💢 خصوصیات رفتاری و اخلاقی
#فرمانده_اسماعیل
🔻 🔻 🔻 🔻
📚 نمایشگاه کتاب
با هماهنگی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و همراه با تنی چند از دوستان مبارزش، در چند استان جنوبی كشور - به ویژه خوزستان - نمایشگاه كتاب برپا كردند. یكی از كتابهایی كه در توزیع آن بیشتر فعالیت نمود، رساله عملیه حضرت امام خمینی (رض) بود.
راوی: «اسدالله دقایقی»
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#دهه_فجر
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
کانال سرداران بی نشان بهبهان
💢خصوصیاترفتاری و اخلاقی #فرمانده_اسماعیل
🔻 🔻 🔻 🔻
🚩 فرمانده اصلی...
شب عملیات بدر به یاران سلحشورش گفت: «برادران! هر گاه خداوند مقاومت ما را دید، رحمتش را شامل حال ما میگرداند. اگر از یك گردان 300 نفری، یك نفر بماند، باید مقاومت كند. حتی اگر فرمانده شما شهید شد، نگویید نجنگیم، چون فرمانده نداریم. این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما خدا و امام زمان (عج) است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم... با هر رگبار سبحان الله بگویید.»
«همرزم شهید»
#شهید_اسماعیل_دقایقی
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
🔷 خاطرات #فرمانده_اسماعیل
💠💠💠💠❤️💠💠💠💠
💢 جنگ تن به تانك
در روزهای آغازین جنگ تحمیلی ، خطر سقوط #خرمشهر به مردم گوشزد شد تا هر كس به قدر همّت خویش كاری بكند و چاره ای بجوید.
#اسماعیل و #دكتر_مجید_بقایی تفنگ بر دوش به آن دیار شتافتند و خودشان را به شهید #محمد_جهانآرا فرمانده سپاه وقت معرفی كردند. اسماعیل در برگشت از آن سامان سرخ ، حكایت ها داشت و می گفت: « خرمشهر جنگ تن به تن نیست ؛ جنگ تن به تانك است ، در آن جا سخن از جنگ گوشت و استخوان از سویی و آهن و ... از سویی دیگر است.» اسماعیل ، صحنه به صحنه شهادت بچه ها را در كوچه پس كوچه های آن شهر خونین ، چه با احساس شرح می گفت. آنانی كه با ابتدایی ترین وسایل ، با دشمن در ستیز بودند. از شهادت بچه های منطقه آغاجاری و خرمشهر و دلاوری های كسان دیگر روایت می كرد. از مظلومتیشان كه چه سان فریاد یا حسین سر می دادند.
او و آقا مجید بعد از حضور فعال در صحنه درگیری ، به اهواز آمدند. وقتی آنها برگشتند ، احساس كردم كه از دنیای دیگری برگشته اند:
تو رفتی و به دنبالت غمی رویید در جانم
پس از تو می كشم با خود ، دلی خسته ، سری سنگین
برای آن كه برگردی به سمت سبز نخلستان
تمام آسمان آن شب دعا می خواند و من آمین
📎راوی: #ابراهیم_شهیدزاده
____♡________
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
خاطرات فرمانده اسماعیل-۲.mp3
1.29M
#اختصاصی
💬 خاطرات #فرمانده_اسماعیل
#همسفر_اشک🏴
💠 روزی از میدان شهدای تهران می گذشتیم. از ستاد مشترك برگشته بودیم و راهی شهر مقدس قم بودیم. صدای #روضه_حضرت_زهرا (س) در آن میدان – كه از سوی یك نوار فروشی بلند شد- #آقا_اسماعیل را به خود گرفت و او بود كه با شنیدن نام آن حضرت ، همراه با آن نوای غم انگیز ، دل از دست داد.😭
سردار نزد نوار فروش رفت و گفت:
📎 ادامه داستانک در فایل صوتی..👆
📝 راوی: دکتر محمد صالحی
(راننده سردار شهید دقایقی)
╭┅────────────┅╮
🖤🥀🖤🥀🖤
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
╰┅────────────┅
خاطرات #فرمانده_اسماعیل
🔖 مثل پدر
🔺برای سرکشی رفته بود خط. من هم در سنگر فرماندهی کنار بیسیم منتظرش نشسته بودم. عملیات کربلای ۲ تازه تمام شده بود و ما حدود دو شبانه روز بود که اصلاً نخوابیده بودیم.
