#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۲
✅ در مورد خاطرات فرزندآوری،
ما دو تا پسر ۹ و ۱۳ ساله داشتیم تصمیم گرفتیم یه بچه بیاریم. البته تازه خونه گرفته بودیم و کلی قسط و وام داشتیم و ماشین رو هم برای خونه فروخته بودیم.
ولی ازوقتی دخترم به دنیا اومد انگار درهای بانک مرکزی رو به رومون باز کرده بودن😅
درسته که خیلی برای زایمان و بعدش اذیت شدم و حتی تا ۴ ماه بعدش هم بیمار بودم ولی به لطف خدا وقتی دخترم ۴ ماهه شد مبل گرفتیم (خونمون مبل نداشت) فرشهامون کهنه شده بودن نو گرفتیم
۶ ماهشو که تموم کرد شب عید قربان ماشین گرفتیم
بعد از تولدش هم امام رضا علیهالسلام دعوتمون کرد و زائر مشهد شدیم☺️ آخرین بار ۱۲ سال قبلش مشهد رفته بودیم.
از برکت و روزی که خدا بهمون داد هر چی بگم کم گفتم. به هر جوانی میرسم توصیه به فرزندآوری میکنم😊
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۳
✅ سلام طاعات و عبادات مورد قبول حق 🤲❤️
من خودم یک دختر داشتم خیلی دلم میخواست بچه دیگری بیارم اما هم بابت حرفهای مردم و هم برای روزی اون با شوهرم دو دل بودیم تا اینکه رهبری حکم جهاد فرزندآوری رو تاکید کردند و من و همسرم تصمیم به بچهدار شدن گرفتیم و رفتیم اربعین کربلا و از امام حسین یک پسر خواستیم و گفتیم تا اربعین سال دیگه بچهمون تو بغلمون باشه و اسمش رو هم به حرمت نامت میزاریم حسین
الحمدالله پسرم، ۴ روز مونده به اربعین سال بعد همونی که به امام حسین علیهالسلام گفته بودیم بدنیا آمد😊 این بود خاطره ما از فرزندآوری ممنون از خداوند ❤️
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۴
✅ خاله من بخاطر وضعیت مالی بچهدار نمی شد تا اینکه باردار شدند خواست بچه رو سقط کنه که پدربزرگم مانعش شد گفت بچه برکت رو با خودش میاره وقتی بچه به دنیا اومد مدتی بعدش اونا خونه🏠 خریدند واقعاً برکت رو به زندگی شون آورد.
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۵
✅ به برکت خداوند متعال ۲ فرزند دختر و پسر دارم که تاکنون به هیچ عنوان از نظر مخارجی که برایشان هزینه می کنم کمبودی نبوده و در زمانهایی مثل جشن تولدشان که تقریباً جیبمان خالی است خدای بزرگ آنچنان مرحمتی عنایت میکند که شرمنده بچههای گلم نمیشوم و خداوند مرا روسفید کرده
البته فرزندان قرآنی و مذهبی فوق العاده هستند
خدایا شکرت
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۶
✅ زن داییم بعد از شهادت پسرشون باردار شدن همه ناراحت بودن ولی زن دایی عزیزم بچه را سقط نکرد و دختر داییم بسیار باهوش و دانا و فرد قرآنی موثر در جامعه است با اینکه بچه یازدهم خانواده بود😊
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۷
✅ سلام بنده آقا هستم و ۴۶ سال سن دارم.
بعد از ۱۵ سال زندگی مشترک و با وجود یک فرزند سالم و صالح، متاسفانه متارکه کردیم.
اگر ما فرزندان بیشتری داشتیم هرگز متارکه اتفاق نمی افتاد.
خدا میدونه عاشق بچههای زیاد هستم ولی به خاطر کفران نعمت و بچهدار نشدن، تمام نعمتها از ما گرفته شد.
توی زندگی آدم باید به خدا توکل کنه و به معصومین علیهم السلام توسل دائم داشته باشه. ❤️
با اعتماد به خدا همه چی درست میشه.
بچهدار شدن از بزرگترین نعمتهای خداست.🌹
کفران نکنیم.
شکر گزار باشیم.
پشیمانم پشیمانم پشیمان😔
🤲 دعا کنید خدا از سر تقصیراتم بگذره
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۸
✅ دخترم متولد ۷۴ دو بچه داشت با سه سال فاصله سنی وقتی پسرش سه ساله شد ازش خواستم فرزند سوم به دنیا بیاره خیلی ترسید چون همسرش شغلی نداشت اجاره نشین هستن گفت مامان نمیتونم شوهرم کارنداره و... بهش دلداری دادم گفتم خدا کریم انشاءلله یه فرجی میشه بهش قول دادم اگه فرزند سوم به دنیا بیاره تمام پوشاکش رو من بخرم! تصمیم گرفتن به فرمان رهبری لبیک بگن روزی که جواب آزمایش مثبت بود خواستیم به همسرش مژده دهیم گفت چی شده گفتم مژده بده یه خبری تازه دارم
گفت شماها باید مژده بدین منم یه خبر خوب دارم به دخترم گفتم تو گفتی؟
گفت نه والله گفتم پس این چه میگه دامادم گفت بابا شماها چه میگید من جواب استخدامم اومده از آموزش پرورش
این بود خاطره شیرین ما دو خبر در یک روز😍 ان شاءلله اگه خدا بخواد تصمیم گرفته بچه چهارم رو بیاره، فقط مشکل اصلی منزل هست با بچه زیاد اجاره نمیدن انشاءلله دعا کنید این مشکلش حل بشه.
