eitaa logo
فرزندآوری مجاهدتی عظیم
1.7هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
جهت هرگونه ارتباط با مدیران کانال به آیدی زیر پیام بدین انتقاد.... پیشنهاد... همکاری... @mosafer14
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سبک زندگی اسلامی
🌸✨ امام جعفر صادق ؏ ؛ هرڪس با ایمان【سوره عـادیات】 را سہ بار با نیت خالص و توجہ بہ خـدا و معنے آن بخواند از چشم زخم محفوظ مےماند✨ 📚 خواص آیات قرآن کریم ۲۱۹ °•کپی با ذکر آزاد است•° @sabke14
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما رو به دیدن یک کلیپ زیبا دعوت میکنم برمحمد وآل محمد @farzande14
۴۵سال قبل توی چنین روزهایی یه عده مرد مرد ایستادن و جون خودشون رو فدا کردند تا اسلام بمونه تا ایران بمونه تا امروز ماها علیرغم دشمنی دشمنان و نقشه ها و دلارهای استکبار و شبکه ها ی فارسی زبان دروغگو ی ضدامنیت ملی ایران با امنیت توی این کشور زندگی کنیم و کار کنیم و درس بخونیم و مسافرت بریم و زیارت بریم و ورزش کنیم و خرید بریم و باهمسر و بچه ها راه بریم و دانشگاه و حوزه بریم وپیشرفت علمی کنیم و ...ماهواره به فضا بفرستیم و داروی ضد سرطان بسازیم و کشاورزی هسته ای داشته باشیم و .......... تقدیم به روح بزرگشون و به عشق مرامشون. .. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
و چه دعای مجیرهایی که هر زمان مادر قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد علم کرد و آن را به ساعتی دیگر موکول کرد... ایام البیض رمضان بود... مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را... سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب... مادر زیر لب گفت یادم نرود دعای مجیر را! کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند... و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده! سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر... حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید... مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ اصلا تمام عمر مادرها ایام البیض است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه... خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادرانمان: ! شادی روح همه مادران آسمانی وسلامتی همه مادرانیکه در قید حیات هستند