eitaa logo
21 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
241 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿❣🌿❣🌿❣🌿❣🌿 مردى در برابر لقمان ايستاد و به وى گفت تو لقمانى، تو برده بنى نحاسى؟ لقمان جواب داد آرى. او گفت پس تو همان چوپان سياهى؟ لقمان گفت سياهى ام كه واضح است، چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟ آن مرد گفت ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر در خانه تو و قبول كردن گفته هاى تو. لقمان گفت برادرزاده، اگر كارهايى كه به تو مى گويم انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى. گفت چه كارى؟ لقمان گفت فرو بستن چشمم، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاکدامنى ام، وفا كردنم به وعده و پايبندى ام به پيمان، مهمان نوازى ام، پاسداشت همسايه ام و رها كردن كارهاى نامربوط. اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى. 📚 منابع: ۱. البداية و النهاية، جلد ۲، صفحه ۱۲۴ ۲. تفسير ابن كثير، جلد ۶، صفحه ۳۳۷ پیام روشنا
حکیمی شاگردان خود را برای یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود بعد از پیاده‌روی طولانی، همه خسته و تشنه در کنار چشمه‌ای نشستند و تصمیم گرفتند؛ استراحت کنند. حکیم به هر یک از آن‌ها لیوانی داد و از آن‌ها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند. شاگردان هم این کار را کردند. ولی هیچ‌ یک نتوانستند آب را بنوشند چون خیلی شور شده بود سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از آن‌ها خواست از آب چشمه بنوشند و همه از آب گوارای چشمه نوشیدند. حکیم پرسید: آیا آب چشمه هم شور بود؟ همه گفتند: نه آب بسیار خوش ‌طعمی بود حکیم گفت: رنج‌هایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه کمتر و نه بیشتر این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج‌ها را در خود حل کنید. پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج‌ها فایق آیید دریا باش که اگر یک سنگ به سویت پرتاب کردند سنگ غرق شود نه آن که تو متلاطم شوی!🇮🇷⚘🤲 -روشنا