سوال ۴۴۳
سلام و درود بانو،خداوند روح مادرتون رو قرین رحمت الهی کنه،خدا رحمتشون کنه.
من بعد از ۹سال به خواست خدا باردار شدم،دو روز پیش سونو و آزمایش غربالگری ۳ماه اولم رو دادم گفتن دوتا میوم ۲ ساتیمتری توی رحمم دارم از همون لحظه استرس شدیدی که داشتم تشدید شده و حال خوبی ندارم کسی تجربه ای در این رابطه با این شرایط من داره،مشورت و راهنمایی ای،ممنون میشم باهام درمیون بذارن،متشکر
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال ۴۴۴
ببخشید دوستانی که مشکل من رو داشتن میشه من رو راهنمایی کنید
من ۲۵روز پیش سزارین کردم بعد از مرخص شدن از بیمارستان با تب و لرز دوباره به مطب دکترم رفتم و چرک خشککن قوی مصرف کردم تا عفونت خونم کم شد تا هفته ی قبل دارو مصرف می کردم الان یه هفته هست که دارو رو قطع کردم دوباره تب و لرز دارم ولی آزمایش هفته ی قبلم عفونت خونم به ۷کاهش پیدا کرده بود
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال ۴۴۵
سلام خسته نباشید
من پسرم ۳ سال ونیمشه دوماهی هست که لکنت گرفته.خیلی یکدفعه ای یک صبح بیدار شد لکنت گرفته بود. ۱۵روز مسافرت بودیم هیچگونه لکنتی نداصت بعداز مسافرت باز شروع شد.الان انگار داره بدتر میشه ولکنتش از اول کلمه ها گسترش پیدا کرده به حتی وسطای کلمه هم دچار لکنت شده.
خواهش میکنم در این مورد اگر کسی میتونه راهنماییم کنه .لکنتش حتی خودش راهم اذیت میکنه😭😭
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال ۴۴۶
سلام ممنون از کانالتون من یه سالی هست که ازدواج کردم دوست دارم بچه دار شم اما نمیشه نمیدونم عادت ماهیانه نامنظم همیشه شکمم سرده
ونمیدونم چه کنم میشه راهنماییم کنید
همسرم کارش طوری هست 4 ماه به چهار ماه میاد ومن تلاش میکنم اما تا الان جواب نداده
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال ۴۴۷
سلام
راهکار درمان عفونت بدین🙏🙏🙏
فرزند اولم که بارداربودم عفونت گرفتم و الان دختم ۱۱ساله هست هنوز عفونت من خوب نشده (طب نوین دارو میده خوب میشم دوباره بعد از حدود دو یا سه ماه عفونت برمیگرده،طب سنتی هم دارو گرفتم جوشانده داخل آب نشستم و عنبر نسارا هم دود کردم اینم درمان قطعی نداشت)
دوستان اگر تجربهای برای درمان عفونت زنان و عفونت ادرار دارن ممنون میشم راهنمایی کنند
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
#تجربه_من ۸۳۸
#فرزندآوری
#مادری
#اشتغال
#قسمت_اول
من از بچه های تشکیلاتی دانشگاه بودم؛ وقتی وارد دانشگاه شدم سر و گوشم میجنبد و به همه تشکل ها سری زدم و در نهایت با اینکه بسیج رو دوست داشتم، حس کردم مسجد بیشتر به نیرو نیاز داره وارد مسجد شدم.
خلاصه زد و خورد و بعد از فارغ التحصیلی از طریق یکی از دوستان متاهلم به فرمانده بسیج دانشگاهمون معرفی شدم! خیلی خوف داشتم از رویارویی با ایشون، فرمانده ای که اسمش رو فقط تو زمان دانشجویی شنیده بودم.
روز خواستگاری تا قبل از رویارویی با ایشون ترس تمام وجودم رو گرفته بود و خیلی خیلی استرس داشتم اما به محض دیدنش انگار تمام آرامش دنیا اومد روی قلبم و بعدش شد فرمانده ی قلبم...
