🔻امام جمعه نایین مطرح کرد:
دشمن شناسی برخلاف دشمن هراسی / انتقاد و تبیین با جامع نگری به روشنگری تبدیل میشود
🔎کسانی که میخواهند #نقد، تحلیل و تبیین کنند بدانند که کسی مانعشان نمیشود اما زمانی تحلیل و #تبیین منجر به #روشنگری میشود که مانند تحلیل رهبر انقلاب #جامع نگرانه باشد.
📜دشمن #شناس باشیم اما #دشمن_هراسی و دشمن تسلیمی نداشته باشیم چرا که این مهم خواسته #امام خمینی (ره) از امت اسلام است.
💡لازمه #صیانت و پاسداری از ارکان #انقلاب اسلامی، بیداری امت #اسلام است و این بیداری عامل اساسی حفظ #دستاورد های انقلاب اسلامی است.
🌷از ناحیه مقاومت #بسیج نایین و کسانی که در #جبهه_فرهنگی به طور #انقلابی و با کمبودها در وسط میدان مشغول #حرکت هستند، برای برگزاری جشنها و برنامههای متنوع و شاد کردن دل #مردم در ایام #دهه_کرامت تقدیر و تشکر میکنم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
➥ @farvi_1401
🔆 روزی که آیتالله جوادی آملی خاک بر سر ریخت!
🌹هنگام دفاع مقدس آیتالله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت.
پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
هنگامی که آیتالله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه میرفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.
آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا میروی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند میتوانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.
نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.
دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیان بروند جلو و با عراقیها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیتالله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازهای آوردند. آیتالله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.
آیتالله جوادی آملی کنار جنازهاش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!
#بسیج
⚜️ @farvi_1401 ⚜️