▪️ #طنز_سه_نقطه | پول بهمثابه حق!
مستقیم صحبت کردن درباره پول، یک شبهاتی ایجاد میکند. همانطور که یکعده ترجیح میدهند از «همسر»شان با عنوان «مادر بچهها» یاد کنند یا بروند منزل، پیشِ «منزل»، یکعده هم ترجیح میدهند وقتی پول میخواهند، پای «حق» را وسط بکشند. چون بههرحال به «پول» گفتهاند کثیف و چرک و کلاً خیلی حرف پشتش هست، ولی «حق» خیلی دوزِ رستم و چهگوارا و لوترکینگش بالاست و خیلی هم «گرفتنی» است؛ برعکسِ پول که هی مجبوری اعلام کنی «اصلاً کی حرف پول زد؟» و «پولش که مهم نیست»!
در همین راستا، انواع حق به وجود آمد. از جمله: «حق الزحمه»، «حق الوکاله»، «حق التحریر»، «حق التألیف»، «حق التدریس» و غیره، که گاهی خیلی هم تخصصی میشود. مثلاً تا همین اواخر هر کاری که میکردید، از گرفتنِ ناخنِ قاطر تا دوشیدنِ مارماهی، به مزدش میگفتند «حق العمل». اما علم پزشکی پیشرفت کرد و از جمله این پیشرفتها این است که مریض قبل از عمل، علاوه بر حقوقی که بیمارستان به دکتر میدهد، یک پولِ جداگانهای را از روی محبتِ ذاتی و در کمالِ رضایتِ قلبی، به دکتر میپردازد، که به آن «حق عمل» میگویند. این بیت سعدی هم ـ که نشان از اشرافش بر علم طب دارد ـ ناظر بر همین معنی است:
هر که نان از عملِ خویش خورد
منتِ حاتم طائی نبرد
یا مثلاً یک پولهایی هست که برای کاری نکردن به آدم میدهند. مثلاً یکجور پول هست که برای حرف نزدن میدهند با عنوان «حق السکوت» که خیلی منبع درآمدِ مطمئن و مادامالعمری هم هست و هیچ تخصصی هم لازم ندارد!
📔مطالعه مجله طنز #سه_نقطه:
adabbook.com/مجله-سه-نقطه-شماره-3
@Fars_plus
▪️ #طنز_سه_نقطه | درد و بلای پولدارها و بیپولها؛ درد اپل
«درد اپل» دردی است که در ایران بسیار شایع است. مورد داشتهایم وزیر خارجه فلان کشور به کشور ما آمده، در حالیکه گوشیاش نوکیای دکمهای بوده. اما در کشور ما، اپل در دست کودکان کار هم دیده میشود. این درد البته در جامعه پولدارها بسیار شایعتر است. درد اپل آنزمان آغاز شد که «الجی، جیفور» هنوز نیامده بود و «آیپد»ها هنوز وارد بازار نشده بودند، و تا همین امروز و درحالیکه «آیفون ایکس» هم آمده است، بهعنوان یک درد شناخته میشود.
ماجرا از آنجا شروع شد که در دورهای که حقوق ماهانه یک وزیر در ایران یک میلیون تومان بود، خانوادههایی وجود داشت که دو میلیون و ششصدهزار تومان پرداخت میکرند تا یک اپل به خانه بیاورند. بعدتر و با همت پولداران، این گوشیها تغییر نرخ دادند و به قیمت دو میلیون و سیصدهزار تومان نزول پیدا کردند تا بخشی از فقرای شهر هم بتوانند این گوشی را در دست بگیرند. اما خب، حالا همه یک آیفون داشتند. حالا که چی؟ در این لحظات بود که ایده کاور گوشی و تزئینات آن مطرح شد و کاورهای ملیلهدوزی و زریدوزی شده اختراع شدند که کاملاً طلایی بوده و تا مدتی و به گونهای شرکت اپل را که مدتی بیکار نشسته بود، تبرئه میکردند. ولعِ تغییرِ کاورها به جان مردمی افتاد که تفریحی نداشتند. چندی بعد قرار شد اپل بعد از مدتی بیکاری گوشیای روانه بازار کند که کمی از گوشی قبلی بزرگتر بود. این گوشی، شب اختراع، و فردا صبح در بیآرتیِ «خاوران ـ علم و صنعت» در دست مردم دیده شد. این سیر بزرگتر و مجهزتر شدن تا امروز ادامه داشته است، اگرچه تبِ کاور مقداری فروکش کرده است.
یکی از دردهای بسیار مهمِ بیپولها خط برداشتنِ گوشیِ اپلِ آنهاست. بیپولی دردی است که نباید به اطلاع عموم برسد. از اینرو بسیاری از افرادِ بیپول جهت ردگمکنی و حفظ آبروی خانوادهشان اپل میخرند و مثل جان پانزدهسال تمام از آن محافظت میکنند، و کافی است یکبار، فقط یکبار روی گوشی آنها خط بیفتد. جان میسپارند. میدانید که خصوصاً اینروزها هزینه تعمیر گوشی زیاد است و بهدلیل عدم وجود پول پروسه چانهزنی با تعمیراتیها شروع میشود و در نهایت کار به بازار تهران میکشد. از طرفی دیدهشده که داخل همان گوشی، سیمکارتِ اعتباری وجود دارد که شارژ آن مدتی است تمام شده. بلی، آنها پول خرید خط ثابت ندارند، اما اپل دارند. آنها غم پرداخت اجاره عقبافتاده خانه و پرداخت قبض تلفنِ یکطرفهشده و پول شارژ ماهیانه آپارتمان هم دارند، اما اپل هم دارند!
📔مطالعه مجله طنز #سه_نقطه:
adabbook.com/مجله-سه-نقطه-شماره-3
@Fars_plus