eitaa logo
-بَـچھ‌‌هاے حآجے✨
3.9هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
18 فایل
﴾﷽﴿‌ ‌ • . ‌ تو مَســیرِ حاج‌قآسـم باید مُجـــاهدباشی✌️⁦🇮🇷⁩ بایـد مبارزه‌کنی، اول‌ مُبارزه‍‌ با‌این‌ نَفْسِ‌کوفتی !(: +حاج‌ حُسین‌ یـکتا✨ • . "آگـاهـۍ‌از‌شــراٻـط"↓ @shorot_shahid ‌#رَفیقِ_خوشبختِ‌ما⁦⁦♡⁩⁦
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعه بود بچه ها جمع شده بودن تو سنگر برای دعای ڪمیل، چراغا رو خاموش ڪردن.حال و هوای خاصی گرفته بود،هر ڪسی زیر لب زمزمه میڪرد و اشڪ میریخت؛ یه دفعه یڪی از بچه ها اومد گفت : اخوی بفرما عطــر بزن ، ثواب داره.😁 اون بنده خدا گفت: آخه الان وقتشه؟ بزن اخوی بو بد میدی، امام زمان عج نمیاد تو مجلسمونا، بزن به صورتت ڪلی هم ثواب داره.😅 بعدِ دعا ڪه چراغا رو روشن ڪردن،صورت همه سیاه بود تو عطر جوهر ریخته بود😂😂 بچه ها هم یه جشن پتوی مشتی براش گرفتن. https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
•🕌• امام رضا⃟💚 بیـآوزآئـرانـت‌رآکـهـ‌پـرنـدگـآن‌بـی‌بـآل‌وپـرتـوانـد . وبـهـ‌نـوشیـدن‌جـرعـهـ‌ای‌ازنگـآه‌تـودل‌خـوشنـد . همـچـون‌کـبـوتـران‌گـنـبـدت‌پـناهـگـاه‌بــاش🌟 . |✨°أسّلٰام عَݪیڪ یٰا علي اِبنِ موسَی الرِضٰآ أَلمُرٺضٰے °✨| https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 - نه به فروشش کاری ندارم. از اینکه نمیخوای تو این خونه زندگی کنی خوشحال شدم. ابروهام رو دادم بالا و نگاهش کردم. دودل گفت - خاطره خوبی از تنها موندنت تو این خونه ندارم. از طرفی هم تک فرزندم و فکر کنم به پدر و مادرم نزدیکتر باشم بهتره. تا بحال به این موضوع فکر نکرده بودم ولی مخالفتی هم نداشتم. لبخندی زدم و گفتم - هرجا تو باشی خوبه. چشم هاش از شوق برق زد. دست انداخت دور کمرم و منو به آغوش کشید. روی شقیقه ام رو عمیق بوسید - باید برای داشتنت نماز شکر بخونم. ازم که جدا شد به صورت سرخم بلند خندید. دست انداخت دور شونه ام - دیگه بریم. خوب نیست دو تا عاشق تو یه خونه تنها بمونن. با مشت کوبیدم به بازوش. سریع دستش رو گذاشت جای دستم و آخ گفت توجه نکردم و اسمش رو کشیده صدا کردم - محمد ... - جانم ... نخیر ول کن نیست. بهتره بریم. از جام بلند شدم. - مثل اینکه خیلی خوش بحالته؟ - چرا نباشه تا یه ساعت پیش دلتنگ خنده هات بودم. الان که می خندی دلم میخواد از خوشی فریاد بزنم. یه لحظه ایستادم و با محبت بهش نگاه کردم. چقدر خوبه یکی اینهمه به فکر خوشحال کردنت باشه و از ناراحتیت ناراحت بشه. - چی شده؟ چرا اینجور نگاه میکنی؟ فکرم رو به زبون آوردم. - خیلی حس خوبیه که یه نفر به فکر خوشحال کردنت باشه. منم باید نماز شکر بخونم. - آره حس خوبیه. مخصوصا اگه دوطرفه باشه. احساس کردم داره گله میکنه. سرم رو پایین انداختم - میدونم تو خیلی به فکر منی و من اونقدری که باید جواب محبت هات رو نمیدم. از جاش بلند شد و روبروم ایستاد بازو هام رو گرفت. - منظورم این نبود. سرم رو بلند کردم و نگاهم رو دادم به چشم هاش - قرار نیست زن و مرد شکل محبتشون شبیه هم باشه من مرد هستم و باید ازت حمایت کنم. کمی مکث کرد و با لبخند شیطونی زد رو نوک بینیم - تو هم که باید ناز کنی تا من نازتو بخرم - اِ ... محمد بلند خندید - چیه؟ وظیفه سختی به عهده ات گذاشتم. - الان داری سربه سرم میذاری یا مسخرم میکنی؟ دوباره بلند خندید. گفت که بریم. منم لبخندم عمیق شد و همراهیش کردم. https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
💕 دست انداختم دستگیره رو گرفتم که محمد دست گذاشت روی دست چپم. دستگیره در رو بیخیال شدم و به محمد نگاه کردم. دست دیگه اش روی فرمون بود و منو نگاه میکرد - عجله نکن. هنوز زوده. بشین یکم با هم صحبت کنیم. - خب بیا بریم بالا. هنوز وقت نشده بیای خونه پدربزرگ. - آخه تو اون وضعیت کی تعارف میکرد بیام بالا؟ - راست میگی تو این یک هفته اصلا حالم خوب نبود. حالا بیا بریم. - نه مزاحم نمیشم. خاله ات اومده اینجا راحت استراحت کنه. درست نیست من بیام. - نگران نباش خاله خونه عمه شیرینه. ما میریم بالا پیش پدربزرگ. ** محمد رو مبل وسط پذیرایی نشست - پدربزرگت خونه نیست؟ - میرم پایین ببینم کجاست زود برمیگردم با چشم تایید کرد و من رفتم. پله ها رو برگشتم پایین و در زدم. عمه با لبخند در رو باز کرد - سلام فرشته جان. بیا تو پدربزرگت اینجاست. - سلام عمه جون. ممنون با محمد اومدم. بالا تنهاست. فقط میخواستم بپرسم پدربزرگ کجاست. - باشه عمه برو از نامزدت پذیرایی کن تا حاجی بیاد لبخند زدم و تشکر کردم - مثل اینکه حالت بهتره - بله الحمدلله رفتم بالا. محمد داشت قدم میزد و خونه رو وارسی میکرد. - الان چایی دم میکنم - زحمت نکش. پشت سرم وارد آشپزخونه شد. صندلی رو کشید و نشست. - صبح بیام دنبالت بریم دانشگاه؟ یه هفته شد که نیومدی. - آخه راهت دور میشه. خودم میام - دیگه چی؟ به خاطر نیم ساعت ناقابل همراهی بانوی گرام رو از دست بدم. با خنده برگشتم نگاش کردم. پاش رو انداخته بود رو اون یکی پاش و یه جوری لم داده بود که شک کردم روی صندلی نشسته یا مبل. - هنوزم ذهنم درگیر امروزه. نمیتونم هضم کنم که اینهمه آروم شدی. - مگه کم پیش اومده که آدم با یه حرف زیرو رو شده. یا با یه نگاه عاشق شده. یا با یه سخنرانی یا یه سفر هدایت شده. - اینا رو به من نگو که با یه نگاه دنیا و آخرتم آباد شد. لبخندی به این محبت کلامش زدم - البته ظاهرش یه اتفاقه. حتما خیلی چیزا این وسط هست که خدا به وقتش این تیکه پازل رو هم رو میکنه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد. - تا اب بجوشه برم وضو بگیرم بیام - اومدی به منم سجاده بده. - وضو داری؟ - آره تازه گرفتم. بعد وضو سجاده ها رو پهن کردم. چای هم دم گذاشتم و اومدم پشت محمد ایستادم - میخوای به من اقتدا کنی؟ - خب آره ... لبخند کوچیکی زد و چند لحظه سکوت کرد - خود دانی. ولی من تضمین نمیکنم نمازت بالا بره. لبخند زدم و نمازم رو بهش اقتدا کردم. سلام نماز عشا رو که دادم تسبیح رو برداشتم ولی محمد از جاش بلند شد و سلام داد. رد نگاهش رو گرفتم. پدربزرگ به عصا تکیه داده بود و مارو تماشا میکرد. منم بلند شدم و سلام دادم. https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶ _ _شبتون فاطمے°•_ _عشقتون حیـــ♥️ـــدࢪۍ_ _مھࢪتون حسنے🌱•°_ _آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°`_ _یا زینب مدد..._ نمازشب، وضو و نماز اول وقت یادتون نࢪه🤞🏻•• ♡➣ https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
°•|بسمـ‌اللھ‌اݪرحمانـ‌الرحیمـ|•°
~•←به رسم هر روز صبح 🌅🕗 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 ☘️ ﷽ 🕯️السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن (ع) 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 السلام علیک یا امام الرئوف 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌤️ 💐🌻💐🌻💐🌻💐🌻 أللَّـهُمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِکْ ألْـفَـرَج 💐🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
✨ من‌و‌شش‌گو‌شھ‌‌تان‌صبح‌قرارۍ‌داریم دلبری‌ڪردن‌از‌او‌ناز‌ڪشیدن‌با‌من.. نمڪ‌سفرھ‌‌قلب‌است‌سلام‌سر‌صُبـح السݪام‌اۍ‌تن‌صد‌پارهٔ‌بۍ‌غسل‌و‌ڪفن..✋🏻💔 🍃 https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
`•° میگہ‌باهـمون‌شناسـنامهـ اےڪه‌ ‌رفتـے رأی دادے‌خودٺ‌و بـادبـزن! +دولٺ‌‌روحـانےهنـوزتـموم‌نشدهـ .. دولٺ آقاے رئیسے هنـوزبالانیومـده‌،تمـام وڪمال اختـیارات‌بہشون‌داده‌هنـوزنـشده'! رأے‌دادیـم‌ڪه‌این‌مشـکلات‌تمام‌شوند… انتقـاد‌را‌باید‌از‌این‌دولت‌بڪنید دولـت‌سال۹۶نــه‌۱۴۰۰ https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🌱•° از‌کربلاء صَلی‌الله‌عَلیکَ‌یا‌اباعبدالله https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd
🌹 توسل امروز پنج شنبه🌹 🌹یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 💚💚 التماس دعا💚💚 https://eitaa.com/joinchat/23003216Cc379f8b3bd