً تانک های دشمن مستقیم رفته بودند روی سنگر آنها.
جابر به همراه برخی از بچه های گردانش مفقود شدند.
ذوالفقار (حسین فدایی) که هنوز زخم هایش کاملاً ترمیم نشده بود، علیرغم کم لطفی های بعضی ها، با تمام وجودش مردانه دوباره پای کار آمد.
آخرین مکالمات بیسیم ش هنوز در گوش هست.
- ذوالفقار:::: مصطفی :::: ذوالفقار
- جانم حاجی:::
- ذوالفقار جان::: بالاخره مسولیت محور بانص با ماست.
((علیرغم کم لطفی ها و مظلومیت آن روزهای فاطمیون خصوصا ذوالفقار ))
- چشم حاجی چشم:::
خیالت راحت باشه حاجی، دارم می رسم.
بچه های فرهنگی را حاضر کردم و رفتیم العیس، وقت نماز مغرب بود، سریع نماز را خواندیم.
بچهها را با شیخ مجید فرستادم بانص.
نیروها در مسجد خالدبن ولید جمع شده بودند روحیه بچه ها خیلی خراب بود.
وقتش بود باید کاری می کردیم شروع به خطبه خواندن کردم.
بچهها با فریاد لبیک یا زینب سوار بر ماشین ها شدند، تقریبا پنج ماشین شد.
دوباره خطبه خواندم سه ماشین دیگر نیرو آماده شد.
همان لحظه در تاریکی جلوی مسجد مقداد آمد.
با صدایی محزون و گرفته، گفت:
- شیخ...
- جانم مقداد
- شیخ به کسی نگو
ذوالفقار هم شهید شد....
پایداری
💠 خاطره ای از شهادت #مدافعین_حرم از جمله شیخ علی تمام زاده (ابوهادی): 🌴 عجب محرمی و عجب کربلایی
🌴 شهید #مدافع_حرم علی تمام زاده (با نام جهادی: ابو هادی)
وضعیت مالی خوبی نداشت، به رزق کفاف اعتقاد داشت.
می گفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند بهترین رزق رزق کفاف است، سوال کردند
یا رسول الله رزق کفاف چیست؟
فرمودند: اینکه امروز داشته باشی و از فردا اطلاع نداشته باشی🌹
شهید علی تمام زاده به این حدیث باور داشت.
وقتی حقوق چند ماهه اش را واریز کردند، همه اش را به خانواده شهدای مدافع حرم افغانستانی هدیه کرد.☺️
میگفت آنها کسی را ندارند.😔💔
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
🌴 شهید #مدافع_حرم علی تمام زاده (با نام جهادی: ابو هادی) وضعیت مالی خوبی نداشت، به رزق کفاف اعتق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلم | صحنه ای از شهادت #مدافع_حرم علی تمام زاده
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
📽 فیلم | صحنه ای از شهادت #مدافع_حرم علی تمام زاده 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج
📃 با خاطرات شهدا👆
💢 #لاله_های_زینبی
🌿 طلبه شهید #مدافع_حرم علی تمام زاده 🌷
در سال ۱۳۵۶ در استان البرز شهرستان ڪرج به دنیا آمد. درس حوزه را از ۱۸ سالگے به بعد و پس از گرفتن دیپلم شروع ڪرد، اول به حوزه ایروانے واقع در چهارراه مولوے رفت و بعد هم وارد حوزه علمیه ڪرج شد. در همین راستا به انجام ڪارهاے فرهنگے نیز مشغول و دست به قلم بود. این اواخر نیز پیرو مسئله سوریه راجع به شهداے فاطمیون و شهداے افغانستانے تا جایے ڪه میتوانست ڪار ڪرد. در همین مدت توانست چند نشریه را به چاپ برساند. اولین نشریه ویژهٔ شهادتِ ابوحامد بود ڪه منتشر شد.
