مافراموشمیکنیمکه﴿امامزمان﴾اراده
بکنهایندلمیچرخهحقومیطلبهباطلرو
پسمیزنه...🙃
اگهاونارادهبرداشتهبشهتمومهکارمون🥀
#استادرائفیپور
#امامزمانۍ
#امام_زمان
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
#ازکروناتابهشت
#پارت69
عمر:ببین ,قرار,شد روی کاناپه انتظار بنشینی وفرزندانمان رابنگری. ....
خدای من,این چه میگفت؟؟کاناپه انتظار....رمز بین من وعلی....به خدا که اوعلی ست...
ناخوداگاه لبخندی صورتم را پوشانید واشکهایم جاری شد..
خزیمه:چی شد؟چرا اشکش را دراوردی؟
علی:هیچی از تجهیزات زیاد دشمن میگفت وناامید بود که بتواند شوهرش را پیدا کند ومن به اواطمینان دادم که داخل لیست کامپیوتری مشخصات شوهرش را,سرچ میکنم وپیدایش میکنم واین ضعیفه هم خوشحال شد...
سفیانی که هنوز,سر در گریبان مانیتورش بود ,سرش را بالا اورد وگفت:عمر الحریر این ضعیفه را به اتاق خودت ببر وهرچه از تجهیزات دشمن را دیده موبه مو بنویس وبرای من بیاور,درضمن نام ومشخصات شوهرش را بپرس ببین پیدایش میکنی واشاره کرد به من وادامه داد:اینان شیرزنانی هستند که سربازان اینده مرا باید تربیت کنند .....رو به علی گفت شما بروید وبااشاره به خزیمه ادامه داد تو بیا اینجا راببین وچیزی داخل مانیتور نشان میداد.
با خوشحالی زایدالوصفی به دنبال علی,مرد زندگیم که مانند ققنوس خاکستر شد واز,بین خاکستر واتش بابالهایی قوی تر وزیباتر دوباره زنده شده بود وسر براورده واینبار هم فرشته ی نجاتم شد...
داخل اتاق علی شدیم...علی در رابست,برگشت طرفم ,انگشتش را روی بینی اش گذاشت...
یعنی چیزی نگو...اینجا امن نیست..
ادامه دارد...
🖊به قلم……ط_حسینی
🍃🌹 🌹🍃
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
#ازکروناتابهشت
#پارت70
جلو رفتم ,دستان علی بعداز مدتها دوری دستانم را دربرگرفت ,خم شدم وروی زمین زانو زدم با اشک چشم بر دستان علی,بوسه زدم وعلی هم سر مرا به اغوش کشید وغرق بوسه کرد وبازبان عبری گفت:توکجا واینجا کجا...فرشته ی نجات من....به بوی پیراهن یوسفت اینجا کشیده شده ای؟
با این حرفش عقده دلم ترکید وگفتم:به من گفتندیوسفم پرکشیده وبه اسمان رفته اما,به خدا قسم که من هرگز باور نداشتم,باورم نشد که تورفته ای.....وکمی اهسته تر که فقط خودمان بشنویم ادامه دادم:علی....انور....عباس وزینب را دزدید....
نمیدانستم به کجا بروم وچگونه خودم را به اسراییل برسانم...امدن به اینجا تنها فکری بود که به مغزم خطور کرده بود.
علی درحالیکه دستم را میگرفت وبر صندلی مینشاندم وبرافروخته از خبری که شنیده بود گفت:واااای...زینب...عباس...
ادامه دارد
🖊به قلم……ط_حسینی
🍃🌹 🌹🍃
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
#پروفایل
#پسرونهـ🖇
#دخترونهـ(:
«🤍👀»
بهنگهبانیدلمشغولیمتاکسیجزخداواردنشودシ..!
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
▫️ابراهیم رئیسی طی پیامی به بن سلمان نوشت:
▫️شما ناهار خوردین؟ یا هنوز دارین آتیش خاموش میکنید؟ 😂😂
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
-بَـچھهاے حآجے✨
#پروفایل #پسرونهـ🖇 #دخترونهـ(: «🤍👀» بهنگهبانیدلمشغولیمتاکسیجزخداواردنشودシ..! #بَچـھهای_ح
#ریحانه_خدا
خــواهــرم
باهمانپاکیچــادرکهبرسرداری....🖤
میتوانیغمزدلمــهــدیزهـــرابرداری:)
دورهیجنگوجدالاستوزمانهناپاک🥀
چادرترویسرتهست
تو [سنگر] داری✌️🏻
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
#تبآهیـآت
#تلنگرانه
اگـہمیبینے
رفیقٺداره ;
بھراهڪجمیره☹️
بایدراهنـماشبشے؛
بھعنـوانرفیقشمسئولے
وگرنھروزمحشـرپاٺگـیره..🥀
اگھسڪوتڪنے
وکمکشنڪنے..😥
همیـنآدمڪھداره
خطامیـره
روزحسـابرسےمیاد💢
جلوٺـومیگیره🤕
میگه:
ٺوڪھمیدونسٺےمندارم
اشٺباهمیڪنم
چــرابهـمگوشزدنڪردے؟!😞
چرادسٺمـونگرفٺے!!؟😐💔
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
#سرداردلها
#حاج_قاسم
ازتوفروردینیترهیچکسنیست:)
حتیبهارهمبخاطرتوجوانهمیزند🍃
#بَچـھهای_حـآجقــآسِــݥ
https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd