#ثواب_یهوی..(•°🖤°•)..
رقم آخر شماره تماست چنده؟
واسه اون شهید بزرگوار ۱۰شاخه گل صلوات بفرست🙃🖤…
0=شهیدقاسم سلیمانی🦋
1=شهید محسن حججی✨
2=شهید احمد مشلب🌲
3=شهید بابک نوری🌹
4=شهید حمید سیاهکالی مرادی💐
5=شهید جهاد مُغنیه🌻
6=شهید هادی ذوالفقاری🌺
7=شهید هادی طارمی🌸
8=شهید عباس دانشگر🌿
9=شهید ابراهیم هادی☘️
🖤اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🖤
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤• #فاطمیہ_آمد_باز
مادر دو بخش است: «ما» و «در»
و قصہ یتیمے «ما» از ڪنار «در» شروع شد...
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
•🌾• #کلام_اهل_نور
امام_صادق علیهالسلام:
هرکس مومنی را
به چیزی سرزنش کند،
نمیمیرد مگر آنکه
مبتلای به آن خواهد شد🌱
📜کافی جلد۲،ص ۳۵۶
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
•🤨• #تلنگری_باحرف_من
حجاب ربطی به فلان آخوند نداره⁉️
« متن قرآن و حکم خداست »
کاری به دخترای دیگه که میگن: آدم مگه چندبار زندگی میکنه...
بعد شروع میکنن به هرکاری، ندارم
از این دخترها توقعی نباید داشت!
اما شمای دختر مسلمون دیگه چرا به حکم خدات دهن کجی میکنی؟؟؟
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـی_جَهـٰادے↓
#دُخـټَـرآݧ_ځــآج_قــآسِـــم
@Dokhtaran_shahid
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[•#راوی_حماسه_ها•]
📹گریه انقطاعی
🎙️به روایت:حاج حسین یکتا
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
•💭• #احکام
کمک رساندن در وضو
برخی از مردم فکر میکنند، اگر در حال اختیار فردی با ظرفی داخل مشت وضو گیرنده آب بریزد، وضوی او را باطل می سازد، بلکه فقط چنین کاری برای وضو گیرنده مکروه است. 1
مسئله : یکی از شرایط وضو این است که شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد و یا در رساندن آب به صورت و دست ها و مسح سر و پا ها به او کمک نماید وضویش باطل است. 2
1. توضیح المسائل مراجع ج 1 ص 185
2. همان و ص 167
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
[•#سلامی_عاشقانه💛•]
نسیمِ صَحن تـو🍃
-مُشکِل گُشاست اى آقا...(:
- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
•🕊️• #سردار_دلها
شهید سلیمانے چهره بینالمللے مقاومت است و همہ دلبستگان مقاومت خونخواه او هستند.
#مقام_معظم_رهبری
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[•#رازِ_سلیمانی✨•]
+خانهی شما آمدند برخورد کن!
خانهی مادرشان آمدهاند✋🏻🙂
-خاطرهیحاجمحمودکریمی
ازشهیدسردارحاجقاسمسلیمانی🌱
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
بسماللهالرحمنالرحیم🌿
☕️#فنجانی_عشق
♥️#پارت_دوازدهم
کاش مهیار زود قضاوت نکنه...
مهیار تلفن رو قطع کرد..
برگشت سمت من...
حالت چهرهاش عصبانی بود..
میترسیدم نگاهش کنم...
_با چه حقی خودت رو یه دختر مذهبی میدونی..
همونطور که سرم پایین بود گفتم
+م مگه چی کار کردم؟!
_خب خب درست میگی تو هیچ کاری نکردی...ولی بنظرت یکم بد نیست این اتفاقا اینکه تلفت رو توی اتاق علی جا گذاشتی.. زشت نیست؟؟
+ببخشید..
بدون هیچ حرفی رفت بیرون...
یعنی چی؟
واقعا کاری نکرده بودم...
اما واقعا زشت به نظر میرسید...
حسی خوبی نداشتم
نمیدونم چرا اینطوری شد...
لب پنجره ایستادم..
صدای صحبت و خنده به گوشم رسید..
پنجره نیمه باز بود ...
سعی میکردم پایین رو نگاه کنم...
علی آقا نشسته بود روی موتورش ..
با مهیار گرم خنده و صحبت شده بودند..
به چی میخندیدند؟
مهیار یهو خندهاش قطع شد...
_داداش ببخش دیگه..خواهرم حواسش نبود..نمیدونم چرا تو اتاقت جا گذاشته؟!!
_اشکال نداره..سخت نگیر..
_ببخش اذیت شدی..
_نه بابا اینچه حرفیه..اومدم یکم هوا بخورم...
#هدی_سادات🌿
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوع🚫
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
بسماللهالرحمنالرحیم🌿
☕️#فنجانی_عشق
♥️#پارت_سیزدهم
مهیار میگفت که علی اقا داشته نماز میخونده...بار سوم جواب داده تلفن مهیار رو...
مهیار هم دیگه ناراحت نبود ..
ولی انگار زیاد تحویلمنمیگرفت...
