eitaa logo
❤️جبهه فرهنگی سرلشکر بقایی ❤️
336 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
5.7هزار ویدیو
49 فایل
📜این کانال جهت باز نشر خاطرات و وصیت نامه شهدای شهرستان بهبهان تشکیل شده حمایت شما باعث دلگرمی ما است🌹 جهت تبادل و ارتباط با خادم کانال @Zsh313 #سردار_سرلشکر_شهید_مجید_بقایی #رفیق_شهیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽ویژگی یک امام جماعت موفق از نگاه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇 ┄┅┅❅❁❅┅ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
،سلام مولا جان ❣ 💐گریه‌ام روے ریا بود به رویم نزدی 🌱عَمَلم بود به رویم نزدی 💐همه جا جار زدم در خط توام 🌱راه من از تو جدا بود به رویم نزدی😔 ♥️سلام صبحت بخیرگوهرنایابم♥️ 🌸🍃 ‍ ‎‎
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه
سلام عزیزان همراه روزتون مزین به دعای خیر شهدا و امام زمان عج 🤲 🌸🍃امروز مهمان شهید مدافع حرم حجت باقری هستیم 🌸🍃 الحمدلله 🤲 ان شاءلله به دعای خیر شهید عزیز عاقبت بخیر و حاجت روا باشیم 🤲
🌸🍃شهید «حجت باقری» متولد یکم خرداد ماه سال 64 در فراشبند شهرستان کازرون استان فارس است. وی پس از ورود به سپاه پاسداران در ماموریت های مختلفی در نقاط مرزی کشور و درگیری با اشرار، قاچاقچیان مواد مخدر و گروهک های ضد انقلاب در مناطق شمال غرب کشور و سیستان و بلوچستان رشادت های زیادی از خود نشان داد 🌸🍃 🌸🍃همرزم شهید «حجت باقری» می گوید: «علی رغم اینکه سن و سال زیادی نداشت و تنها یک سوم از خدمتش طی شده بود، در این مدت رشد چشمگیری کرده بود. مخصوصا از نظر اطلاعات نظامی و تاکتیکی وقتی در جمع نیروهای تحت امر خود صحبت می کرد و یا کار آموزشی انجام می داد. آدم یاد شهید حسن باقری و شهید مهدی زین الدین می‌افتاد که در سنین کم چطور یک عملیات را هدایت می کردند🌸🍃 🌸🍃شهید حجت باقری در تاریخ 13 بهمن ماه سال 93 در حین عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا در سوریه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🌸🍃
🌸🍃همرزم شهید نقل می کند: چند روزی میشد با سر و وضع گلی میومد به اتاق؟؟؟ وقتی کجا بودی؟؟؟ فقط لبخند میزد. می‌دانستم از گفتن موضوع خودداری می کند.🍃 چند روزی این ماجرا تکرار شد تا اینکه یک شب که شیفت بودم که یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمانم رد شد🍃 🍃🌸دنبالش رفتم دیدم حجت مشغول نظافت حیاط و سرویس‌های بهداشتی است. خجالت کشیدم و دویدم سمتش، خواستم ادامه کار را به من بسپارد، گفتم شما فرماندهی این کارها وظیفه ماست که نیروی شما هستیم🍃🌸 🍃🌸جواب داد کاری که برای رضای خدا باشد جایگاه انسان را تغییر نمی‌دهد من این کار را دوست دارم، چون می دانستم بچه ها اجازه انجامش را نمی‌دهند،قبل از نماز صبح و توی تاریکی انجام می دهم. 🍃🌸 از خودم خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری» 🌸🍃فرمانده پایگاه بود اما با کارگرا کارگری میکرد. توی ساخت ساختمون کمکشون میکرد کارگرا میگفتن که ما نمیدونستم آقا حجت فرمانده هست و میگفته من سربازم و جهت شستن ظرفها اومدم🌸🌷 غذای خودشو به ما میداد و میگفت من با نون خالی هم سیر میشم🌸 🕊🌷شادی روح شهدا صلوات🌷🕊
بیمارستان شلوغ بود. گرمای هوا همه را از پا انداخته بود. دکتر سِرُم وصل کرد و گفت: «بهش برسید، خیلی ضعیف شده.» براش کمپوت گیلاس آورده بودند. هر کاری کردند، نخورد. گفت: «اینها که تو بیمارستان اند، همه مثل من گرمازده شده اند.» به همه داده بودند، باز هم نخورد. گفت: «هر وقت همهٔ بچه های لشکر کمپوت گیلاس داشتند بخورند، من هم می خورم.» 🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇 ┄┅┅❅❁❅┅ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d