او به همراه تیپ فاطمیـون سه بار به سوریه اعزام شد و هر بار چهل روز آنجا بود و سرانجام در ۱۶ آبان سال ۱۳۹۴ مزد مجاهدت هایش را در سن ۳۹ سالگے گرفت و در سوریه بر اثر اصابت گلوله به پهلو به فیض شهادت نائل آمد و پیڪر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهداے ڪرج به خاڪ سپرده شد.
#روحانی_مدافع_حـرم
#شهید_علی_تمام_زاده
#نام_جهادی_ابوهادے
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
📽 فیلم | صحنه ای از شهادت #مدافع_حرم علی تمام زاده 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 خاطره ای از شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) در مورد شهید #مدافع_حرم شیخ علی تمام زاده (ابوهادی)
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلمی از دانشکده نظامی یمن در مناطق تحت کنترل انصارالله
⚪️ دیگر خبری از سربازان پا برهنه نیست،حکومت داری انصارالله روز به روز شکل رسمی تر به خود میگیرد.
🌿 رنگ لباسهایشان برایتان آشنا نیست!!!😉
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نماهنگ زیبای «بیقرارِ تواَم»
ا🇮🇷 تقدیم به روح بلند شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷 سردار دلها
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔻به مناسبت سالگرد شهادت
🌷 شهید #مدافع_حرح محمد حسین محمد خانی
🔸دفعۀ اول که پا گذاشتم توی #هیئت، یکییکی من را چپاندند تنگ بغلشان و ماچبارانم کردند و حسابی تحویلم گرفتند. که چی؟! بیا بالای مجلس بنشین. ما را بردند جلو و کلی خوشآمد گفتند.
خیلی جالب بود برایم. آدمهایی که میدیدم، خیلی #جذاب بودند. به من میگفتند که ما تو را از خودمان میدانیم. من را به اسم کوچک صدا میزدند. میگفتم: بابا اینجا کجاست دیگه؟! چهجای باحالی!
#محمدحسین هم آمد و من را سفت چسباند توی بغلش. به قاعده ی خودم فکر میکردم اهل بگیر و ببند باشد، از این #بسیجی هایی که گیر میدهند به همه چیز.
خیلی لوطی و عشقی پرسید بچه کجایی؟ گفتم : جوادیه،تهران پارس. گفت: بچه محل هم که هستیم.
بعد از هیئت میآمدند کفش ها را #واکس میزدند و دغدغه هم داشت که تک تک همه را با ماشین برگرداند.
📚 برگرفته از کتاب #عمار_حلب
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
🔻به مناسبت سالگرد شهادت 🌷 شهید #مدافع_حرح محمد حسین محمد خانی 🔸دفعۀ اول که پا گذاشتم توی #هیئت، یک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تأسی شهید #مدافع_حرم به فرمانده «لشکر سیدالشهدا(ع)»
🎞 فیلمی است کوتاه از «محمدحسین محمدخانی» که در آن از شهید «حاج علیرضا موحد دانش» یاد میکند
⚪️ محمد حسین محمدخانی (با نام جهادی «حاج عمار») به تاریخ 9 تیرماه 1364 شمسی در «تهران» متولد شد. وی سال های تحصیل خود را در رشتهی «مهندسی عمران» در «یزد» به پایان برد و از فعالان بسیج دانشجویی بود. «محمدحسین» مدتی قبل، داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت در «سوریه» ملحق شد و سرانجام به تاریخ 16 آبان 1394 شمسی، طی نبرد با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی»، در «عملیات محرم»، خلعت شهادت پوشید.
«محمدحسین محمدخانی»، در قطعه 53 بهشت زهرا(ردیف 87؛ شماره 17»، در جوار مزارِ عموی خود «شهید ولی الله محمدخانی» که از شهدای سال های دفاع مقدس است، تا روز ظهور مولایش به امانت سپرده شد.
در این کلیپ شهید محمدخانی از شهید «حاج علیرضا موحد دانش» یاد میکند. او پایه گذار و نخستین فرمانده لشکر10 سیدالشهدا(ع) بود که در مرداد ماه 1363 طی عملیات «والفجر2» بال در بال ملائک گشود.
