ماجرای شهید حججی و بیدینها در قبرستان 😵😱👇
یکی از کارهایمان این بود که غیرمذهبیها را به تور میانداختیم. کار نداشتیم طرف ده سال دارد یا پنجاه سال. وعدهگاهمان هم قبرستان بود. من افراد را شناسایی میکردم و با هزار ترفند آنها را با محسن درمیانداختم. سوار موتورشان میکردم که برویم با هم چرخ بزنیم. وسط راه الکی میگفتم موتور خراب شد و بگذار زنگ بزنم رفیقم بیاید کمک. محسن میآمد و سربحث را باز میکردم. سال 90 یکی دو تا سوژه ضدخدا و لامذهبِ کلاسیک انداختم به جانش. چند شب تا صبح توی قبرستان با محسن بحث میکردند. باورم نمیشد اینها را بتواند به راه بیاورد..!
🌹 شهید محسن حججی
🏷 #خاطره
📕 #سربلند ص105
@farhangikowsar ✌️
#نه_به_خشونت_علیه_زنان به شیوه شهید حججی 😁💪
دمِ بوفه پسری با لیوان چای افتاده بود پشت سر دختری و متلک میپراند. نرم نرم جلو رفت و خودش را نشان داد که آن پسر خجالت بکشد. افاقه نکرد. رفت جلو و دستش را انداخت دورِ گردن آن پسر. من از دور هوای کار را داشتم. اول رفاقتی جلو رفت. از حالت چهرهشان متوجه میشدم که طرف کوتاه بیا نیست. محسن همان طور مسیر را کشاند سمت فضای باز پشت ساختمان دانشکده. تا پیچید یقهاش را چسبید و کوباندش به دیوار. دست به یقه شدند. یکی محسن میزد، یکی آن پسره. طبق هماهنگی قبلی، خودم را رساندم به محسن و درست و حسابی گوشمالیاش دادیم.
🌹 شهید حججی
📕 #سربلند ص113
🏷 #خاطره
💐 @farhangikowsar✌️