#اربعین
#خاطره
🔹روضه مجسم
✍️مریم احمدی (خانهدار)
☘️از همان روز اول پیادهروی پاهایم تاول زده بود. نمیخواستم بايستم. نمیخواستم کاروان معطل من بشوند و توی دلشان بگویند «یه پیرزن مارو کلی عقب انداخت!» اصلاً دلم نمیخواست بايستم. روی ایستادن نداشتم. من با این سن، اول مسیر بریده بودم پس چه¬طور بیبی رقیه این مسیر را طی کرده بود؟ نزدیکیهای کربلا دیگر بیتاب شدم. رفتیم یکی از چادرهای «مفرزه الطبيه» که پرستار تاولهایم را بترکاند. آن زمانها نه دکتر بود نه پرستار. زخمهای پای رقیه را چه کسی تیمار میکرد. من اشک ریختم و پرستار درحالیکه ماتش برده بود شروع به کار کرد. میشنیدم که همراهانم میگویند: مگر با تاولهای به این بزرگی هم میشود راه رفت؟ و من اشک میریختم و از خودم میپرسیدم پوست پای رقیه چهارساله نازکتر نبود؟ تاولها برای من، روضه مجسم بود...
┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
🆔 @farhangimoasese
🆔 @TolidatFarhangi
🆔 @SofreFarhangiReyhane
@farhangimoaseseAdmin
#اربعین
#خاطره
🔹اجازه
✍️روحالله رجایی (نويسنده)
☘️كربلايي صديقه 60 سال قبل، بارها زائر كربلا شده بود. خاطرات سفرهايش بهترين قصههایی بود كه شنيده بودم. توي خواب هم يكي از همان خاطرهها را تعريف میکرد كه با چشمهای خودش ديده بود چهطور يك كودك مريض شفا گرفته. هميشه موقع تعريف كردن اين خاطره گریهاش میگرفت و اين بار هم گريست. من هم در خواب گريه كردم. سالها بود خوابش را نديده بودم. بيدار كه شدم براي داوود تعريف كردم. گفت: نشانه است. بیبیات هم دارد با ما میآید. از وادیالسلام كه رد شديم، داوود براي بیبی فاتحه خواند. چند دقيقه بعد دست به سينه روبهروي گلدستههای نجف ايستاده بوديم. مرتضي گريه میکرد، داوود هم. ياد حرف ابوخالد افتادم كه میگفت: اگر اربعين كربلا را ندیدهای، انگار كربلا نرفتهای. با خودم فكر كردم شايد تا حالا نجف هم نیامدهام.
قرار شد نماز مغرب را در حرم بخوانيم و بعد راه بيفتيم. نماز را كه خوانديم، داوود گفت: بايد از آقا اجازه بگيريم. بايد بگوييم كه داريم به زيارت فرزندش میرویم، بايد بگوييم كه هوايمان را داشته باشد، كه برايمان دعا كند. رو به حرم ايستادم، حرفهایی را كه از داوود ياد گرفته بودم گفتم. به حرم نگاه كردم و چند بار با فاصله پلك زدم، خواستم اینجور از آن صحنه زيبا براي خودم عكس گرفته باشم.
مرتضي چند متري را رو به حرم و عقبعقب آمد. خیلیها كه كنار خيابان ايستاده بودند، براي بدرقه آمده بودند. يكي مدام و بلند میگفت: صحة زوار الحسين، صلوا علي محمد و آل محمد.
بند کفشهایمان را محكم كرديم و ميان سلام و صلوات، پیادهروی را شروع كرديم...
#اربعین
#خاطره
🔹شيب
✍️ زهرا قدياني (خبرنگار)
☘️ انرژی مسیر فوقالعاده است. انگار که زمین شیب داشته باشد به سمت کربلا یا امواج نامرئی کشش ایجاد کنند. صبح و شب میشود راه رفت و تمام عادات روزمره در مورد ساعات خواب و غذا را فراموش کرد، خستگی و بیخوابی را حس نکرد، بار سنگین کوله را حس نکرد. همه روان هستند؛ کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، سالم و معلول؛ و حتی انسان و حیوان! بعضی از خانوادههای عراقی با خودشان یک گوسفند هم برداشتهاند برای قربانی در کربلا. ابوعلی طناب حیوان را بسته به کالسکه یکنفرهای که حامل دو پسر یک و سهسالهاش است. زنش دست دو دختر شش و چهارسالهشان را گرفته. حیوان سرش را انداخته پائین و بدون کوچکترین چموشیای، همقدم با زن و بچه ابوعلی روان است. وقتهایی هم که ابوعلی و زن و بچهاش مینشینند تا غذایی بخورند طناب حیوان را رها میکنند. حیوان همان دوروبر میپلکد، با بچهها بازی میکند و از پسمانده همان غذا، کمی میخورد. خیلیها در طول مسیر حتی حیوانها را نبستهاند. این برای روستاييهایی که از دامداری سررشته داشتند، از همه عجیبتر مینمود...
┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
🆔 @farhangimoasese
🆔 @TolidatFarhangi
🆔 @SofreFarhangiReyhane
@farhangimoaseseAdmin
#اربعین
#خاطره
🔹مضيف
☘️خاطره شفاهي از مرحوم حاج شيخ احمد كافي (واعظ مشهور)
🌺 خداوند لطف کرده و قریب سي سفر از نجف پیاده به کربلا آمده باشم؛ سالی پنج مرتبه میآمدیم
آقا سیدالشهدا(ع) سالی پنج زیارت مخصوص دارند؛ اول رجب، نیمهرجب، نیمهشعبان، عرفه و اربعین. [طلبهها] دهتا دهتا، بیستتا بیستتا با هم جمع میشدند و مقداری نان خشک کرده و کمی هم ماست و نعناع با هم مخلوط کرده به همراه یک کاسه و نمک با خودشان برمیدارند. قبا و عبایشان را هم تا کرده و داخل کولهپشتی قرار میدهند، نعلینهایشان را هم میگذارند درون کولهپشتی.
اندکی که از شب میگذرد، از مدرسهها و خانهها بیرون میآیند به حرم آقا امیرالمؤمنین(ع) میروند، سلامی به حضرت میدهند و میگویند علی(ع) ما داریم میرویم کربلا، امری ندارید؟
سه روز در راه بودیم. چه حال خوشی؛ افراد در مسیری که طی میکنند، مطالب دینی به هم میگویند، دور هم مینشینند، واقعاً انسی است؛ انس دینی و معنوی.
در راه وقتی در حال حرکت هستیم، عربها «مُضیف» درست کردهاند. چهار تکه حصیر را روی هم انداختهاند و یک تکه هم حصیر پهن کردهاند بهعنوان مهمانخانهشان. بیچارهها در طول سال برنج میکارند، برنجهایشان را کنار میگذارند و به بچههای خود در آن هوای گرم، نان و خرما میدهند. بهجای هندوانه، آب فرات و بهجای خورشت، خرما میدهند و اندکی که برنج دارند میگویند صبر کنید این زوار سیدالشهدا بیایند.
وقتی زائران غذا خوردند، هر چه که باقی ماند آنها را برمیدارند و به جمعیت اطرافشان میدهند و میگویند اینها را بخورید که از باقیماندههای زوار سیدالشهدا(ع) است...
#اربعین
#خاطره
🔹فرصتی برای صبوری
✍️اسماء (یک دختر دبیرستاني)
☘️ خسته شدم؛ خسته راه. لیوان چای در دست، نشستهام برای جان گرفتن. پسرک کناری با برادرش بازی میکند و کالسکه را تکان میدهد. به پای من میخورد؛ میخندم، اما پدرش عتابآلود میگوید «مراقب! زائر!» و من به پسرک شرمنده خیره میشوم و لبخندم عمیقتر میشود، اما ذهنم درگیر است! من زائرم و او هم. من خستهام و او هم. پس چرا باید مراقب من باشد؟ با همین فکرها به راه میافتم و باز هم صبر میبینم و همراهی. همقدمی این کودکان، صبورانه و صمیمانه، برایم عجیب است و حیرتآور.
شبِ موکب هم که جای خود دارد. دخترکی که اصرار دارد جورابهایمان را بگیرد تا بشوید و اصلاً هم دنبال جواب رد شنیدن نیست. چهقدر دنیایمان با هم فرق دارد. چهقدر نگاهمان از هم دور است. زائری برای آنها شأن دارد و ابهت؛ و برای من تنها زیارت است. آنها قدم در راه میگذارند برای آموختن، تمرین کردن، تکرار کردن، و من میروم تا برسم. اربعین برای آنها زمان دیگری است؛ فرصت است، لحظهلحظه زندگی و درس است و برای من، یک پیادهروی در موج جاری جمعیت. یک زیارت نصفهای که چندان به دلم نمیچسبد. یک رفتن سخت برای رسیدن!
┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
🆔 @farhangimoasese
🆔 @TolidatFarhangi
🆔 @SofreFarhangiReyhane
@farhangimoaseseAdmin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره
.
🌷آقا جواد حتی تو حرم #حضرت_رقیه (س) هم، از بچههای شهدای #فاطمیون غافل نمیشد. با فاطمه بردشان یک گوشه و باهاشان بازی کرد. فاطمه خوراکیهایش را آورد و با هم خوردند. آقا جواد برای فاطمه، خمیرِ بازی، خریده بود. آوردند و با بچههای فاطمیون، حلقه زدند دور همدیگر و نشستند به بازی. آنقدر بهشان محبت کرد و خندیدند که آخر سر، از سر و کله آقا جواد بالا میرفتند و صدای عمو عمویشان قطع نمیشد.
(راوی:همسر شهید).
این کلیپ، تصاویر همین خاطره است.
#شهید_مدافع_حرم_جواد_محمدی
┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
🆔 @farhangimoasese
🆔 @TolidatFarhangi
🆔 @SofreFarhangiReyhane
@farhangimoaseseAdmin