احساس میکنم زیادی حساس شده..
اون از گیر دادن واسهی لباس پوشیدنم ..
اونم از تیکهای که تو ماشینانداخت...
تا ناراحتیاش بخاطر جاگذاشتن گوشیم توی اتاق علیآقا...
_محیا
_محیا
از فکر اومدم بیرون ...
+جانم آقاجون...
_بخور ناهارت رو دیگه...
+چشم
چشمم به ظرف غذام که حاوی ماکارونی بود افتاد...
دل و دماغ خوردن غذا نداشتم..
خیر سرم پس فردا عید بود...
یکم از طراحی پوسترهای نرگس رو باید انجام بدم...
+الهی شکر..
_عه چیزی نخوردی که...
+میل ندارم ممنون..
به سمت اتاقم رفتم..
در اتاق رو که باز کردم باد به صورتم خورد...
پنجره باز بود و پرده توی دست باد بازی میکرد...
دستم هنوز روی دستگیره در بود...
من توی قاب درایستاده بودم...
خیرهی پنجرهی نیمه باز...
خدایا من چم شده؟!
چرا رفتارام عجیبه.؟!
دیگه خودمم خودم رو درک نمیکنم...
کلافه ام خدا...
بدجور ...
به سمت لبتاپم رفتم...
روی تخت نشستم ادامهی طراحی پوستر نرگس رو باید امروز انجام میدادم...
باید برای ۷ فروردین آماده باشه...
البته من زودتر بهش تحویل میدم..
دست به کار شدم...
.
.
.
خب اینم از این ...
چشمام درد میکرد..
باید زنگ میزدم به نرگس...
موبایلم رو برداشتم...
یهو صدای خندهاش توی گوشم پیچید...
وای خدایا ...
اینطوری دیگه نه...
چرا باید صدای خندهی علی آقا توی گوش من بپیچه...
خودم رو به اون راه زدم ..
شماره نرگس رو گرفتم ...
جواب نداد...
حتما درگیر کاره..
بذار به اون شمارهاش زنگ بزنم...
میدونه که واسه پوستر زنگ زدم دیگه...
بعد از دو بوق ...
صدای شدید باد...
+الوو
+الوو نرگس جاان
و صدای خشداری که توی باد گفت
_بفرمایید
+نرگس کجایی؟
+چرا صدای باد میاد؟
+نرگس
+منم محیا....
و صدای بوق...
قطع شد؟؟
وا؟ یعنی چی؟
یهو گوشیم زنگ خورد..!
عه نرگس بود!
با همون شمارهی کارش زنگ زده بود...
+بله
_الو
+نرگس معلومه کجایی؟!
_نرگس نیستش
صدای یک مرد بود...
چقدر آشناست برام...
مهلت ندادم
+شما؟
_من..من برادرشونم علی ..
علی؟؟
نه!؟
امکان نداره...
+ب...ببخشید
وقطع کردم
لال شده بودم
واای من که گفتم چقدر صداش آشناست...
چقدر گرم بود صداش!
نه..
نه اصلا صداش گرم نبود...
صداش کاملا خش دار و بد بود..
داشتم خودم رو میپیچوندم...
دیوونه شدم..
دوباره تلفنم زنگ خورد...
اینبار نرگس با شماره خودش بود...
+بله
_الو سلام خوبی؟
هه!خوب؟ کاش خوب بودم
+ممنون
_ببخشید من بهت نگفتم من اون شمارهام رو دادم به علی داداشم...اصلا یادم نبود بهت بگم معذرت
+نه!اشکال نداره..تو ببخش
دروغگو اشکال نداره!؟؟
کاملا اشکال داشت...
ادامه دادم
+راستی نرگس برای پوستر خواستم بگم آماده شده ..
_واقعا؟
+آره ..اونایی که برای اوایل فروردین میخواستی حاضره...فقط پوستر مبعث پیامبر باید بیشتر وقت بدی...
_واقعا ممنونم ازت ...
_هنوز تا مبعث وقت زیاده عزیزم ..
_خیلی مرسی
+خواهش میکنم...
_فقط..یه چیز
+جانم
_میگم حالا که اونا که آمادهشده..فایل شون رو توی CD انتقال بده ....علی هم بیرونه میگم بیاد بگیره ازت...
علی؟!
اوه نه!
+هرطور مایلی...
_باشه من بهش میگم بیاد بگیره اومد سمت خونتون میگم خبر بده...
_بازم ممنون خداحافظ
_خواهش میکنم..یاعلی
واای علی آقا؟؟
#هدی_سادات🌿
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوع🚫
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶
#شھید_علی_انصاری
شبتون فاطمے°•
عشقتون حیـــ♥️ـــدࢪۍ
مھࢪتون حسنے🌱•°
آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°`
یا زینب مدد..
نمازشب، وضو و نماز اول وقت یادتون نࢪه🤞🏻••
#التماسدعا♡➣
✍🏻گروه فَرْهَنـْگـےٖ_جَہــٰادے↓
#دُخـټَـرآݧِ_ځــآڄ_قــآسِـــݥ
@Dokhtaran_shahid