شب از نیمه گذشته بود که با سر و روی خاکی و با حال زار و خسته وارد سنگر شد. آمد کنارم نشست. از من یک لیوان چای خواست. برای اویی که خواب نداشت تنها چیزی که میشد خستگیاش را کم کند همین بود.
لیوان چای را دستش دادم. کنارش نشستم. هنوز یک جرعه ننوشیده بود که دوباره از جا بلند شد و به طرف یکی از رزمندهها رفت. نگاهم دوخته شده بود به حرکاتش. پتوی زیر سر او را که نامرتب شده بود درست کرد و پتوی دیگری رویش انداخت. بعد نشست و با خیال راحت چایش را نوشید.
مثل پدر هوای همه را داشت هنوز با نگاهش داشت رزمندههای خواب را میپایید.
🎤راوی: اسماعیل محمدی
#اربعین
#اربعین_مثل_شهید_دقایقی_تکریم_کنیم
╭┅────────────┅╮
🖤🥀🖤🥀🖤
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
╰┅────────────┅
💢 خصوصیاترفتاری و اخلاقی #فرمانده_اسماعیل
🔻 🔻 🔻 🔻
🚩 فرمانده اصلی...
شب عملیات بدر به یاران سلحشورش گفت: «برادران! هر گاه خداوند مقاومت ما را دید، رحمتش را شامل حال ما میگرداند. اگر از یك گردان 300 نفری، یك نفر بماند، باید مقاومت كند. حتی اگر فرمانده شما شهید شد، نگویید نجنگیم، چون فرمانده نداریم. این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما خدا و امام زمان (عج) است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم... با هر رگبار سبحان الله بگویید.»
«همرزم شهید»
#امام_زمان
#شهید_اسماعیل_دقایقی
╭┅────────────┅╮
🖤🥀🖤🥀🖤
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
╰┅────────────┅
💢 خصوصیاترفتاری و اخلاقی #فرمانده_اسماعیل
🔻 🔻 🔻 🔻
🚩 فرمانده اصلی...
شب عملیات بدر به یاران سلحشورش گفت: «برادران! هر گاه خداوند مقاومت ما را دید، رحمتش را شامل حال ما میگرداند. اگر از یك گردان 300 نفری، یك نفر بماند، باید مقاومت كند. حتی اگر فرمانده شما شهید شد، نگویید نجنگیم، چون فرمانده نداریم. این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما خدا و امام زمان (عج) است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم... با هر رگبار سبحان الله بگویید.»
«همرزم شهید»
#امام_زمان
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#کانال_سرداران_بی_نشان_بهبهان
#لاله_های_بهبهان👇
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
مطیع امام شهید دقایقی.mp3
2.01M
#اختصاصی
🎙 داستانک صوتی
🗯 خاطرات #فرمانده_اسماعیل
📝 مطیع امام
💢 می گویند هر که را خیلی دوست داشته باشی ناخودآگاه شبیه او میشوی اسماعیل عاشق امام بود آنقدر که در او ذوب شده بود....
📎ادامهداستانکدرفایلصوتی👆
راوی:سردار شهید مدافع حرم حاج شعبان نصیری
🥀 ۸ روز تا سی و هفتمین سالگرد شهادت سردار #شهید_اسماعیل_دقایقی
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇
شهید_مجید_بقایی🕊
@farmandemajid
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
ابو پتو_ شهید دقایقی.mp3
760.3K
#اختصاصی
🎙 داستانک صوتی
🗯 خاطرات #فرمانده_اسماعیل
📝 ابو پتو 😃
💢 آقا اسماعیل هر مجاهد را با کنیه و اسم مستعارش صدا میزد به این خاطر که مجاهدین....👆
📎ادامهداستانکدرفایلصوتی👆
🥀 ۵ روز تا پرواز🕊
#سالگرد_شهادت #شهید_اسماعیل_دقایقی
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇
شهید_مجید_بقایی🕊
@farmandemajid
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
💢 خصوصیاترفتاری و اخلاقی #فرمانده_اسماعیل
🔻 🔻 🔻 🔻
🚩 فرمانده اصلی...
