#تجربه_خاطره
سلام من۲۲سالمه ۱۵سالگی ازدواج کردم۱۶سالگی به اصرار خانواده شوهرم باردارشدم (تا۶سال بعد ازدواج با خانواده شوهرم زندگی میکردیم😢)۱۷سالگی پسرم بدنیااومد درطول دوره بارداری دکترا بهم میگفتن سنت کمه برات بنویسیم سزارین بشی قبول نکردم خداروشکر خوش زا بودم بچم راحت بدنیا اومد
دوساله که شد بحض اینکه شیرشو برداشتم باردار شدم ناخواسته اینبار خانواده شوهرم زجرم دادن که بندازش(هم بخاطر بچم کوچیک بود هم اینکه بچه توراهیم دختر بود😔)خلاصه باز قبول نکردم ولی خیلی اذیتم کردن چه با دخالت هاشون چه باحرفای بیجاشون چند وقت قبل از اینکه دختر بدنیا بیاد مادرشوهرم فوت کرد
دخترم که بدنیا اومد گفتن اسم اونو بزار رو دخترت قبول نکردم گفتم تا دیروز که نمیخواستینش الان اسم براش انتخاب میکنین
الان خداروشکر به برکت وجود دخترم خونه دار شدم وروزیمونم خداروشکر خوبه
خاستم بگم خانمای عزیز به خاطر سن کم خودتون یا بچتون نعمت خدارو از دست ندید
بخاطر سن زیاد خودتون یا بچتون رحمت خدارو ازدست ندید
نگید زنگوله پای تابوته
نگید دستم خالیه
نگید سنم کمه
نگید بلد نیستم بچه داری کنم
خداوقتی بچه میده روزیش هم میده حوصلشوهم میده
ادامه پست بعد
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano