eitaa logo
پایگاه خبری فریاد نهاوند آنلاین
2.9هزار دنبال‌کننده
72.3هزار عکس
9.5هزار ویدیو
269 فایل
این کانال صرفا جهت اطلاع رسانی اخبار مهم شهرستان نهاوند وکشور واقدامی فرهنگی برای توسعه و پیشرفت این شهرستان تاریخی سرافراز می باشد.... ↩️برای ارتباط با مدیر از شماره زیر استفاده کنید: 09186906272
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 🔸 آب هرگز نمی‌میرد شهادت غریبانه سردار رشید اسلام، یادگار سال‌های عشق و حماسه، حاج را به محضر حضرت بقیه‌الله اعظم(ع)، مقام معظم رهبری، ملت شهیدپرور استان همدان و به ویژه خانواده آن شهید بزرگوار تبریک و تسلیت می‌گوییم. بی‌شک سیره زندگی و شخصیت آن شهید عزیز همواره در ذهن مردم استان همدان به‌خصوص مردم غیور نهاوند تا ابد باقی خواهد ماند. گرچه او دیگر در جمع ما نیست اما همان‌گونه که سرادر حمید حسام در کتاب خاطراتش بیان کرده "آب هرگز نمی‌میرد" پس حاج میرزا برای همیشه تاریخ زنده است، چراکه شهدا همیشه زنده‌اند و نامشان بر تارک آسمان ایران اسلامی خواهد درخشید. روحش شاد و یادش گرامی. 🔹 خانه مطبوعات استان همدان @faryadnahavand
شهید صددرصد نوروز دو سال پیش با لطف استاد حمید حسام رفتیم خانه‌ی میرزامحمد و در عظمت این جان‌باز همین بس که همه متقاضی دیدار با رهبر انقلاب هستند اما حضرت‌آقا باری فرموده بود؛ «اگر قادر بودم می‌رفتم همدان دیدن سلگی!» در راه به این فکر می‌کردم که ویلایی سوبلکس با به‌ترین تجهیزات هم قادر نیست حق این قهرمان را ادا کند؛ ابرقهرمانی که در هر عملیات، بخشی از بدن خودش را جا می‌گذاشت! این پا، آن پا، آن‌طرف سینه، این‌طرف سینه، ریه، گوش، چشم، حلق و بینی! بله! هیچ‌کجای تن میرزامحمد سالم نبود ولی بدبختی این‌جاست؛ حتی خبری از یک خانه‌ی نسبتا شیک هم نبود! خانه‌ی سلگی در نهایت سادگی، در پای الوند بلندبالا، خبر از مردی می‌داد که مظهر و است! و شگفتا از زمانه‌ی عروجش! او حتی مراسم تشییع و ترحیم هم نخواست! و تحقیقا هیچ‌چیز از این دنیا نخواست! به سلگی گفتم: «سردار! کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» را که می‌خواندم، هرچه به صفحات آخرش نزدیک‌تر می‌شدم، غصه‌دارتر می‌شدم! یواش‌یواش شما داشتی تمام می‌شدی! اوایل کتاب تا حدی جان‌باز، بعد کمی بیش‌تر، بعد درصدی فزون‌تر، بعد چند درصد بالاتر، اما آخرش هم زنده ماندی! واقعا شما جان‌باز چند درصدی یا شهید صددرصد؟!» استاد حسام درآمد: «آقای سلگی! فلانی علاوه بر آن‌که می‌نویسد، خودش هم فرزند شهید است!» سپس نوبت سلگی فرارسید: «من در خیلی از عملیات‌ها شهادت را به‌چشم خودم دیدم ولی قسمت نبود! الان هم بی‌خیال! چای تازه‌دم است! سرد می‌شودها! پدرت کجا شهید شد؟! اسمش چی بود؟!» اسم پدر... بگذار درست بنویسم؛ اسم پدر من است! میرزامحمد پدر همه‌ی ماست! پدر همه‌ی ایرانی‌های باشرف! ما رفته بودیم خانه‌ی میرزا تا قهرمان برای ما از خودش بگوید، غافل از آن‌که سلگی قهرمان گذشتن از نام بود! چند تایی البته خاطره تعریف کرد ولی با محوریت این شهید و آن شهید! شهدایی که همگی از خانه‌های‌شان تا باغ بهشت همدان تشییع شدند ولی حکمت را ببین! میرزا را امروز بدون تشییع سپرد به خاک نهاوند! نگویی غریبانه‌ها! شرایط اگر عادی بود، نه‌تنها همدان و نهاوند، ‌بل‌که تمام ایران به احترام سلگی قیام به‌پا می‌کرد و در مشایعت پیکرش قیامت می‌کرد اما میرزامحمد، این را هم نخواست این دم آخری! مثل پاهایی که نداشت! و نخواست! و با این وجود، با عصا هم راه نمی‌رفت! چه می‌نویسم؛ او خود عصای ما بود که بوسه بر دستانش، لبت را معطر به کف‌العباس می‌کرد! ما از این نهضت و نظام دفاع می‌کنیم، به شهادت سلگی! قهرمانی که حتی با عکس پروفایل تلگرامش هم می‌داد... https://www.instagram.com/p/B-fiOFeJ0Tk/?igshid=glgkc0zxll1 @faryadnahavand