شب عملیات بدر به یاران سلحشورش گفت: «برادران! هر گاه خداوند مقاومت ما را دید، رحمتش را شامل حال ما میگرداند. اگر از یك گردان 300 نفری، یك نفر بماند، باید مقاومت كند. حتی اگر فرمانده شما شهید شد، نگویید نجنگیم، چون فرمانده نداریم. این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما خدا و امام زمان (عج) است اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم... با هر رگبار سبحان الله بگویید.»
«همرزم شهید»
🥀 ۲روز تا پرواز...🕊
#امام_زمان
#شهید_اسماعیل_دقایقی
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کانال #جبهه_فرهنگی_سرلشکر_بقایی👇
#شهید_مجید_بقایی🕊
@farmandemajid
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🎐 #فرمانده_اسماعیل
🏷 ای موذن، بعد اتمامِ اذانت جـانِ من
اندکی هم با همان سوز و نوا از آن بگو
#شهید_اسماعیل_دقایقی
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
@farmandemajid
💢 خصوصیات رفتاری و اخلاقی
#فرمانده_اسماعیل
🔻 🔻 🔻 🔻
📚 نمایشگاه کتاب
با هماهنگی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و همراه با تنی چند از دوستان مبارزش، در چند استان جنوبی كشور - به ویژه خوزستان - نمایشگاه كتاب برپا كردند. یكی از كتابهایی كه در توزیع آن بیشتر فعالیت نمود، رساله عملیه حضرت امام خمینی (رض) بود.
راوی: «اسدالله دقایقی»
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#نمایشگاه_کتاب
مطیع امام شهید دقایقی.mp3
2.01M
#اختصاصی
🎙 داستانک صوتی
🗯 خاطرات #فرمانده_اسماعیل
📝 مــــطــــیـــع امـــــام
💢 می گویند هر که را خیلی دوست داشته باشی ناخودآگاه شبیه او میشوی اسماعیل عاشق امام بود آنقدر که در او ذوب شده بود....
📎ادامهداستانکدرفایلصوتی👆
راوی:سردار شهید مدافع حرم حاج شعبان نصیری
#امام_خمینی
شـــهـــیــداســـمــاعــیــلدقـــایـــقــی
#جبهه_فرهنگی_سرلشکر_شهید_مجید_بقایی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
@farmandemajid
خاطرات #فرمانده_اسماعیل
🖼 سه عکس همیشگی...
🔺یکی از #مجاهدان_عراقی می گوید: در یک زمستان سرد، مدتی در چادر مستقر بودیم و شهید دقایقی ـ فرمانده لشکر بدر ـ با ما بود. شبی یکی از مجاهدان سرما خورده بود و پتو کم بود. او داشت از سرما به خود می لرزید. شهید دقایقی پتوی خود را آورد و روی او کشید و گفت: اینها ودیعه های امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم.
به این جهت، بین مجاهدان عراقی لشکر بدر مرسوم است که هر کدام سه عکس در منزل خود دارند: عکس #امام_خمینی رحمه الله علیه ، عکس #شهید_صدر و عکس #شهید_دقایقی
📎 بمناسبت سیوپنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی
#جبهه_فرهنگی_سرلشکر_شهید_مجید_بقایی
@farmandemajid
خاطرات #فرمانده_اسماعیل
🔖 مثل پدر
🔺برای سرکشی رفته بود خط. من هم در سنگر فرماندهی کنار بیسیم منتظرش نشسته بودم. عملیات کربلای ۲ تازه تمام شده بود و ما حدود دو شبانه روز بود که اصلاً نخوابیده بودیم.
شب از نیمه گذشته بود که با سر و روی خاکی و با حال زار و خسته وارد سنگر شد. آمد کنارم نشست. از من یک لیوان چای خواست. برای اویی که خواب نداشت تنها چیزی که میشد خستگیاش را کم کند همین بود.
لیوان چای را دستش دادم. کنارش نشستم. هنوز یک جرعه ننوشیده بود که دوباره از جا بلند شد و به طرف یکی از رزمندهها رفت. نگاهم دوخته شده بود به حرکاتش. پتوی زیر سر او را که نامرتب شده بود درست کرد و پتوی دیگری رویش انداخت. بعد نشست و با خیال راحت چایش را نوشید.
مثل پدر هوای همه را داشت هنوز با نگاهش داشت رزمندههای خواب را میپایید.
🎤راوی: اسماعیل محمدی
#اربعین
#اربعین_مثل_شهید_دقایقی_تکریم_کنیم
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@farmandemajid