هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اثرات ویژه نماز جعفر طیار در زندگی روزمره ما
➕سخنان آیت الله بهجت(ره)
#تصویری
@Panahian_ir
نام اسلام با نام عاشورا حیات می گیرد و نام عاشورا با نام زینب کبری(سلام الله علیها).
این، زینب (سلام الله علیها) بود که مظلومیت اسلام و ولایت را فریاد زد و خون سرخ حسینی را در شریان جامعه جاری کرد. او بود که ندای پیروزی دین را در مجلس ستمکارترین مردان آن روز بلند کرد و فریاد زد: «ای یزید، اینک هر ترفندی داری بکار گیر، هر نیرویی می توانی برانگیز، هر کوششی می خواهی بکن، لیکن به خدا سوگند که هرگز نخواهی توانست خاندان وحی را نابودسازی و قرآن را براندازی و محو کنی. و این ننگ هیچ گاه از تاریخ زندگی تو پاک نخواهد شد». این فریاد پیروزی چنان آتشین بود که غرور یزید را درهم شکست و به او جرأت اعتراض نداد.
متن کامل👇👇👇
https://www.google.com/url?q=https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/5108/45863/%25D8%25B4%25D9%2587%25D8%25A7%25D8%25AF%25D8%25AA-%25D8%25AD%25D8%25B6%25D8%25B1%25D8%25AA-%25D8%25B2%25DB%258C%25D9%2586%25D8%25A8(%25D8%25B3)&sa=U&ved=2ahUKEwjl64ae6IfvAhUtXhUIHdtpBuEQFjAAegQIBhAB&usg=AOvVaw0rso5btFKHRO0RPqaJ6RAH
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
unnamed.gif
10.2K
عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا اَلْعِلْمُ قَالَ اَلْإِنْصَاتُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ اَلاِسْتِمَاعُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ اَلْحِفْظُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ اَلْعَمَلُ بِهِ قَالَ ثُمَّ مَهْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ نَشْرُهُ .
مردى خدمت رسول خدا آمد و گفت: يا رسول اللّٰه علم چيست؟ فرمود: سكوت كردن، گفت سپس چه؟ فرمود: گوش فرادادن، گفت سپس چه؟ فرمود: حفظ كردن، گفت سپس چه؟ فرمود بآن عمل كردن، گفت سپس چه اى رسول خدا: فرمود: انتشارش دادن.
📚الکافي , جلد۱ , صفحه۴۸
فرهنگی شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ رَ
معنا و مفهوم لغات زیر (در متن روایت) را #کوتاه بفرمایید:
1- اَلْإِنْصَاتُ
2- اَلاِسْتِمَاعُ
3- اَلْحِفْظُ
4- اَلْعَمَلُ
5- نَشْرُهُ.
👈 ارسال پاسخ (پیامکی) به شماره:
09138188429
🗓مهلت پاسخگویی: دوشنبه 11 اسفند 99
🎁 هدیه برای 2 نفر به قید قرعه
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رحمه الله
📌جلسه بازخوانی منشور روحانیت
🎤حجت الاسلام آقاجان
🕯و شعرخوانی آقای مهدی جهاندار
یکشنبه 10 اسفند 99
📎فرهنگی و پژوهش حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رحمه الله
شعرخوانی آقای مهدی جهاندار.MP3
13.79M
📌شعرخوانی
آقای مهدی جهاندار
🌹اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
🌹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.
🌹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه...
🌹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.
🌹بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضیدادگر.🌹
فرزند سید حسین اعزامی از ساری...
گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🌹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم.
🌹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.
🌹این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم.
🌹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
🌹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
🌹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟
🌹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.
🌹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🌹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟
🌹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم،
🌹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری..
وسط بازار ازحال رفتم.
🌹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
🌀 اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن.
