eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
16.7هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
. 🔸️در مورد هوش مصنوعی چی می‌دونی؟! 🔹️می‌دونی با هوش مصنوعی کارا خیلی راحت شده؟! 🔸️می‌خواهی هوش مصنوعی یاد بگیری؟! 🔺️آموزش‌های هوش مصنوعی را با ما یاد بگیر😍 💢تو کانال هوش‌یار عضو بشو👇 ╭⊱ꕥ هوش‌یار | هـــــوش مصنوعــی ꕥ⊱ ✎ 💥 https://eitaa.com/joinchat/567280432C5c17cc71c0 ╰───────
۹۸۴ من تو یه خونواده پرجمعیت بدنیا اومدم و ته تغاری خونه مون هستم. در کودکی پدرم رو از دست دادم اما با تلاش های مادرم که فوق العاده زن قوی و باایمانی بودن بچه ها بزرگ شدن و ازدواج کردن و هر کدوم رفتن سر خونه زندگیشون، بجز من که قبل از کنکورم مادر مهربونم رو هم از دست دادم. من یکی از دانشگاه های تهران قبول شدم و با یه آقایی از شهری دیگه که هم رشته ای بودیم ازدواج کردم. یه سال عقد بودیم و بعدش خیلی ساده رفتیم سر خونه و زندگیمون . من از خواهران و برادرام دور شدم چون محل زندگیمون یه شهر دیگه بود، همون ماه اول باردار شدم، وقتی متوجه شدم چون غیرمنتظره بود شوکه شدم، اما خیلی زود با شرایطم کنار اومدم و با بچه م انس گرفتم. البته برای همسرم هم غیرمنتظره بود اما خیلی ساده و راحت پدر شدنش رو پذیرفت. پسرم بدنیا اومد و تا خانواده م از شهر خودمون بیان چندروز طول کشید.(لبته زایمانم ده روز زودتر از تاریخی بود که پزشکم مشخص کرده بود.) سزارین شدم و تنها کسی که پیشم بود، همسرم بودن، روز دوم زایمانم چون کسی نبود کارای بچه مو انجام بده، یادمه خودم سرم رو از دستم کشیدم و بلند شدم بچه مو شستم و پوشکشو رو عوض کردم. ضعف ناشی از زایمان، کم خونی شدید، دوری خانواده، شب بیداری ها و افسردگی بعد از زایمان شرایط سختی رو برام فراهم کرد اما همه فدای سر امام زمان :) قبل از دوسالگی پسرم تصمیم گرفتیم برای بچه دوم اقدام کنم، پیش خودم گفتم حالا یه کم یه نفسی بکشم، یه کم به خودم زمان بدم، وقت زیاده (شاید چون همسرم بخاطر شغلشون کمتر خونه بودن و تقریبا همه ی کارای بچه رو خودم انجام میدادم) خلاصه چند ماهی گذشت و اقدام کردیم اما چون جدی نبودم برام مهم نبود که چرا نتیجه نمیگیریم، تا اینکه یه سال گذشت و نگران شده بودم، رفتم دکتر و... مشخص شد تنبلی تخمدان دارم، کلی دارو و سونو و آزمایش اما نتیجه نگرفتم، الان پسرم ۶ سالشه و تنبلی تخمدانم هم هنوز باهامه... خواستم بعنوان خواهر کوچکتر و یکی که تجربه کرده بگم امروز و فردا نکنید، فاصله ی سنی بچه ها هرچه کمتر، بهتر... علامه حسن زاده آملی یه جمله دارن که نقل به مضمون: « اگه پرده ها کنار بره، مشخص میشه که بیشتر دلیل عذاب کسایی که تباه شدن اینه که تسویف کردن، یعنی امروز و فردا کردن» وقت برای مسافرت ، تفریح، درس،کار و...همیشه هست، اما برای مادر شدن زمان کمه... خلاصه که دعام کنید و اگه قصد چندفرزندی دارین، هرچه زودتر اقدام کنید یاعلی🌱 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
