eitaa logo
فرهنگی صامدون ( شهدا)
319 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
970 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 شهید کشوری؛ از کمک‌های مخفیانه به نیازمندان تا نشان خلبان شاخص 🔅 برای جمع‌آوری و کمک به مستمندان قدم برمی‌داشت به نوعی که هیچ‌کس متوجه این امر نشود، با شروع درگیری‌های مسلحانه در کردستان حضور خود را اعلام و تا آخر با استقامت دوام آورد، با شروع جنگ تحمیلی و ابراز رشادت‌های بی‌نظیر به عنوان خلبان شاخص و فراملی شناخته شد 🌷پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست. هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. 🌺 صبحانه‌ای که به خلبان‌ها می‌دادند، کره، مربا و پنیر بود. یک روز شهید کشوری مرا صدا زد و گفت: فلانی! گفتم: بله.‌.. گفت: شما در یک منطقهٔ جنگی در مهمان‌ سرا کار می‌کنید. پس باید بدانید مملکت مادر حال جنگ است و در تحریم اقتصادی به سر می‌برد. شما نباید کره، مربا و پنیر را با هم به ما بدهید. درست است که ما باید با توپ وتانک‌های دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمی‌شود ما این‌ گونه غذا بخوریم. شما باید یک روز به ما کره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید. در سه روز باید از این‌ها استفاده کنیم وگرنه این اسراف است. من از شما خواهش می‌کنم که این کار را نکنید. من گفتم: چشم. برشی از زندگی شهید احمد کشوری 🗓 ۱۵ آذرماه، خلبان شهید احمد کشوری
🕊 🕊 شهیدی که لباس پاسداری را هرگز بدون وضو نپوشید ● شرط شهید با همسرش احترام و پاسداشت ویژه به لباس مقدس پاسداری بود به نحوی که خود هرگز، این لباس مقدس آغشته به خون مطهر شهدا را درطول خدمت بدون وضو نپوشید و همسر مکرمه اش نیز هیچگاه این لباس مقدس را به همراه لباس های دیگر و بدون وضو نشست. ● پسر حاج احمد روز تولد (س) دختر دار می‌شود که با اصرار او نامش را زینب می‌گذارند و این‌گونه شد که اسم جهادی‌اش را انتخاب کرد. پسرش می‌گوید صبح روز تولد دخترم زینب، حاج احمد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت پیامکی تنظیم کرد و برای همه فرستاد «سلام تولد حضرت زینب(س) بر شما مبارک، من زینب هستم نوه حاج احمد» 🌹
شب جمعه بود. آقا دعای کمیل را در مسجد جامع خواندند و برگشتند. بعد از شام جلو تلوزیون نشسته بودند. تلویزیون دعای کمیل همان شب آقا را پخش کرد. از اول تا آخر دعا با صدای خودشان، گریه کردند! معمولاً شب ها ساعت ۲ برای تهجد بیدار می شدند. خواب بدی دیدم. از خواب بیدار شدم. ناگهان آقا هم از خواب پریدند. دست به پیشانی کشیدند و گفتند: لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم . انا لله و انا الیه راجعون. صبح با دست به سینه مبارک زدند و به آسمان اشاره کردند! معنی اش را نفهمیدم. قبل از ظهر رو به من گفتند: شما دیگه تنها شدی! گفتم آقا قطره تان را بخورید. با خنده گفت دیگر قطره برای من اثر ندارد! بعد هم گفت خداحافظ. چند دقیقه بعد آقا رفتند. من هم آماده می شدم بروم که صدای انفجاری از بیرون خانه آمد... فهمیدم آقا داشت وداع می کرد و من متوجه نبودم. شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه منبع: ستارگان فارس
✍سالروز شهادت اکبر تی ان تی سردار شهید علی اکبر محمد حسینی... 🔹در خط مقدم تی‌ ان‌ تی‌ها را در سنگر‌های عراقی جاسازی و منفجر می‌کرد و وسایل و تجهیزات درون سنگر را به غنیمت می‌گرفت. 🔸شهید علی اکبر محمد حسینی در چهارمین روز از عملیات پیروزمند فتح بستان طریق‌القدس از ناحیه پا مجروح شد اما برای حفظ روحیه نیرو‌های تحت امرش تا آخرین لحظه در منطقه ماند و سرانجام در منطقه زیر پل سابله به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 💢در وصیت اش آورده است به کلیه برادران عزیز می‌گویم که کشته در راه خدا عزادار نمی‌خواهد بلکه پیرو راه می‌خواهد. 🌹@farhangisamedun
من دراین راهی که انتخاب کرده‌ام سختـی بسیار کشیده‌ام ؛ خیلی محرومیت‌ها لمس نموده‌ام . همه‌ ی هدفم این است که زحمــاتم از بین نرود ... از خـــدا می‌ خواهم که حتماً این کارها را از من قبول کند و اجــرم را بـدهد ...! اجر من تنها با شهــادت ادا میشود و اگر در این راه شهیــد نشوم همه زحمـاتم هـدر رفته است ... 🌹@farhangisamedun