📨 ارسالی از کاربران کانال 📨
🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت 🌺
🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊
🇮🇷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما باید پیرو اهل بیت باشیم
📌حضرت آیت الله ناصری حفظه الله
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
جهت ثبت نام در طرح روضه های خانگی(هفته ای و مناسبتی) به صورت کاملا رایگان🔴
به سایت
www.msagheb.ir
و یا ارسال عدد 1 به سامانه 50001040122
۷۲ _ اعراف.m4a
454K
(اعراف_۷۲)
《فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ ما كانُوا مُؤْمِنينَ.》
سرانجام، او و كسانى را كه با او بودند، با رحمتى از سوى خود نجات بخشيديم؛ و ريشه كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و مؤمن نبودند، قطع كرديم.
💎تلاوت چهارشنبه ۱۳ اسفند ۹۹
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
تفسیر روایی آیه ۷۲ سوره اعراف.m4a
3.88M
الرّضا (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِبْنِالفُضَیْلِ عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ شَیْءٍ مِنَ الْفَرَجِ فَقَالَ أَ لَیْسَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ.
محمدبنفضیل گوید از امام رضا علیه السلام پرسیدم: «فرج ما کی فرا میرسد»؟ فرمود: «آیا انتظار فرج کشیدن؛ فرج نیست». خداوند میفرماید: «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِینَ».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۱۹۲》بحار الأنوار، ج۵۲، ص۱۲۸/ کمال الدین، ج۲، ص۶۴۵
الرّضا (علیه السلام)- مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَمَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ وَ قَوْلَهُ عَزَّوَجَلَّ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا یَجِیءُ الْفَرَجُ عَلَی الْیَأْسِ فَقَدْ کَانَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ.
چقدر صبر کردن و انتظار فرج نیکوست! آیا نشنیدهاید که پدرم امام کاظم (فرمود: «چشم به راه باشید که من نیز چشم به راهم؛ پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار میکشم! [شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهی برای شما]!»؟ پس صبر پیشهگیرید که فرج آل محمّد [و ظهور دولت حق] هنگام یأس و نومیدی خواهد رسید و این را بدانید آنها که پیش از شما بودند بیش از شما صبر کردهاند».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۱۹۲》 العیاشی، ج۲، ص۲۰/ البرهان/ نور الثقلین/ بحار الأنوار، ج۵۲، ص۱۲۹/ کمال الدین، ج۲، ص۶۴۵
32.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کشیش مسیحی:
نیمی از قلبم برای حضرت زهرا سلام الله علیها ست و نیمی دیگر برای حضرت زینب سلام الله علیها
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
📌پیامدهای اخلاقی و اجتماعی دوچرخه سواری بانوان در انظار عمومی
گسترش دوچرخه سواری در بین زنان و دختران بدون رعایت موازین شرعی باعث ایجاد ناهنجاری ها و تقابل ضدارزش ها با اعتقادات در جامعه شده است، در این عرصه متاسفانه بهانه هایی بدین مضمون که برخی از مراجع عظام، دوچرخه سواری بانوان را بلا اشکال دانسته اند، به صورت مغلطه و فرافکنی در حال ترویج و صحه بر امربی بندو باری ناشی از آن است.👇👇👇
https://www.dte.ir/Portal/home/?news/27976/95860/657578/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D9%88%DA%86%D8%B1%D8%AE%D9%87-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%B8%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-
📍حجت الاسلام و المسلمین امیر صالحی، کارشناس احکام نمایندگی مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان. 1397/11/10
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ای سایه لطفت همه جا بر سرمن...
یا صاحب الزمان اغثنا...
# آیت _الله_صافی_گلپایگانی حفظه الله
#سید_مجید_بنی_فاطمه
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کسی رو که دوستش داری بهش ظلم نکن!
📌حضرت آیت الله ناصری
📎فرهنگی حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
🌺 جلسه روضه
🗓 فردا (سه شنبه) ۱۹ اسفند ۹۹
📌باسخنرانی استاد حجت الاسلام فرخ فال
📌و مداحی برادر اکبری.
♦️از نماز ظهر و عصر
به همراه پذیرایی ناهار
📎فرهنگی و پایگاه بسیج حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحِمَهُ الله
واژه «مطمور» که در زیارت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در کتاب مصباح الزائر سید علی بن طاوس آمده است
در کتاب لسان العرب این معنا را کرده است
و المطَامِيرُ حُفَرٌ تُحْفر في الأَرض تُوسّع أَسافِلُها تُخْبأُ فيها الحبوبُ.
حفره هایی است که در زمین کنده می شود که قسمتهای انتهای حفره را توسعه می دهندکه دانه ها و حبوبات و یا اموالشان نگه داری شود در کتاب العین مضمون همین معنا آمده است همچین جایی زندان حضرت بوده است
جمع مکسر آن «مطامیر» است که در زیارت امام کاظم علیه السلام آمده است
السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض
سلام و درود الهی بر موسی بن جعفر (علیهما السلام)آنکه گرفتار شکنجه زندانهای تاریک بود و با پاهایی کوبیده و له شده از این جهان رخت بربست.
📚تحقیق : آقای مجید کفعمی
📌لینک ثبت نام کلاس تیر اندازی
سالن تیراندازی 9 دی، مجتمع کاربردی حوزه علمیه (مدرسه مریم بیگم)
https://formafzar.com/form/tirandazi
📎فرهنگی و پایگاه بسیج حوزه علمیه شهید آیت الله بهشتی رَحمه الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺نماهنگ سفره موسی بن جعفر علیهماالسلام
پویانفر - صابرخراسانی
🔸این عَلَمی که بلند شده، نباید بیفتد🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری از ملاقات #آیت_الله_حائری_شیرازی با #آیت_الله_سیستانی
🕌 پس از استقرارمان در هتل نجف، پدر غسل زیارت کرد و دشداشۀ سفیدِ بلندی پوشید و به جای عمامه یک دستار سفید به سر کشید. عصا به دست، با آن محاسن سفید، هیبت دلربایی پیدا کرده بودند. به مزاح گفتم: بسان حضرت موسی شدید! لبخند زدند و گفتند: با این هیبت قابل شناسایی ام؟
سری به انکار و لبخند تکان دادم و به سمت حرم راه افتادیم.
🕌 به محض ورود در حرم، پاها را برهنه کردند. سرشان کاملاً پایین بود. چیزی را با صدای بی جوهری تند تند زمزمه میکردند و اشکشان متصل جاری بود. حال عجیبی پیدا کرده بودند. این حال و این حجم از تواضع را نه در حرم رضوی و نه حتی در کربلای معلی ندیده بودم. گویی هیبت امیر مؤمنان را به تمامه درک میکردند. گوشۀ حیاط حرم در آفتاب سوزان نشستند و شروع به خواندن زیارت کردند. به نظرم زیارت جامعه کبیره بود. نمیدانم، هرچه بود، طولانی بود. زیارت که تمام شد، باز با تواضعی زائدالوصف به سمت حرم راه افتادیم. هر دیوار یا دری را که میدیدند گونه ها را متواضعانه به آن می مالیدند. صورت یکسره تَر بود و اشک، دائم سرازیر. سرشان پایین بود و یک لحظه هم سر را بلند نکردند. بوسه ای کوتاه به گوشه ضریح و زیارتی مختصر. بدون آنکه روی برگردانند، سر به زیر و آرام آرام عقب رفتند. حالشان طبیعی نبود. گویا اتفاقی رخ داده بود که من از درک آن عاجز بودم. نماز ظهر را هم همانجا خواندیم.
🕌 در مسیر بازگشت، درست در ورودی، یک فردی که روی ولیچر بود -یک انسان هیکل مندِ نورانی، با جای مهر روی پیشانی بلندش و یک لباس سفید - حال معنوی پدر را که دید، دست پدر را محکم گرفت و بصورت چسباند. میبوسد و می گریست و فریاد میزد: یا ابا صالح مددی! ... یا انصار دین الله مددی! پدر که متوجه حال غریب او شده بودند، آرام دستشان به قلبش کشیدند و پیشانی اش را بوسیدند و گفتند: «یا اخی! سیأتی قريباً، اطمئن، اطمئن، نحن أيضاً ننتظره ...»