وقتی خدا تو تیمت باشه، همیشه می‌بری، اصلا باختی تو کار نیست. من وقتی ازدواج کردم خیلی شرایطمون خوب بود، دوران عقد همسرم همیشه حساب بانکیش پر بود. چون‌ مغازه دار بود. همیشه به قول خودش پول تو دست و بالش بود. ما عروسی کردیم، رفتیم زیر یه سقف شرایط کم کم داشت سخت می‌شد، انگار افتادیم تو سراشیبی زندگی هر روز که‌ می‌گذشت، شرایط سخت تر بود انگار دخل و خرج مون با هم جور در نمی‌آمد. از خونه ۱۲۰متری حالا رفته بودیم تو خونه ۵۰متری زندگی می‌کردیم، من خونه پدرم اصلا طعم نداری و نکشیده بودم. پسرم به دنیا اومد تو اون شرایط سخت بعداز یکسال فهمیدم دوباره باردارم. مستاجر بودم یه بچه تو بغلم بود، یه بچه دیگه باردار بودم. سال ۹۹ تو اوج کرونا پسر دومم به دنیا اومد، زندگی هنوز تو سختی خودش بود من و بچه هام هر ۳کرونا گرفتیم. دوتا بچه که‌ پوشک می شدن و مریض با مادر مریض، همسرمم کارشو از دست داده بود. برادر همسرم خیلی کمک‌حالمون بود. من خجالت می‌کشیدم برامون برنج و روغن و گوشت و مرغ می‌آورد، هر وقت می‌آورد بعدش کلی گریه می‌کردم، می گفتم خدایا خودت کمک کن به رحمتت امید دارم. خجالت رو تو صورت همسرم میدم. همیشه دلداریش میدادم که دلم روشنه نگران نباش دلم می‌سوخت براش... پدرشوهرم مریض شد، آوردیمش خونه خودمون تا جایی که شد منو همسرم بهش رسیدیم. اونم فقط برامون دعا می‌کرد. پدرشوهرم آذر ۱۴۰۱ به رحمت خدا رفت. از دعای پدر شوهرم مغازمونو عوض کردیم و ورق زندگیمون برگشت. خونه مون رو هم عوض کردیم. خونه رو که عوض کردیم، خونه پُر بود از برکت و آرامش، به همسرم میگفتم زندگیمون شده شبیه تیرکمون که همینجوری داریم میریم عقب یهو پرت بشین جلو میوفتیم تو خوشبختی... همسرم می خندید می‌گفت چی میگی؟ گفتم حالا ببین، الان به همسرم میگم یادته بهت چی می گفتم. بازم میخنده... تو زندگی فقط تو‌کلتون به خدا باشه و ناامید نشین. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ اگر به فقیر چیزی می‌دهی بگو این حق خودت است و منتی بر من نیست. حتی به اولادت خرجی می‌دهی نگو: من خرجی تو را دادم؛ شاید اگر بچه نداشتی خدا به خودت هم اینقدر نمی‌داد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🔴در ایران خانواده‌ها را با وعده‌ی بی‌پولی از فرزندآوری می‌ترسانند اما در اروپا برای زنان بروشور تهیه می‌کنند تا زنان باردار بتوانند خدمات رفاهی و مالی از دولت‌ دریافت کند ◾️هر چقد که در ایران پول زنان را صرف عمل‌های زیبایی؛ خریدهای غیر ضروری؛ سرمایه گذاری‌های کاذب؛ کاشت ناخن و عمل‌های معده و پیکرتراشی و تزریق ژل می‌کنند یا عده‌ای را تشویق به خرید خانه در ترکیه، مهاجرت و تحصیل در دانشگاه‌های بی‌اعتبار خارجی می‌کنند و به همان اندازه هم زنان ایرانی را از فرزند‌آوری با وعده‌ی فقر و کمبود سلامت منع می‌کنند؛ اما جالب آنجاست زنان عاقله‌ی غرب؛ زنان غربی را با تشویق به فرزندآوری زیاد به افزایش سلامت عمومی بدن و بهبود وضعیت اقتصادی راهنمایی می‌کنند. ✍عالیه سادات اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅🇵🇸 🇵🇸 🇵🇸 ❅┅┅┄         @BaSELEBRTY
