eitaa logo
کانال فرهنگی اجتماعی کوثر
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
746 ویدیو
53 فایل
کانال فرهنگی اجتماعی کوثر با هدف انعکاس فعالیت های مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران و ارائه محتوای فرهنگی و اجتماعی ایجاد شده است. سفارش تبلیغات @Whc_ir راه ارتباط و ارسال نظر و مطلب @Whc_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
‏📣 💠 جلسه تبیینی اعضاء قرارگاه فرهنگی تبلیغی مدرسه علمیه الزهراء س همدان با حضور معاون فرهنگی تبلیغی استان @farhangikowsar
«دل کندن از دنیا» شاکلیده. 🌕 شبتان الهی @farhangikowsar
امام على عليه السلام: كسى كه كمتر اعتماد كند، به سلامت ماند؛ كسى كه زياد اعتماد كند پشيمان شود. مَن أقَلَّ الاستِرسالَ سَلِمَ، مَن أكثَرَ الاستِرسالَ نَدِمَ ميزان الحكمه ج۱۲ ص۲۰۰ ‌‌‌@farhangikowsar
تکرار بی رویه یک کار خوب فرهنگی اثر خوب اولین پخشش رو هم خراب می کنه! ‌‌‌@farhangikowsar
🔸پسر یکی از سوفسطائی‌ها که به «وجود» اعتقاد نداشت از دنیا رفت. عالمی با فرزند خردسالش به تسلیت گویی‌اش رفتند. عالم به کنایه گفت: +تو که وجود رو قبول نداری پس پسری وجود نداشته که حالا از بین رفته باشد، پس ناراحت نباش! -دلم به خاطر این می‌سوزه که پسرم مُرد و کتاب شکوک رو نخوند. +کتاب شکوک چه کتابیِ؟ -کتابیِ که تازه نوشتم، هر کی بخونه در هر چه بوده و هست شک می‌کنه به حدّی که توهم می‌کنه چیزی که بوده، نبوده و گمان می‌کنه چیزی که نبوده بوده. پسر خردسال عالم گفت: خب فرض کن پسرت نمرده اگر چه واقعا مرده، و فرض کن کتاب رو خونده اگر چه نخونده. سوفسطائی ساکت شد و نتوانست جوابی بدهد. ‌‌‌@farhangikowsar
هر شب برا کارهای خوبت خوشحال شو و خدا رو شکر کن برا کارای بدت پشیمون شو و توبه کن به حسابِ اعمالت برس قبل از این که به حسابت رسیدگی کنن! 🌕 شبتان الهی ‌‌‌@farhangikowsar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حرم مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام ⏳سحر روز پنجشنبه ۱۴۰۲/۹/۲۳ ‌‌‌@farhangikowsar
عکس خوراکی رو استوری نذارین! 🍕 از غذای خوش آب و رنگش عکس می‌گیره و میذاره استوری... با خودش نمیگه شاید کسی ببینه و دلش بخواد و توانایی مالیش در اون حد نباشه... با خودش نمیگه شاید یه خانم باردار اون تصویر رو ببینه و تهیه‌ش مقدور نباشه... قدیما غذا که درست می‌کردن یه ظرف هم برای همسایه می‌بردن. می‌گفتن شاید بوش پیچیده باشه... ولی ما الان هوای همسایه‌هامون رو نداریم. چه همسایه‌های واقعی چه همسایه‌های مجازی... ✨ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: الجار ثمّ الدّار. اول همسایه بعد خانه! 📚 بحار، ج43، ص82 🏴 ‌‌‌@farhangikowsar 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ کلیپ زیبا از نهی از منکر بی حجابان در متروی تهران 🔺امر به معروف همراه با قاطعیت و مهربانی 🔺وقتی مسئولین با نیروهای مردمی همگام و همراه می شوند، نتیجه اصلاح جامعه است. ✨ ‌‌‌@farhangikowsar