آرام شد و دست پدر را بوسید و رها کرد. این مواجهه توجه برخی را به ما جلب کرد؛ مِن جمله، سید جوانی که متوجه شدم دارد پشت سر ما به سمت هتل میآید. در ورودی هتل، خودش را به ما رساند. به من با ته لهجۀ عربی گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» بدون آنکه جواب مشخصی بدهم گفتم: «مطلبی هست؟»
گفت از طرف آیت الله سیستانی است و برای ترتیب ملاقات آمده. یکه خوردیم، گویا پس از دیدار پدر با عبدالمهدی کربلایی (امام جمعۀ کربلا)، ایشان زمان مراجعت ما را به نجف، به دفتر آیت الله اطلاع داده و ایشان آمادگی این دیدار را داشتند. البته شاید کسی از همراهان ما این تقاضا را از عبدالمهدی کرده باشد که من مطلع نبودم.
🕌 بگذریم. به پدر در راه گفتم. ایشان هم کمی غافلگیر شدند. ... بنا شد کسی از دفتر برای راهنمایی بیاید. یک پیرمرد سیه چرده عینکی آمد. فاصلۀ هتل و دفتر آیت الله را پیاده راه افتادیم. جلو کوچه، گیت بازرسی بود. چیزی به عربی گفت، زنجیر را برداشتند و وارد دفتر شدیم. ما که چند نفری بودیم را در اتاق انتظار جای دادند و پدر را بردند. چند دقیقه بعد، دنبال من هم آمدند. گویا پدر سفارش کرده بود. قبل از ورود، کسی به من فهماند که فقط مصافحه کنم. اینجا دست بوسی قدغن است. خیلی ساده، دو زانو در اتاق بزرگی که با موکت پوشیده شده بود، کنار میزی کوچک روی ملحفه ای سفید نشسته بودند. خیلی لاغرتر از آن چیزی که تصور میکردم. پیشانی را بوسیدم و سلام کردم. گویا در خلال صحبت با پدر بودند. پاسخ سلام را دادند. فارسی را روان صحبت میکردند اما با ته لهجۀ غلیظ عربی.
🕌 از مرحوم پدر بزرگ ما -شیخ عبدالحسین حائری- گفتند که ایشان را ندیده بودند، اما به عنوان یک فقیه زاهد متقی در کربلا معروف بودند. بعد، از پدر گفت که مطالب شما را مدتیست پیگیری می کنم. از طرح «فلاحت در فراغت» خبر داشت. می گفت ورود در اینگونه مسائل، روحانیت را واقع بین میکند. از نظریات اقتصادی پدر مطلع بود و میگفت هر چند شاید قابلیت اجرا نداشته باشد اما تحقیقات در این رابطه را برای اسلام مفید می دانم و قائلم از وجوهات میتوان در آن خرج کرد و حمایت خواهند کرد. بعد گفتند: «با این همه، #احترامی که برای شما قائلم، بیشتر به خاطر #مواضعتان و حضور فعالتان در #قضایای_سال_گذشته است (این دیدار در سال 89 واقع شده بود [و منظور ایشان، فتنۀ سال 88 است]).
اندکی تأمل کردند، بعد ادامه دادند:
«این #عَلَم، حالا که بلند شده، #نباید_بیفتد. اگر افتاد دیگر هیچ کس نمیتواند آنرا بلند کند. البته که مسائلی هست که باید بیان شود که حفظ این عَلَم و بیان آن مسائل، مانعة الجمع نیست. شما در شرایطی که مسئولیتی نداشتید و شاید بی مهری هایی دیده باشید، نقش ممتازی ایفا کردید»
(ادامه دارد) ...