۹۸۴ من تو یه خونواده پرجمعیت بدنیا اومدم و ته تغاری خونه مون هستم. در کودکی پدرم رو از دست دادم اما با تلاش های مادرم که فوق العاده زن قوی و باایمانی بودن بچه ها بزرگ شدن و ازدواج کردن و هر کدوم رفتن سر خونه زندگیشون، بجز من که قبل از کنکورم مادر مهربونم رو هم از دست دادم. من یکی از دانشگاه های تهران قبول شدم و با یه آقایی از شهری دیگه که هم رشته ای بودیم ازدواج کردم. یه سال عقد بودیم و بعدش خیلی ساده رفتیم سر خونه و زندگیمون . من از خواهران و برادرام دور شدم چون محل زندگیمون یه شهر دیگه بود، همون ماه اول باردار شدم، وقتی متوجه شدم چون غیرمنتظره بود شوکه شدم، اما خیلی زود با شرایطم کنار اومدم و با بچه م انس گرفتم. البته برای همسرم هم غیرمنتظره بود اما خیلی ساده و راحت پدر شدنش رو پذیرفت. پسرم بدنیا اومد و تا خانواده م از شهر خودمون بیان چندروز طول کشید.(لبته زایمانم ده روز زودتر از تاریخی بود که پزشکم مشخص کرده بود.) سزارین شدم و تنها کسی که پیشم بود، همسرم بودن، روز دوم زایمانم چون کسی نبود کارای بچه مو انجام بده، یادمه خودم سرم رو از دستم کشیدم و بلند شدم بچه مو شستم و پوشکشو رو عوض کردم. ضعف ناشی از زایمان، کم خونی شدید، دوری خانواده، شب بیداری ها و افسردگی بعد از زایمان شرایط سختی رو برام فراهم کرد اما همه فدای سر امام زمان :) قبل از دوسالگی پسرم تصمیم گرفتیم برای بچه دوم اقدام کنم، پیش خودم گفتم حالا یه کم یه نفسی بکشم، یه کم به خودم زمان بدم، وقت زیاده (شاید چون همسرم بخاطر شغلشون کمتر خونه بودن و تقریبا همه ی کارای بچه رو خودم انجام میدادم) خلاصه چند ماهی گذشت و اقدام کردیم اما چون جدی نبودم برام مهم نبود که چرا نتیجه نمیگیریم، تا اینکه یه سال گذشت و نگران شده بودم، رفتم دکتر و... مشخص شد تنبلی تخمدان دارم، کلی دارو و سونو و آزمایش اما نتیجه نگرفتم، الان پسرم ۶ سالشه و تنبلی تخمدانم هم هنوز باهامه... خواستم بعنوان خواهر کوچکتر و یکی که تجربه کرده بگم امروز و فردا نکنید، فاصله ی سنی بچه ها هرچه کمتر، بهتر... علامه حسن زاده آملی یه جمله دارن که نقل به مضمون: « اگه پرده ها کنار بره، مشخص میشه که بیشتر دلیل عذاب کسایی که تباه شدن اینه که تسویف کردن، یعنی امروز و فردا کردن» وقت برای مسافرت ، تفریح، درس،کار و...همیشه هست، اما برای مادر شدن زمان کمه... خلاصه که دعام کنید و اگه قصد چندفرزندی دارین، هرچه زودتر اقدام کنید یاعلی🌱 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075