سید روح الله میراثی از خود بر جای گذاشت که در تاریخ ایران و جهان زبانزد خواهد شد. قرنها بعد خواهند نوشت که حکومت مقتدری در ایران به قدرت رسید که توانست بعد از قرنها ایران تاریخی را احیا و برای رسیدن به ایران فرهنگی تلاش کند.... قضاوت امروزیها از روی حب و بغض است، باید زمان بگذرد و نسلی جابجا شوند تا بشود بهتر و عمیقتر دید....
@farzand_aftab
شش کتاب کوچک و مصور از زندگی آدمهایی که بازگو کردن انتخابهای مهمشان میتواند راه زندگی ما را عوض کند، مجموعه «قهرمان من» را تشکیل دادهاست.
و شامل آثار زیر است:
۱)علی لندی: با چندین داستان کوتاه از زندگی شهید دهه هشتادی،علی لندی.
۲)دادش ابراهیم: که شامل ۲۲ داستان با راویان گوناگون است تا از شهید ابراهیم هادی، تصویری کامل و دلنشنین در خاطر نوجوانان سرزمینمان ثبت کند.
۳)عمو قاسم: از لحظات زندگی شهید عزیر جهان، حاج قاسم سلیمانی مینویسد.
۴)آقا معلم: ۲۰ داستان از زندگی استاد شهید پر آوازه، شهید مرتضی مطهری است.
۵)آقا محسن: اگر دوست دارید بیشتر با شخصیت شهید محسن حججی آشنا بشوید یا روزهای زیبای زیستن او را برای نوجوانان بازگو کنید،این کتاب را حتما بخوانید.
۶)زینب خانم: خرده روایتهایی از زندگی پر درس و تجربه شهیده زینب کمایی (میترا) است.
@farzand_aftab
🔰پرسش و پاسخ مهدوی
❓سوال شماره ۴ : چرا به امام نیاز داریم؟
📝پاسخ :
🔰 برای جواب این سوال می ریم سراغ صحبت امام صادق علیه السلام بايكي از ياران شان به نام هشام.
روزی امام صادق علیه السلام به هشام فرمود: از عمرو چه پرسيدي؟
هشام گفت: روز جمعه ای در بصره ديدم جمعيت زيادي در مسجد دور عمروجمع شدهاند و پرسشهاي خود را از او ميپرسند.من هم جلو رفته پرسیدم : آيا چشم داري؟
گفت: پسر جان! اينچه پرسشي است؟ چرا از چيزي كه خودت ميبيني، ميپرسي؟
گفتم: پرسش من همين است، آيا چشم داري؟
گفت: آري! چشم دارم.
گفتم: به چه كارت ميآيد؟
گفت: با آن، رنگها و آدمها را ميبينم و تشخيص ميدهم.
گفتم: بيني هم داري؟ گفت: آري.
گفتم: به چه كارت ميآيد؟ گفت: با آن بوها را استشمام ميكنم.
گفتم: آيا دهان نيز داري؟ گفت آري.
گفتم: با آن چه ميكني؟ گفت غذا ميخورم و مزه آن را ميچشم...
گفتم: آيا قلب داري؟ گفت: آري
گفتم: با آن چه ميكني؟ گفت: هر آنچه اعضا و حواسم درك ميكنند را به وسيله قلب، از همديگر جدا ميكنم و آنها را تشخيص ميدهم.
◻گفتم: مگر اين اعضاي حسي (چشم و گوش، بيني) تو را از قلب بينياز نميكنند؟ گفت: نه.
گفتم: چطور بينياز نميكنند و حال آنكه همه، صحيح و سالماند؟
گفت: پسر جان! وقتي آنها در چيزي شك داشته باشند، به قلب مراجعه ميكنند تا برايشان يقين حاصل شود و شك و سرگرداني آنها از بين برود.
گفتم: آيا خداوند، قلب را براي برطرف شدن شك و دودلي از حواس، قرار داده است؟
گفت: آری
◻ گفتم: پس قلب بايد موجود باشد، وگرنه براي حواس، اطمينان و يقيني حاصل نميشود؟
گفت: آري.
◻ گفتم: اي عمرو! چه طور خداوند برای راهنمایی حواست امامي قرار داده است تا چيزي كه صحيح و درست است را آشكار كند و شك انها را بر طرف کند ولی اين همه انسان را در شك و سرگرداني رها بکند و برایشان امامي قرار ندهد تا آنان رااز شك خارج سازد؟
عمرو مدتي سكوت كرد، سپس رو به من كرد و گفت: اهل كجايي؟ پاسخ دادم: كوفه.
گفت: پس تو هِشام بن حَكمي!
در اين هنگام امام صادق خنديد و
🔷️فرمود: چه كسي اين مطلب را به تو آموخته است؟
هشام گفت: :از شما یاد گرفته ام.
💐🌺🌟🌺💐
💠 پس همان طور که خداوند در بدن جایی را قرار داده تا به وسیله ی آن،اعضای بدن هدایت و راهنمایی شوند، به همان شکل در زمین،امام و حجت قرار داده است.
📚 منبع : کتاب بیست پرسش و پاسخ محمد یوسفیان
#پرسش_و_پاسخ_مهدوی ۴
#انتظار_و_مهدویت
@farzand_aftab