eitaa logo
فرهنگی فیروزآباد
70 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
753 فایل
نقل مطالب از دیگران به هیچ وجه به منزله تایید یا اطلاع از تمام افکار و وابستگی های احتمالی اشخاص نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوتا کافی نیست
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ به یاد دانشمند شهید دکتر سعید کاظمی آشتیانی؛ آن که عاشقانه جان بخشید و عزت آفرید. 🔹برشی از مستند #داستان_آینده #رویان #ناباروری کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⚠️علل ایجاد در زن و مرد 🔻خوردن کافور 🔻مصرف شیر خشک در دوران بلوغ 🔻اشعه ایکس 🔻وانیل 🔻فست فودها 🔻مصرف غذا مانده 🔻مصرف قند شیمیایی و اسانس های شیمیایی مثل نوشابه و آب میوه پاکتی 🔻 چربی ترانس بالا (روغن جامد، خامه، کیک خامه ای و...) 🔻مصرف کافئین زیاد (چای، قهوه، نسکافه، شکلات و... ) 🔻کنسروها و کمپوت ها 🔻میوه غازیاغی (در آذربایجان شرقی و غربی) 🔻خوردن میوه سبز نارس انبه، ترشی انبه و مغز هسته انبه 🔻کمبود فلز روی 🔻پرخوری و کم تحرکی 🔻غذاهای صنعتی مثل سوسیس و کالباس و همبرگر و... 🔻استرس شدید 🔻مصرف نخود فرنگی 👈 استاد ضیایی: "در کشور چین و هندوستان از نخود فرنگی هورمون ناباروری می گیرند. در مکه، هیئت حاکمه اونجا به زوار یکسری اقلام رو مجانی میده، مثل بیسکویت و... بسته های نخود فرنگی هم میده... مردم باید زرنگ باشن، وهابی ها و گروه های سلفی، مهره های اسرائیل و انگلیس و... هستند. دوست ندارن نسل محبان اهل بیت علیهم السلام زیاد بشن..." کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حتما ببینید 💠 درمان #ناباروری در زن و مرد 💠 #تقویت قوّه باه 🔴 #دکتر_ضیایی 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۱۸۲ تو این مدت که تجربیات دوستان رو میخونم واقعا بیشتر احساس رضایت و لذت از بچه داریم میکنم. من تو سن ۲۲ سالگی عروسی کردم. و از اونجایی که میدونستم برای بارداری مشکل دارم و همینطور سابقه قوی توی ناباروری در خانوادمون داریم. سریعا بعد از عقدم تحت نظر پزشک رفتم. و بعد از دو سال این در اون در زدن،و کلی دکتر بالا پایین کردن، تشخیص دکتر این شد که: مشکلاتی که داشتی حل شده اما اینکه بازم باردار نشدی دلیل خاصی نداره. پس زودتر برو مرکز ناباروری شاید اونا بتونن کمکت کنن. شوهرم خیلی بچه دوست داشت و بشدت از این قضیه ناراحت بود. اما با این حال برا دلگرمیه من میگفت: خودمون دوتایی داریم عشق میکنیم. بچه میخوایم چکار؟ اما از طرفی هم دلش طاقت نمیگرفت و میگفت که ما باید تمام مراحل رو طی کنیم که بعدا تو آینده حسرت تلاش نکردمون رو نخوریم. و اصرار داشت که زودتر بریم مرکز ناباروری برای شروع دوباره درمان... من اصرارم این بود که اول بریم مشهد اگه آقا امام رضا جوابمونو نداد که محاله جواب نده میریم. خداروشکر آخرش آقا امام رضا تو دامنم یه دختر خوشگل و ناز گذاشت. اما چون بچم نچرخیده بود مجبور شدم که سزارین بشم. دوباره با مشورت پزشک ،که گفته بود اگه بین بچه هات فاصله زیاد بشه، ممکنه باردار نشی وقتی دخترم یک سال و سه ماهش بود دوباره باردار شدم و تا بیست هفتگی به کسی چیزی نگفتم حتی مادرم. اقواممون وقتی شش ماه و نیم باردار بودم تازه فهمیدن، چون من تو فامیل