eitaa logo
معاونت فرهنگى موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى ره
1.8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
352 فایل
اين كانال براي اطلاع رساني اخبار فرهنگی موسسه امام خمينی (ره) راه اندازي شده است. @AdminFarhangiMoasese : ارتباط با ادمين
مشاهده در ایتا
دانلود
°°° جوانے عکس خودش را نزد امام خمینی (ره) فرستاد و گفت: آقاجان ؛ یک نصیحتے برای دنیا وآخرت به من کنید تا برایم کافی باشد، حضرت امام(ره) نوشت : « اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجعون » ما مال خدائیم آدم مالِ کسے را صرف دیگری نمی کند ... 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلیم خانة امام در نجف اتاقی داشت که ایشان شب‌ها به آنجا می‌رفت. در اتاق به اندازة کافی قالی نبود. زیلوهای کهنه و نخ‌نمایی را پهن کرده بودند. گاهی شب‌ها، نماز جماعت برگزار می‌شد. جا تنگ بود و فرش هم کافی نبود. یکی از شاگردان گفت: آقا! اجازه بدهید فرش تهیه کنیم. امام گفت: آن‌طرف هست. مرد گفت: با اینجا جور درنمی‌آید. گفت: مگر این‌جا خانة صدر اعظم است؟ گفت: بالاتر از خانة صدراعظم، خانة نایب امام‌زمان است. روح‌الله آهی کشید و گفت: امام‌زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) خودش معلوم نیست در منزلش چی افتاده است. 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
05-Imama-Bar-Del-e.mp3
10.55M
اماما بر دل زارم نهادي داغ هجران ... 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
4_5879715399641071842.mp3
5.89M
خميني اومد و دنيا عوض شد .... سيد رضا نريماني 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
I-68-14-Bia-Ey-Mah.mp3
7.8M
بيا اي ماه تا با هم بگرييم ... غريبانه در اين ماتم بگرييم ... متاب اي شمس بر ما بعد رهبر ... كه سنگين است بر ما فقد رهبر ... 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالگرد غروب خورشيد انقلاب بر ملت بزرگ ايران تسليت باد ... 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هم‌سفران یک‌روز بعدازظهر که هوا خنک‌تر بود، به حرم رفتند، زیارت‌نامه خواندند و اشک ریختند. او زودتر از همه برگشت. چای دم کرد و فرش کوچکی را در ایوان اتاق پهن نمود و منتظر هم‌سفرانش نشست. وقتی برگشتند، خجالت‌زده شدند و گفتند: ـ چرا شما زیارت و دعایت را کوتاه کردی؟ ـ راضی به زحمت نبودیم. روح‌الله با تبسم گفت:«من ثواب این کارها را کمتر از زیارت و دعا نمی‌دانم». 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
تصویری از وزیر جنگ رژیم صهونیستی منتشر شده است که کتابی درباره امام خمینی(ره) را در دست دارد. به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب، رسانه‌های رژیم صهیونیستی تصویری از «نفتالی بنیت»، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی را هنگام بازدید از پایگاه هوایی حتسور منتشر کردند که در این تصویر کتابی درباره امام خمینی (ره) را در دست او بود. کتابی که نفتالی بنیت در دست داشت، جلد اول کتاب «اسلام و انقلاب» با عنوان انگلیسی «Islam and Revolution» بود. این کتاب نسخه فارسی ندارد و به صورت اثری مستقل توسط «حامد الگار» از میان نوشته‌ها و نظرات امام راحل جمع‌آوری و به انگلیسی ترجمه شده است و اکنون نسخه انگلیسی آن بین مردم دنیا دست به دست می‌شود. جالب اینجاست که کتاب مذکور در گذشته در سایت آمازون هم عرضه می‌شده که اکنون صفحه خرید این