اشک، سلاح حضرت زهرا... 😔👇 دنیا، برهوتِ دین و احساس شده، و من رسولم که با اشک، آبادش کنم. من پیامبرْبانویی هستم که آمده‌ام تاحقیقتِ ناگفته‌ی علی را احیا کنم... من فاطمه‌ام. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و دو فرزندش و عده‌ای از زنان در بقیع، زیر درختچه‌ای، در فراق رسول خدا نوحه سرائی می‌کردند. چون آن درختچه را قطع کردند، علی (علیه‌السلام) برای فاطمه خانه‌ای در بقیع ساخت که برای نوحه سرائی به آن پناه می‌بردند. این خانه همان بیت الاحزان است. 📚 (تنهایی مهر، ص98) 📚 النص و الاجتهاد، ص301 🏴 ‌‌‌@farhangikowsar🥀
اَنْدَر آمد شب و تا صومعه، زین جا که منم راهْ دورست، درین میکده بگذار مرا 🌕شبتان الهی! ‌‌‌@farhangikowsar 🌙
❣ سلام بر مهدى امّت‌ها✋ سلام بر هدایت گر قلوب سلام حضرت آرامش هر کجا اسم شما را می‌بینم هر کجا که نامتان به میان می‌آید حال دل همه خوب می‌شود چه رسد به اینکه صدای اناالمهدی تان در گوش زمین بپیچد ... ! أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🤲 ‌‌‌@farhangikowsar
اگر به بی تفاوتی کشانده شویم یعنی مرگ انقلاب! 📘گزیده ای از دیدگاه های شهید بهشتی، ص ۱۰۹. ‌‌‌@farhangikowsar
! فصل اول [قسمت اول] صدای سگ ها از نزدیکی آنها می آمد، هرچه در توان داشتند می دویدند، به خاطر آلودگی هوا و صرفه جویی در برق خبری از نور ماه و روشنایی نبود، مرغیزادی در کوچه ها پر نمی زد، ساعت نزدیک دوی بعد نصف شب بود، صدای ترسناک سگ ها به چند قدمی آنها رسیده بود هر لحظه امکان داشت پای یکی زیر دندان های سگی باشد. پس از چند دقیقه تعقیب و گریز، دختراها وارد کوچه ی شدند که از شدت باریکی پشت سرهم می دویدند حتی دو نفری کنار هم جا نمی شدند... بالاخره مهسا با تنِ لاغرش، زودتر از بقیه به در آبی رنگِ خانه رسید و فریاد زد: - کلید و بنداز! طاهره از سرکوچه جواب داد - کلید نمیخاد که هل بده دختر! با هل دادن مهسا همگی باهم وارد که نه! روی هم ریختن و طاهره اندازه پاهای بابالنگ دراز، پایش را کش داد تا در را با زحمت بست! چند دقیقه در همان حالت گذشت تنها صدای سگ ها همچنان به گوش می رسید. بالاخره سگ ها از در بسته خسته شدند و صحنه را ترک کردند و دخترها یکی یکی با رنگ و روی رفته، بلند شدند و پس از چند لحظه نگاه، شروع به خندیدن کردند. حسنا همانطور که می خندید رو به طاهره کرد و پرسید: - خب صاحبخونه اینجا چند متره؟ - اومدی خونه بخری مگه؟ حالا بشنید یه چایی دبش با نبات بزنیم؟ - چای دبش که.... هنوز صحبت مهسا در مورد چای دبش تمام نشده بود که صدای زنگ خانه به صدا درآمد... 🙏 ادامه دارد ✍عشق آبادی ✨هرگونه انتشار و استفاده در فضای مجازی و حقیقی شرعا اشکال دارد! ‌‌‌@farhangikowsar
♥ چه خوشبختم که صبحم با سلام بر شما آغاز می شود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم می پیچد چه روز دل انگیزی است روزی که نام شما بر سردرش باشد و شمیم شما در هوایش .‌‌.. من در پناه شما آرامم ، دلخوشم ، زنده ام ... شکر خدا که شما را دارم ... 🌤 ‌‌‌@farhangikowsar
🔹 برای شهدای به شب نشینی خرچنگ های مُردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست 🔰 اثر هنرمند: سید تقی رضایی ‌‌‌@farhangikowsar
هالیوود در ژانرهای مختلف، آمریکایی‌ها را قهرمان، جذاب و شجاع نشان می‌دهد. ملّیت آمریکایی را اینگونه به جهان معرفی می‌کند با اینکه حقیقت ندارد. سینمای ما - که فقط ژانر اجتماعی بلد است - ایرانی‌ها را چگونه انسان‌هایی نشان می‌دهد؟ فیلم‌سازها، ما را چگونه به مردمِ جهان معرفی می‌کنند؟ 😔🤔 ✨ ‌‌‌@farhangikowsar 🎬
◾️ در آخرین روز عمر شریفش وضو گرفت و به اسما بنت عمیس فرمود: آن عطری که با آن خود را خوشبو می‌کنم و آن پیراهن‌هایی که با آن‌ها نماز می‌خوانم، برایم بیاور. حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها پیراهن خاص برای نمازهای یومیه‌شان داشتند که نمازهایشان را فقط در همان پیراهن می‌خواندند. 📚 کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۰ 🏴 ‌‌‌@farhangikowsar◼️
از لحاظ اهمیت دادن به محیط زیست 😏☝️ ‼️ خودتون قضاوت کنید...🌿 ⚠️ ‌‌‌@farhangikowsar🇮🇷
بدتر از دو طرف کیه؟ بی طرف! ✨ ‌‌‌@farhangikowsar
کانال فرهنگی اجتماعی کوثر
! فصل اول [قسمت دوم] هنوز صحبت مهسا تمام نشده بود که صدای زنگ خانه به صدا درآمد. طاهره با صدای کلفت و خشنی که شبیه صورتش بود چند قدمی برداشت و همانطور که در را باز کرد فریاد زد: - کیه این موقع شب؟! تا صحنه را دید سریع روسریش را جلو کشید و کمی حجاب گرفت، بقیه که از سکوت طاهره تعجب کردند به او پیوستند سرهای حسنا، مهسا و بهاره به همراه طاهره از لای در بیرون بود و صحنه را برنداز می کردند. پچ پچ دخترها زیاد شده بود که حاج آقا گفت: - ببخشید آخوند ندیدین تا حالا؟ طاهره پاسخ داد: - چرا! اما آخوند سگ به دست نه والا! خنده های ریز تازه داشت به خنده های درشت تبدیل می شد که حاج آقا صدایش را صاف کرد و نگاهش را از روی زمین برچید و رو به دخترها گفت: -اها! برا همین مزاحم شدم، رفتم آشغالا رو بذارم سرکوچه، دیدم جلو خونه شما وایستاده سگ شما نیست یعنی؟ مهسا که در حاضر جوابی شهره ی عام و خاص بود با همان صدای نازک و صورت کشیده، چشم های درشتش را کوچک کرد و گفت: - ببخشید ها مگه نباید ساعت ۹اشغالا رو ببرید؟ بعدم ما اصلا سگ نداریم و... طاهره اخم های درهمش را درهم تر کرد و نگاهی به مهسا انداخت تا دیگر صحبت نکند. دخترها اقا محسن همسایه ی دیوار به دیوار را تنها گذاشتند و پشت در شروع به مشورت کردند بالاخره پس از بحث و جدل های فراوان طاهره در را باز کرد گفت: - فقط تا صبح می تونه اینجا باشه! -ممنونم صبح انشالله میام میبرمش. -ببخشید اسمتون؟ حاج اقا یک پاکت شیر که برای سگ سفید کوچولو گرفته بود به طاهره خانم داد و با گفتن اسمش خداحافظی کرد.... بالاخره پس از اتفاقات حمله ی سگ و مهمان ناخوانده، دختراها دور هم نشسته بودند و تازه چایی دبش که دم کرده بودند را می خوردند که حسنا گفت: - راستی چرا خود حاج آقا تا صبح نگهش نداشت؟ همه ی سرها به طرفش چرخید و... 🙏 ادامه دارد ✍عشق آبادی ‌‌‌@farhangikowsar