سال ۹۵ وقتی ۲۳ سالم بود ازدواج کردیم.
ما از دو شهر خیلی دور بودیم و همسرم ارشد تهران میخوندن و باید میرفتیم تهران. رفتیم خوابگاه متاهلی اونجا که مجموعا ۳۳ متر بود و زندگیمون رو اونجا شروع کردیم. همسرم در کنار درس توی یک مجموعه پاره وقت کار میکرد. با اینکه در زندگی خوابگاهی دوری از خانواده را تجربه کرده بودم اما در تهران خیلی دلگیر بودم.
به فکر بچه اصلا نبودیم، چون همسرم سربازی ش رو هم نگذرونده بود. ۹ ما بعد از شروع زندگیمون متوجه شدم باردارم. من خوشحال بودم و همسرم نگران. از کار و درس و سربازی شون، کمتر از دو ماه بعدش برای انجام سربازی شون رفتیم اصفهان. همونجا که دوتاییمون درس میخوندیم. اونجا یک خونه بزرگتر گرفتیم و من هم جهیزیه ام رو آوردم از شهرمون. و خیلی ناباورانه تونستیم با یک وام دانشجویی که یک مرتبه بهمون تعلق گرفت یک ماشین بخریم.
من اوایل بارداری رو میگذروندم و ویار شدیدی داشتم. همه میگفتن بعد از ۱۳ هفته دیگه تمومه، اما مال من تا روز آخر بارداری ادامه داشت. پسرم محمدحسن که دنیا اومد از دوماهگی کولیک و دلدردهاش و شب بیداری هاش شروع شد.
شبا تا صبح بیدار بودم و صبح ها تا ظهر میخوابیدم با پسرم! از این سبک زندگی حس خوبی نداشتم اما چاره ای نبود.
احساس کلافگی شدیدی داشتم. مدام از خدا راهی رو میخواستم که من رو نجات بده! منی که در تمام زندگیم انقدر فعال بودم حالا باید مینشستم و بچه بزرگ میکردم. خوب بود اما در طول روز از اینکه اینهمه در خونه هستم اصلا احساس رضایت نداشتم. خیلی تلاش میکردم حالم خوب بشه، مسجد رفتن، دورهمی با دوستان، حتی ورزش و باشگاه اما حالم خوب نبود.
دم دمای یکسالگی پسرم بود که یکی از دوستانم من رو به جلسه ای دعوت کرد. اونجا قرار بود یکی از همسران شهدای مدافع حرم بیان و صحبت کنن. گویا این خانم از هم دانشگاهی های ما بودن.
خلاصه ما به این جلسه دعوت شدیم. خانم کشوری همسر شهید مدافع حرم نوید صفری. اونجا گفتن این شهید دست نوشته ای داره که هر کس ۴۰ زیارت عاشورا بخونه و به من هدیه کنه من هر حاجتی داشته باشه براش میگیرم و اگر نشد اون دنیا شفاعتش میکنم. این رو نیت کردم انجام بدم و بعدش موقع خداحافظی به خانم کشوری با بغض گفتم رفتید زیارتشون سلام ما رو برسونید، بگید من اینجا غریبم. همین و چله گرفتم هدیه به شهید.
در این بین صحبت شد از آگهی استخدام دانشگاه برای نهاد رهبری. من که قبلا توی مسجد دانشگاه فعالیت داشتم شرکت کردم و طی یک آزمون و مصاحبه و رقابت تنگاتنگ وارد کار شدم. اینجا بود که فهمیدم گمشده من در زندگی کار و فعالیت اجتماعی بود. چیزی که خودم هم متوجه خلاش نبودم.