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
✍️از بین ایرانی ها کیو بیشتر دوست دارین؟
ابومهدی: آقا ، فقط ایرانی نیست.
یعنی مال همهست..
-غیر از ولی فقیه!
ابومهدی: حاجقاسم
-چرا؟
ابومهدی: چرا نمیدونم حالا ،
خیلی چیزا هست
-رابطهتون باهاش چجوریه؟
ابومهدی: رابطهی سرباز
-سربازِ حاجقــاســم ؟!
ابومهدی: سربازِ حاجقــاســم!
و افتخار میکنم..
-فرمانده حشدالشعبی عراق افتخار میکنه که سربازِ حاجقاسمه؟!
ابومهدی: بعله بعله سرباز حاجقاسمم!
حاجقــاســم: من سرباز ابومهدی هستم!♡
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تعبیر و تفسیر شهید سلیمانی از جمله کلیدی امامخمینی(ره) . . .
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
#خاطره
✍️از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم.
از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
💦 دریا تو دستاته برادر...
🌴 ممنون دستاتم علمدار...
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
💦 دریا تو دستاته برادر... 🌴 ممنون دستاتم علمدار... 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج ق
Nemishe Bavaram.mp3
5.14M
🎼 #نمیشه_باورم
🎤 سید رضا نریمانی
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
پایداری
انتشار برای نخستین بار؛ روایت محافظت از شخصی که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت میکرد
انتشار برای نخستین بار؛ روایت محافظت از شخصی که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت میکرد
🔹محمد طه امیری، فعال رسانهای و عکاس جبهه مقاومت، با انتشار عکسی از محافظان حاج قاسم سلیمانی برای اولین بار در صفحه شخصی اینستاگرام خود نوشت: در بوکمال کار گره خورده بود، همه چیز به هم دیگر قفل شده بود. مشکلاتی در پشتیبانی، کمی کلافگی نیروهایی که نمیتوانستند راه ورود به شهر را پیدا کنند و ترس اینکه نکند با کار حساب نشدهای همه چیز بهم بریزد.
🔹 چند متر عقبتر از خط اما هلیکوپتری بر خلاف اصرار که «پرواز در این منطقه اصلا به صلاحش نیست» از زمین کنده میشود و به پرواز در میآید.
🔹 کمی جلوتر از خط و نزدیکی شهر در میان دود و خاک به هوا بلند شده، آرام به زمین مینشیند. کمک خلبان بیرون میپرد، در هلیکوپتر را باز میکند و بعد از آن حاجی پیاده میشود و روی خاک ناامن بوکمال که هنوز نیروهای اصلی به آن نرسیدهاند قدم میگذارد.
🔹 چند لحظه بعد سه نفر دیگر هم از پرواز پیاده میشوند. لباس رزم به تن دارند با اسلحهای در دست. تیم حفاظت حاجی هستند.
🔹 حاجی بیسیم میزند که ما نزدیکی ورودی بوکمال هستیم، بگویید نیروها بیایند.
🔹 این گوشهای از روایت سخت محافظت از شخصی است که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت میکند.
🔹 برای توصیف عکس باید بگویم از سمت راست، شهید «هادیطارمی» ایستاده وسط شهید «رضاخرمی» و در گوشه سمت چپ هم شهید شهروزمظفرینیا».
🔹 اما ای کاش اینجا این امکان را داشتم که عکس را از سی متر عقبتر برایتان توصیف کنم.
🔹 حاجی و چند نفر دیگر در حال بازدید از میدان جنگی در عراق هستند.
🔹 قانون سی متر را خود حاجی وضع کرده بود، اینکه هر جایی که من هستم شما باید حداقل سی متر عقبتر باشید. در تعریف عرفی محافظ آمده، که او باید نفس به نفس با شخصیت برود. اما هادی و شهروز و رضا موتوری هیچ چیزشان مثل محافظهای عرفی نبود. همیشه باید همه چیز را از سی متر عقبتر هدایت میکردند.
