🌿🌿🌷🌿🌿🌷🌿🌿
🌷شهید مهدی زین الدین :
🕊همیشه لباس بسیجی به تن داشت، پوتین هایش رنگ و رو رفته بودند و موهای سرش را مانند سربازان عادی می تراشید. متواضع بود. چیزی که محبت زین الدین را در دل ها جا می کرد، سادگی اش بود. دنبال تشریفات و در بند پست و مقام نبود. راحت بود و بی تکلّف. در جمع رزمندگان بود؛ با آنها غذا می خورد، درد دل هایشان را می شنید و از همه مهم تر، به آنان بسیار احترام می گذاشت. این بود که خواسته یا ناخواسته، همه را دنبال خود می کشید!
🌷شهید #مهدی_زین_الدین🕊
💠@farzandaneallame
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍#خاطرات_شهدایی
💕همسر شهید #مهدی_زین_الدین
«اوایل زندگی وضع غذا پختنم دیدنی بود. برایش فسنجان درست کردم. چه فسنجانی! گردو ها را درسته انداخته بودم توی خورش.
آن قدر رب زده بودم که سیاه شده بود. برنج هم شورِ شور. نشست سر سفره. دل تو دلم نبود. غذایش را تا آخر خورد. بعد شروع کرد به شوخی کردن که «چون تو قره قروت دوست داری، به جای رب قره قروت ریخته ای توی غذا!» چند تا اسم هم برای غذایم ساخت: «ترشکی، فسنجون سیاه!» . آخرش گفت: «خدا رو شکر. دستت درد نکنه.»
📚برگرفته از کتاب «زین الدین» مجموعه کتب یادگاران
💠@farzandaneallame
ما باید حسینوار بجنگیم؛
حسینوار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛
حسینوار جنگیدن یعنی دست از همه چیز كشیدن در زندگی؛
🌷شهید#مهدی_زین_الدین🕊
💠@farzandaneallame