eitaa logo
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو
350 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
704 ویدیو
109 فایل
آدرس کانال https://eitaa.com/joinchat/3472293967Cc8ef63423f @farhangiabbasgholikhan سایت مدرسه علمیه عباسقلی خان magk.ir اینستاگرام http://www.instagram.com/abasgholikhan1 ارتباط با ادمین @Bagher_14
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) تقویت روح صبح روز اول عملیات کربلای 5 شهید غلامرضا رهبر درحالی‌که اکیپ خود را آماده رفتن به خط جبهه جهت تهیه فیلم و گزارش می‌کرد، از من پرسید : «رجایی قرآن همراه نداری ؟» گفتم :«چرا» و اضافه کردم« برای چه می‌خواهی؟» فکر کردم می‌خواهد استخاره کند. گفت:«می‌خواهم روحم را در این لحظه تقویت کنم.» بعد به گوشه‌ای رفت و دقایقی را با قرآن گذراند. بعد آن را بوسید و به من برگرداند. دو ساعت بعد بچه های اکیپ او از خط آمدند و گفتند :«غلامرضا با ترکش خمپاره‌ای که در بین ما به هنگام فیلم‌برداری خورد، شهید شد» بااینکه برای یافتن جسد او که فکر می‌کردند به یکی از شهرها فرستاده شده از طرف ستاد تبلیغات جنگ و همه جا در پشت جبهه بخشنامه شد ولی نمی‌دانم چه عهدی با خدا بسته بود که هرگز جنازه‌اش پیدا نشد.
شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) تقویت روح صبح روز اول عملیات کربلای 5 شهید غلامرضا رهبر درحالی‌که اکیپ خود را آماده رفتن به خط جبهه جهت تهیه فیلم و گزارش می‌کرد، از من پرسید : «رجایی قرآن همراه نداری ؟» گفتم :«چرا» و اضافه کردم« برای چه می‌خواهی؟» فکر کردم می‌خواهد استخاره کند. گفت:«می‌خواهم روحم را در این لحظه تقویت کنم.» بعد به گوشه‌ای رفت و دقایقی را با قرآن گذراند. بعد آن را بوسید و به من برگرداند. دو ساعت بعد بچه های اکیپ او از خط آمدند و گفتند :«غلامرضا با ترکش خمپاره‌ای که در بین ما به هنگام فیلم‌برداری خورد، شهید شد» بااینکه برای یافتن جسد او که فکر می‌کردند به یکی از شهرها فرستاده شده از طرف ستاد تبلیغات جنگ و همه جا در پشت جبهه بخشنامه شد ولی نمی‌دانم چه عهدی با خدا بسته بود که هرگز جنازه‌اش پیدا نشد.
شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) تقویت روح صبح روز اول عملیات کربلای 5 شهید غلامرضا رهبر درحالی‌که اکیپ خود را آماده رفتن به خط جبهه جهت تهیه فیلم و گزارش می‌کرد، از من پرسید : «رجایی قرآن همراه نداری ؟» گفتم :«چرا» و اضافه کردم« برای چه می‌خواهی؟» فکر کردم می‌خواهد استخاره کند. گفت:«می‌خواهم روحم را در این لحظه تقویت کنم.» بعد به گوشه‌ای رفت و دقایقی را با قرآن گذراند. بعد آن را بوسید و به من برگرداند. دو ساعت بعد بچه های اکیپ او از خط آمدند و گفتند :«غلامرضا با ترکش خمپاره‌ای که در بین ما به هنگام فیلم‌برداری خورد، شهید شد» بااینکه برای یافتن جسد او که فکر می‌کردند به یکی از شهرها فرستاده شده از طرف ستاد تبلیغات جنگ و همه جا در پشت جبهه بخشنامه شد ولی نمی‌دانم چه عهدی با خدا بسته بود که هرگز جنازه‌اش پیدا نشد.