# معرفیـکتاب📚
🔻#ازچیزیـنمیـترسیدم
✂️برشی از کتاب؛
➖ماجرای قاسم داستان ما، زمانی خواندنیتر میشود که او برای ادای قرض پدرش راهی شهر میشود. او راه سختی را انتخاب میکند تا بتواند از بار مشکلات پدرش بکاهد. او یک نوجوان حدوداً ۱۳- ۱۴ساله است اما غیرت مردانهاش اجازه نمیدهد که شاهد رنج پدر باشد: «پدرم نُهصد تومان بدهکار بود. به همین دلیل، هی به خانه کدخدا رفت و آمد میکرد که بهنوعی حل کند. بدهی پدرم مرا از مادرم بیشتر نگران کرد. به خاطر ترس از به زندان افتادن پدرم، بارها گریه کردم. بالاخره، برادرم حسین تصمیم گرفت برای کار کردن به شهر برود تا شاید پولی برای دادنِ قرض پدرم پیدا کند. او با گریه مادرم بدرقه شد. رفت. پس از دو هفته بازگشت. کاری نتوانسته بود پیدا کند.حالا ترسم چند برابر شده بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی، قرض پدرم را ادا بکنم. پدر و مادرم هردو مخالفت کردند. من تازه وارد چهارده سال شده بودم؛ آنهم یک بچه ضعیف که تا حالا فقط رابُر را دیده بود. اصرار زیاد کردم. با احمد و تاجعلی که مثل سه برادر بودیم، باهم قرار گذاشتیم. راهی شهر شدیم... ➖
🔰این کتاب شامل دستنوشتههای شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است. کتاب «از چیزی نمیترسیدم» در دو بخش نوشتار و دستنوشت در ۱۳۶ صفحه منتشر شده است.
#کتاب
#حاجـقاسم
┈┈••••✾•🏴🌹🏴•✾•••┈┈•
🆔 @farhangimoasese
@farhangimoaseseAdmin