من توی شهر غریب از صبح میرفتم تا عصر سرکار و باید پسرم رو میسپردم به کسی.. اوایل مادرم میومدن از شهرمون ولی سخت بود، تصمیم به پرستار گرفتیم. روزهای سختی بود زیربار پرستار گرفتن نمی رفتم میگفتم پرستار خوب گیر نمیاد من بچه ام رو نمیسپارم به پرستار و... خیلی توسل کردم و مادرم و شوهرم کمک میکردن تا کسی رو پیدا کنیم.
تا اینکه یک خانمی رو در نزدیکی خونه مون یافتیم که از دو تا بچه دیگه نگهداری میکرد. یک مدتی با ایشون گذشت پسرم اصلا پیش ایشون آروم و قرار نداشت. میگفت یه گوشه میشینه و..
خلاصه این خانم سر یک موضوعی یک دروغی به ما گفت که رسوا شد و من از فرداش دیگه پسرم رو نسپردم به ایشون. یکی دو روز پسرم رو بردم با خودممحل کار تا اینکه همسرم گفت یکی یه خانمی رو معرفی کرده بیا بریم ببینیمش. با ناامیدی رفتم. وقتی وارد خونه اش شدیم انگار خدا گمشده ی من و پسرم رو بهمون داد. یک خانم بسیاار مومن و از اون آدما بود که عیین مادر به پسرم ابراز احساس میکرد...
اسمشون نازنین بود اما بچه ها بهش میگفتن مامان ناناز، خلاصه مامان ناناز شد مامن و ماوای ما و پسرم اونجا آرامش داشت.
مامان ناناز از چند بچه دیگر هم نگهداری میکرد و خونه اش هم حیاط دار بود. شده بود جای خونه مامان بزرگ نداشته محمدحسن توی اصفهان. یعنی یک خلایی از ما رو خودبخود پر میکرد.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۳۸
#فرزندآوری
#مادری
#اشتغال
#قسمت_دوم
این رو گفتم برای افرادی که میگن آدم خوب نیس و نمیشه اعتماد کرد و... بلاخره باید از یکجایی شروع کرد و به نظرم اگر به خدا توکل داشته باشیم خدا نشونه های خودش رو بهمون نشون میده. فقط باید توکل و اعتماد به خدا داشته باشیم.
من گاهی وقتا میگم امام رضا امروز بچه ام رو به شما میسپارم اگر من کنارش نیستم شما هواش رو داشته باشید.
خلاصه میرفتم سرکار و میومدم. محمدحسن تنها بود و چون توی شهر غریب بودیم، تصمیم گرفتیم تا قبل از ۳ سالگیش بچه دیگه ای بیاریم. بارداری دومم هم بشدت ویار سختی داشتم. کرونا به کمکم اومد و خانم های باردار دور کار شدن. اکثر روزها خونه بودم در ایام بارداری دومم. پسردومم محمدهادی، وقتی محمدحسن ۳ سال و یکماهش بود به دنیا اومد.
تصمیم من به بارداری مجدد، با وجود سرکار رفتن و دست تنها بودن و داشتن یک پسر فوق العاده پرانرژی برای همه جالب و تعجب آور بود. اما من این کار رو اتفاقا بخاطر همین شرایطم انجام دادم و برای اینکه محمدحسن تنها نباشه.
خلاصه محمدهادی ما دنیا اومد و الحمدلله آروم تر از برادرش بود و هست. سر ۹ ماهگی محمدهادی به محل کار رفتم و دوتاییشون رو میسپردم به مامان ناناز.
توی یکسالگی محمدهادی هم باز ناباورانه با کلی قسط و قرض تونستیم یک آپارتمان بخریم. حدود یکسال قبلش در حالیکه ناامید بودم از خونه دار شدن، آیه "و قل رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیرالمنزلین" رو نوشتم روی یک کاغذ و چسبوندم به کابینت که به همین نیت خونه دار شدن روزانه تکرارش کنم و با خودم می گفتم مگه میشه ما صاحبخونه شیم تو این گرونی مسکن!! اما لطف خدا شامل حالمون شد و شد.