کتاب در این سایت در دسترس نیست. آمازون یکی از مراکز فروش آنلاین بزرگ کتاب در دنیا به حساب می‌آید. این کتاب در پنج فصل و ۴۵۸ صفحه منتشر شده است. جلد اول این کتاب مربوط به سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۹ است. آنچنان که در فهرست این کتاب مشاهده می‌شود، فصل اول حد فاصل صفحات ۲۷ تا ۱۶۸ مربوط به «دولت اسلامی» است و در زیر فصل‌های مختلف این موضوع به مخاطب معرفی می‌شود. فصل دوم این کتاب نیز حاوی سخنرانی‌ها و همچنین اعلامیه‌های صادره از سوی امام خمینی(ره) است. فصل سوم این کتاب مربوط به «مصاحبه‌‌ها»، فصل چهارم با عنوان «جهاد عالی» و فصل پنجم سخنرانی‌هایی درباره تفسیر «سوره فاتحه» را شامل می‌شود. 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
بد نيست بگويم که در ياد من خواب هاي عجيبي مانده که يکي از آنها را نقل مي کنم: به گمانم مربوط به سال 1346 يا 1347 باشد. خواب ديدم حضرت امام خميني (ره) وفات کرده، مردم بسياري براي تشييع جنازه جمع شدند...دردي جانکاه قلبم را مي فشرد و غم و اندوه وجودم را گرفته بود... تشييع کنندگان بيشترشان علما بودند...با صداي بلند مي گريستم و از شدت تالم وتاثر با دست روي زانوي خود مي زدم. چيزي که بر غم و درد من مي افزود اين بود که مي ديدم برخي علما که هنوز چهره هايشان را درخاطر دارم بدون آنکه توجهي بکنند و عبرتي بگيرند و بي آنکه احساس اندوهي در آنها مشاهده شود با هم صحبت مي کنند و مي خندند ومن کاري از دستم بر نمي آمد جز اينکه اين درد و اندوه جانکاه را تحمل کنم. جنازه به آخر شهر رسيد. بيشتر تشييع کنندگان بازگشتند...تعداد بيست سي تشييع کننده که من هم جزو آنها بودم همچنان در پي جنازه حرکت مي کردند. سپس جنازه به تپه اي رسيد. جنازه به همراه چهار پنج نفر تشييع کننده به بالاي تپه رفت که من هم با آنها به دنبال جنازه بودم...ما تابوت را آنجا قرار داديم. من به پايين پا نزديک شدم تا در حالي که چهرة حضرت امام را مي بينم، با او وداع کنم. وقتي کنار پا ايستادم، به چهرة امام که در تابوت آرميده بود، مي نگريستم. ناگهان ديدم دست راست ايشان که انگشت سبابة آن به حالت اشاره بود، به سمت بالا حرکت مي کند. حيرت شديدي سراپايم را گرفت. سپس ديدم امام با چشمان بسته شروع کرد به حرکت براي نشستن، تا اينکه انگشت اشاره اش به پيشاني من رسيد و آن را لمس کرد يا نزديک بود لمس کند. من در اين حال با شگفتي و حيرت نگاه مي کردم. بعد لبهايش را گشود و دو بار گفت: تو يوسف مي شوي ... تو يوسف مي شوي! ص 263 کتاب خون دلی که لعل شد. 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
نسبت به بچه ها حساس بود👇👇 ن🔷 نسبت به بچه ها حساس بود. از همان کودکي نکات اخلاقي را بهشان ياد می‌‌داد. مثلاً پول را به هادي مي‌داد تا در صندوق صدقات بيندازد. هادي سه سالش که شد، يک کتاب بزرگ نقاشي برايش خريد و گفت: «بيا با هم نقاشي کنيم». از طرفي چون شب ها دير وقت می‌‌آمد، من سعي می‌‌کردم بچه ها را ظهر بخوابانم تا شب بيدار باشند. آقا عبدالله هم دوست داشت شب که می‌‌آيد، بچه ها بيدار باشند تا با آن ها بازي کند. يادم است يک بار هادي و حسين با هم دعوايشان شد و موهاي همديگر را کشيدند. آقا عبدالله بردشان بيرون. وقتي آمد موهاي هر دوتايشان را کوتاه کرده بود. گفت: «راه يکي از دعواهايشان را بستم.» کتاب چهل روز دیگر. خاطرات شهید عبدالله میثمی به روایت همسر شهید،ص 35 ) 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين