eitaa logo
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو
342 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
704 ویدیو
110 فایل
آدرس کانال https://eitaa.com/joinchat/3472293967Cc8ef63423f @farhangiabbasgholikhan سایت مدرسه علمیه عباسقلی خان magk.ir اینستاگرام http://www.instagram.com/abasgholikhan1 ارتباط با ادمین @Bagher_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | جزئیات جدید از شهادت سردار سیلمانی ♨️ "ترس" کتابی که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی ۱۳آبان درباره افول آمریکا به آن اشاره کردند. 🔻 اما کتاب جدید این نویسنده (باب وودوارد) با عنوان "خشم" مانند کتاب "ترس" نکته‌هایی عجیب دارد که یکی از آنان این واقعه است: 💢 در این کتاب جزئیات جدیدی از شهادت حاج قاسم سلیمانی منتشر شده است. 🔻لیندزی گراهام چهره حزب جمهوری‌خواه و موافق حمله نظامی به ایران، در ۳۰ دسامبر ۲۰۱۹ او در هنگام بازی گلف با دونالد ترامپ درمورد کشتن قاسم سلیمانی هشدار داد و میک مالوِینی، رئیس دفتر وقت ترامپ، از گراهام خواست تا در این باره با ترامپ ملاقات و صحبت کند. (که نشان می‌دهد ترامپ مدت‌ها قبل به فکر کشتن سلیمانی بوده‌است) 🔻گراهام به ترامپ هشدار داد که کشتن او «بازی جدیدی» را به وسط می‌آورد و «قدم بزرگی» است و می‌تواند باعث «جنگی تقریباً تمام و کمال» شود. 🔻پیشنهاد سناتور این بود که کسی در رده پایین‌تر کشته شود «که جذب آن برای همه خیلی راحت‌تر باشد.» _______________ 💠 اندیشکده راهبردی 💠 ارتباط با ادمین @mohammadshenavaei آدرس کانال @farhangiabbasgholikhan سایت مدرسه علمیه عباسقلی خان magk.ir اینستاگرام http://www.instagram.com/abasgholikhan1
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه : 🔸ماجرای عجیب علیه السلام و شطیطۀ نیشابوری🔸 شطیطه یک خانم نیشابوری است. اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهات‌شان که شامل سکه‌های طلا می‌شد را فرستادند. شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ. فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد. حضرت نگاه به سکه‌ها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا. حضرت فرمود: من قبول نمی‌کنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحب‌شان برگردانید. حضرت فرمود: دیگر چیزی نیست؟ مرد نیشابوری گفت نه. بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن. مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من می‌خواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم. امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبه‌ای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو می‌رسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی. مقداری می‌ماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما می‌آییم، و من بر تو نماز می‌خوانم. این فرد می‌گوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همین‌هایی که پول طلا داده بودند، از امام موسی بن جعفر علیه السلام برگشته بودند و به عبدالله افطح رجوع کرده بودند. طبیعی بود که احساس می‌کردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد. وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ شطیطه، پارچه و سکه‌ها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهم‌ها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد. من روزشماری می‌کردم ببینم این زن کی فوت می‌کند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من می‌خواستم بدانم چه کسی بر او نماز می‌خواند. علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند، یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او. هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ عملی کردم. زبانم بند آمده بود که حرفی بزنم. این دستگاه امام زمان است. سکۀ طلای آنها را نمی‌پذیرد اما کلاف آن زن را می‌پذیرد و شما می‌خواهید پذیرفته شوید. دستگاه پذیرش او دستگاه دقیقی است. ممکن است یک سرباز صفر شما را قبول کند، اما یک فرماندۀ بزرگتان را قبول نکند. ممکن است یک بی‌اسم و بی‌شهرت و بی‌عنوان و کفش بردار و آب بده و جاروکش و فرد بی‌قابلیتی را بپذیرد و خدمات او را قبول کند، اما یک معروفِ مشهورِ پر سابقۀ همه چیز تمام را قبول نکند.