صبح زود میرفتم سرکار تا عصر. بعضی روزها تا ۴ و ۵ عصر. وقت برگشتن استراحت همراه با جدل با بچه ها🙈😅 و بعد هم آماده کردن غذا برای فردا ظهر ۴ تایی مون.
سر کار رفتنم، در آرامش گرفتن من توی زندگی مشترک و فرزند داریم خیلی خیلی موثر بود. نظم بهتری دارم با این وضعیت و اینکه فکر میکنم اینطوری بهتر هم مادری میکنم برای بچه ها و شاد ترم. در حالیکه توی خونه بودنم من رو خیلی افسرده میکرد و میکنه. این رو همسرم بعد از چند روز تعطیلی قششنگ حس میکنه🙈
به نظرم روحیه افراد متفاوته و از هر چند خانم یکی یا دو نفر این مدلی و مثل من هستن که لازمه براشون کار کردن و در اجتماع بودن. و اتفاقا خدا همه رو یکجور نیافریده که همه یکجور زندگی کنن.
بایستی هر کس فکر کنه برای چی آفریده شده و چگونه باید بر اساس اون هدف خلقتش زندگی کنه.
توی محل کار از اینکه الگوی یک خانم چادری و موفق رو از خودم به جامعه ارائه میدهم و سعی میکنم وظیفه ام رو خوب انجام بدهم و در کنارش به خانواده و همسر و بچه هام هم آرامش بدهم احساس رضایت میکنم.
گاهی با چنگ و دندون روزها رو سپری میکردم و میکنم. سختی توی هر مسیری هست باید دید برای چی اون سختی رو تحمل میکنیم؟
تابستان امسال کار همسرم در شهر زندگی من جور شد و اومدیم شهر خودمون. حالا محمدحسن ۵ و نیم سالشه و به پیش دبستانی میره و محمدهادی ۲ و نیم ساله رو میذارم پیش مامانم و میرم همینجا سرکار.
کارم عوض شده و توی یک مجتمع آموزشی کار میکنم. هیچ وقت در بند کار و استخدام و.. نبودم. وقتی کار همسرم توی شهرمون جور شد، شرایط انتقالی از دانشگاه اصفهان به دانشگاه شهرمون محیا نبود. خلاصه از استخدامم توی دانشگاه صرف نظر کردم و اومدم جای دیگه ای مشغول به کار شدم...
اینجا هم الحمدلله اوضاع میگذرد و باز سعی میکنم وظیفه ام رو خوب انجام بدم و به جامعه ام خدمت کنم.
به همه خانم های تحصیل کرده و با کمالات و مذهبی که زحمت کشیدند و کسب علم کردند، توصیه میکنم اگر می توانند بیایند و در کنار مادری و همسری به نقش خود در جامعه هم فکر بکنند. بیایند یک نقشی رو در جامعه به دست بگیرند.
چرا باید مثلا یک خانمی که عقیده خیلی محکمی ندارد بیاید به بچه های ما در مدرسه درس بدهد؟؟ چرا ما که تحصیل کردیم و مذهبی هستیم نرفتیم دنبال نقش اجتماعی مون بگردیم؟ چرا چسبیدیم به یک بُعد؟ چرا فکر کردیم اگر مادر شدیم نمیتونیم مثلا معلم هم باشیم؟؟ چرا دست چند تا بچه غیر از بچه ی خودم رو نگیرم؟ اگر واقعا نمیتوانم که هیچ اما اگر درصدی روزنه ای امیدی هست، بسم الله، بلند شم، یاعلی بگم، حرکت کنم. خدا هم برکت میده. خدا هم هوای بچه مون رو داره.. خدا هست.
اگر تجربه من به دردتون خورد ممنون میشم دعا کنید همه بچه ها صالح و عاقبت بخیر بشن این محمدحسن ما هم کمتر ما رو اذیت کنه 😅 و عاقبت بخیر بشه🤲
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از مخزن سوالات و جوابهای تجربه#بانو
سلام
در جواب اون دوست عزیزی که قصد لاغر شدن به نیت بارداری رو دارن
ایشون رژیم ترک ناهار بگیرن..صبحانه مفصل شام هم مفصل و سرشب بعداز نماز مغرب و عشاء..فقط ناهار نخورن بجاش میوه بخورن.
بانوی باردار ،با گوش کردن به صوت قران به صورت روزانه میتوانید به حافظ قران شدن فرزند خود کمک کنید.
#پاسخ
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
هدایت شده از مخزن سوالات و جوابهای تجربه#بانو
سلام درجواب خانمی که راجع به اقدام درشب چهارشنبه گفته بودن عرض کنم که منم سربچه اولم مثل شما باید تو شب چهارشنبه اقدام میکردم از یه طرف می ترسیدم یه وقت رو بچه اثر بد بذاره از طرفی هم نمی تونستم بذارم ماه آینده اونم بعد از این همه هزینه و استرس و...
اینه که با مشورت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی صدقه دادم و اقدام کردم و خداروشکر الان بچم 10سالشه علاوه بر سلامتی جسمی که داره متدین هم هست پس شما هم که مجبورید تو ایام مکروه اقدام کنید صدقه بدید و از توکل به خدا و توسل غافل نشید
مرتضی آقا تهرانی:از رهبری پرسیدم در جلسات روی چه موضوعی تاکید کنم؟ایشان فرمودند:بگویید مبلغین روی #افزایش_جمعیت کار کنند.بگویید اگر من را قبول ندارند به خاطر اسلام و کشورشان این کار را انجام دهند.
#یک_بچه_کمه_دوتا_کافی_نیست
#پاسخ
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
هدایت شده از مخزن سوالات و جوابهای تجربه#بانو
اون خانومی که گفتن بچه دار نمیشن . من براشون یه راه حل دارم
دورکعت نماز شکر بخونن بعد دستشون رو به آسمون بلند کنن و کل زندگیشونو به خدا واگذار کنن و به خدا بگن همه چی رو به خودت واگذار میکنم اگه تو صلاح میدونی دامنم رو سبز کن
من یه مدت تو زندگیم خیییلیییی مشکلات داشتم بعده یه سال و نیم خسته شدم هرر کاری هم از دستم بر می اومد رو کردم از همه چی ناامید شده بودم دلم شکست رو به آسمون کردم و گفتم خدایا هرچی صلاح میدونی خدا شاهده این مشکلم که هییچ کل مشکلاتی که فکر نمیکردم حل شه حل شده.
هنوز هنوزه از مشکلای کوچیک تا بزرگ رو به خدای مهربون میسپارم همه چی رو برام حل میکنه
#پاسخ_اعضا
#راهکار_بارداری
مرتضی آقا تهرانی:از رهبری پرسیدم در جلسات روی چه موضوعی تاکید کنم؟ایشان فرمودند:بگویید مبلغین روی #افزایش_جمعیت کار کنند.بگویید اگر من را قبول ندارند به خاطر اسلام و کشورشان این کار را انجام دهند.
#یک_بچه_کمه_دوتا_کافی_نیست
#پاسخ
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
578625282_-136755703.mp3
8.83M
🍃🍃سربراه شدن فرزندان.
🌹استاد نیلچی زاده.
تلنگر👇
هر کاری در منزل میکنید به نیت انجام دهید مثلا:
من باردارم دارم به جمعیت کشور اسلامی کمک میکنم،من صبوری میکنم در برابر شیطنت بچه هام به نیت جاری شدن رحمت الهی در منزلم(خانم پرتو اعلم)
@farzandbano
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
قسمتی از صوت استاد نیلچی زاده: توی مراقبت های معنوی، سه تا فرمول رو برای عاقبت به خیر شدن بچه ها میخ
خیلی دوستان ادامه این مطلب رو میخواستن که فرمول سوم چیه
این ویس خانم نیلچی زاده کامل میگن👆