🔹 یک بار حاجی گفته بود، من اصلا دیگر تیم حفاظت نمیخواهم! هادی و رضا و شهروز مثل دیوانهها آتش کردند، رفتند دم خانه حاجی. داخل خانه حاجی سینی چای را که گذاشت، شیرینی کلمپه کرمان را که تعارف کرد، هادی با بغض گفته بود: حاجی دیگه ما رو دوست نداری؟ خودت گفتی هرکی رو از تیم حفاظت بذارم کنار یعنی دوستش ندارم! حاجی هم گفته بود که نه همه شما را دوست دارم منتها بار بودن شما کنار من سنگین است، نمیخواهم برای وظیفه سازمانی ور دل من بمانید.
🔹 آن شب بچهها بار دیگر مجوز حضورشان را این بار با اشک از حاجی گرفته بودند. رابطهشان با حاجی یک جور دیگری شده بود. انگار که حاجی محافظ آنها بود. انگار قرار بود حاجی خیلی چیزها را برایشان تضمین کند.
🔹 شهر بوکمال سال ۹۶ آزاد شد اما شهید رضا خرمی سال ۹۵ به شهادت رسید.
🔹 آدمیزاد وقتی راه درست را پیدا میکند، رهایش نمیکند. آدمیزاد عاشق پایان درست است و انگار هر سه آنها خوب فهمیده بودند که به یمن حاجی قرار است تمام این راه صحیح و سالم بروند.
🔹 وقتی خبر رضا را که در حلب شهید شده بود به حاجی دادند، حاجی خدا را شکر کرده بود که «الحمدلله در میدان شهید شد، پیش من از دنیا میرفت نمیتوانستم جواب خونش را بدهم».
🔹 تمام تعاریف عرفی محافظ را بار دیگر مرور میکنم. یادم میآید یک بار یکی از مسئولین سابق بعد از اتمام کارش گفته بود همه پول محافظان را خودم میدهم فقط بگذارید بمانند، من بدون اینها نمیتوانم زندگی کنم!
🔹 هادی و شهروز هیچگاه قرار فاصلهی سی متر را نشکستند البته به جز یک بار فرودگاه بغداد و آن شب کذایی وقتی که دیگر حاجی اجازه داد بود در نزدیکترین حالت پیش او بمانند. حالتی که حتی دیگر نتوان گوشت و پوست و استخوانشان را هم از یکدیگر جدا کرد. حاجی انگار تیم محافظت از عاقبت بچهها بود. حفاظتی که تا شهادت شخصیت ادامه پیدا کرد. هادی، رضا و شهروز خوب میدانستند که در این قصه این حاجی است که محافظ است نه آنها...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش بینی بزرگ سیدحسن نصرالله بعد از ترور سردار سلیمانی:
🔹ترامپ و دار و دستهاش منطقه رو ترک میکنن و در انتخابات شکست خواهند خورد.
یاد تو کنم دلم تپیدن گیرد
خونابه ز دیدهام چکیدن گیرد
هرجا خبر دوست رسیدن گیرد
بیچاره دلم ز خود رمیدن گیرد
🆔 @shahid_qasem_soleimani
#خاطرات
🌈 احمد یک قله بود.
ما تا این روزی که احمد شهید شد، نمی دانستیم که احمد این قدر مجروح شده، والله یک بار احمد نگفت که ترکش به سرم خورده، به صورتم خورده، یک بار نیامد بگوید که مجروح شدم. من که نزدیک ترین فرد به احمد بودم، نمی دانستم احمد این قدر زخمی شده، هیچ وقت نگفت، خدا شاهد است هیچ وقت بر زبان جاری نکرد. احمد خیلی خصلتها داشت، همیشه از بریدگی از دنیا می گفت واقعا انسان عجیبی بود یعنی هر چه آدم از او فاصله می گیرد، احساس می کند که احمد یک قله ای بود، واقعا یک قله ای بود، متفاوت بود، خیلی فضیلت داشت، برای همین می گویم احمد واقعا خلاصه ای از شخصیت امام خمینی (ره) بود در ابعاد مختلفی.
🌷 به روایت شهید قاسم سلیمانی
🆔 @shahid_qasem_soleimani
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"