رکورد زده بودم و هیچ کس دوتا بچه پشت هم نداشت. و میدونستم که اگه بگم کوهی از سرزنش رو سرم خراب میشه. و تو دو سالگی دختر اولم، دختر دومم بدنیا اومد. دختر اولم وقتی دنیا اومد، خونه اسم نوشتیم و وقتی دختر دومم دنیا اومد ماشین خریدیم. خدا روزیه هر بچه رو با خودش به آدم میده... الان واقعا از اینکه دو تا دختر خوشگل دارم، خدارو شکر میکنم. وقتی که ‌میبینم بچه هام به من وابسته هستند و وقتی کنار من آرامش دارن و وقتی به این فکر میکنم که تا چشم بهم بزنم بچه هام بزرگ ‌و مستقل میشن، بیشتر از این وابستگیشون لذت میبرم. شاید یه روز دلم برا این وابستگیشون تنگ بشه. وقتی که نشستم دوتاییشون میان دورم میشینن. شاید تو آینده دیگه اینو نداشته باشم. وقتی توی جمع زیاد، دخترام منو میبیننو میخوان بپرن بغل من، وقتی نگاه قشنگ دختر کوچیکم که با گریه میگه بغلم کن، رو میبینم احساس میکنم چقد دوسم داره، اصلا چقد عاشقمه. وقتی دوتایی شون برای اینکه کنار من بخوابن، دعوا میفتن، پیش خودم میگم چه لذتی ازین بالاتر. دارم کیف میکنم خدا میدونه. چیزی که ممکن بود یه روز برام آرزوی تحقق نیافته و یه حسرت بشه. چیزی که خییلیا الان حسرتش دارن. حسرت یه بچه، که تو خانواده ما کم هم نیست. دختر دومم رو با زحمت خییلی زیاد و رفتن به کلاسهای یوگای بارداری و کلاسهای ورزش و پیاده روی زیاد بعد از یک سزارین، تونستم طبیعی بدنیا بیارم. خدا خیلی کمکم کرد. بیش از اندازه. بعد از زایمانم حس پیروزی میکردم. حس سبکی، درست مثل زمان بچگیامون ک وقتی امتحاناتمون تموم میشد و امتحانا رو خوب داده بودیم. و نمیدونستیم حالا باید چکار کنیم. از بس خوشحال بودیم. دقیقا همین حس رو داشتم. جالب اینجا بود که بعد از اینکه خدا کمکم کرد و بعد از زایمانم، اقوام فهمیدن که طبیعی زایمان کردم، شروع کردن به سرزنش که چرا ریسکشو بجون خریدی. چون تا دم آخر هم کسی جز مادرم از تصمیمم خبر نداشت. چون مطمئن بودم دیگران انرژی منفی میدن و روحیه ام رو خراب میکنن. در صورتی ک ریسک پاره شدن رحم خیلی کمه. خلاااااصه اینکه الان دارم با جون و دل بچه هامو بزرگ میکنم و انقد کتاب فرزند پروری و مشاوره با افراد توانمند و دانا میکنم که خدارو شکر تونستم بین بچه هام صلح و دوستی برقرار کنم. مهمترین کاری که من الان دارم که وظیفه خودم میدونم بزرگ کردن بچه هام به بهترین نحو و چیز دیگه ای که خییییلی برام مهمه اینه که با فشار بالای بچه ی پشت هم و تنها بودن تو شهر غریب و نداشتن کمک. نذارم تو دل شوهرم آب تکون بخوره. بنظرم همسر بودن و مادر بودن مهمترین و لذت بخش ترین و همچنین سنگین ترین کار دنیاست. و نیازمند بیشترین حوصله است. بچه های توانمند تو دامن یک مادر آرام و باحوصله بزرگ میشن. و همچنین این زنه که خونه رو مثل یک بهشت کوچیک برای شوهر و بچه هاش میتونه محیا کنه. خدا میدونه که وقتی بازیه بچه ها باهم و خنده هاشون با لبخند رضایت شوهر عجین میشه چه دلگرمی به آدم میده. من همیشه مشکلات رو با این فکر که میگذره و من یه روز بهشون میخندم، پشت سر گذاشتم و همیشه سعی کردم از کوچکترین چیز که باعث دلگرمیه بیشترین لذتو ببرم. و از اونجایی که قصد دارم دوتا بچه دیگه هم بیارم که جمعمون جمع بشه... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1