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۰۹
✅ سلام وقت بخیر
من میخواهم از برکات فرزندم براتون بگم
من ۲ تا فرزند دختر و پسر دارم
با به دنیا آمدن فرزند اولمون که دختر بود برکات زیاد به زندگی ما اومد
تونستیم زمین خونه بخریم باغ انگور بخریم ۲ هکتار زمین زراعی خریدیم و تبدیل کردیم به باغ هلو خدا را شکر ما هر سال هم از باغ انگور، هم باغ هلو کلی برداشت میکردیم و به بهترین قیمت میفروختیم
بعد چند سال دختر ما نامزد شد و ما تونستیم با محصولات باغهامون برای دخترمون جهیزیه و کمک هزینه خرید خونه به دامادمون کمک کنیم الحمدالله
گذشت و ما برای دخترمون به نحو احسن عروسی گرفتیم همین که عروسی دخترمون را گرفتیم و دخترمون رفت سر خونه زندگیش محصولات باغ ما که باغ هلوی ۲ هکتاری داشتیم، ۲ سال پشت سر هم یک دونه هلو هم نداد و باغ انگورمون که هرسال اندازه ۱۴۰ تا گونی کشمش میداد خود به خود خشک شد، یواش یواش محصولش کم شد
شد ۳۵ تا گونی سال بعدش شد ۱۲ تا گونی کلا بوتههاش از ریشه به هیچ علتی خشک شد و باغ هلوها را هم فروختیم
و من اینجا بود که بهم تلنگر بزرگی وارد شد که پدر و مادرها روزی بچههاشونو میخورن و الان افسوس میخورم که چرا من ۵ تا یا ۶ تا بچه نیاوردم که برکاتشو تو زندگیم حس کنم😢
افسوس دیگه دیر شده و خیلی علتهای دیگه هم داره که نمیتونم بچه دار شم
و همیشه هم میگم کسانی که شعار فرزند کمتر زندگی بهتر را سر دادن و دهه شصتیها را بدبخت کردن را به هیچ عنوان نمیبخشم😔😔😔😔
دوستان و عزیزان وهموطنان ایران زمینم شما را قسم میدم به آقا صاحب الزمان شما اشتباه منو تکرار نکنید و بچه بیارید به خدا قسم روزی بچه دست خداست از هیچ چیزی نترسید حتی گرونی
دختر من ۳ تا بچه ۶ ساله و ۳ ساله داره که سه سالههاش دو قلو هستن به خدا خداوند برکاتشو بهشون تو زندگی نشون میده اصلا خودشونم باورشون نمیشه که توی این گرونی از کجا میارن و برای بچهها خرج میکنن خدا را هزاران مرتبه شاکرم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۰
✅ یکی از اطرافیان بنده وضعیت بدی از لحاظ مالی داشتن
مرد نه کاری داشت نه پولی نه خونه نه ماشین
خانوم که باردار شدن وامشون درست شد، ماشین خریدن، به همسرش پیشنهاد کار داده شد و خونه هم خریدن همگی در یک سال😳
خانوم میگفت غیرقابل باور بود برای من الان برای فرزند دوم باردار هستن😊
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۱
✅ ما سال ۷۸ عروسی کردیم شوهرم فرهنگی بود و زندگی متوسطی داشتیم بعد یک سال قصد آوردن فرزند کردیم اما نشد از سفر و پوشاک و خوراکمون زدیم و پولی پسانداز میکردیم و اون پول صرف هزینهی درمان ناباروریم میشد انواع روشها رو امتحان کردیم اما نتیجهای نمیگرفتیم
بسیار ناامید بودم که خدا بعد از هفت سال نظر لطفش رو شامل حالم کرد و دختری را به ما هدیه داد که با قدمش وضع مالی ما بهتر شد دخترم شش روزه بود که اسم شوهرم تو تعاونی پنج میلیونی افتاد و با سه ونیم میلیون از اون پول ۱۵۰۰ متر زمین کشاورزی خریدیم که آذوقه برنج هر سال ما رو میده و با بقیه پولش یه پراید خریدیم که شوهرم با آن مسافرکشی میکرد خدا رو شکر الان خونهای هم از خودمون داریم🤲
اینها نمونههای از وجود برکت دخترم تو زندگی ما بود.
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۲
✅ وقتی برای اولینبار صدای گریه نوزادم توی اتاق پیچید، انگار یک دنیای تازه به خانهمان قدم گذاشت.
خانه کوچک بود، دلهایمان اما از شوق، بزرگ شده بود.
نه حساب بانکیمان پر بود، نه یخچالمان. اما قلبمان؟ لبریز نور.
تا قبل از آمدنش، هر خرجی را میشمردیم... اما بعد از آمدنش، رزقمان بیصدا و بیوقفه جاری شد؛
دلمان گرمتر شد، کار شوهرم رونق گرفت، من قویتر شدم.
همه چیز تغییر کرد...
انگار با او، یک فرشته به خانهمان آمد که هر روز برایمان دعا میکرد...
حالا که بزرگتر شده، هر وقت دستهای کوچکش را بالا میبرد و میگوید: «خدایا مامانم رو دوست دارم»،
احساس میکنم دعای فرزند، آسمان را باز میکند و رحمت خدا را بر سرم میباراند.
فرزند، فقط بچه نیست؛ برکت است... دعاست... آغوش خدا در شکل کوچک انسان.
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۳
✅ من دو تا دخترم دارم همسرم خیلی پسر دوست بودند
وقتی جواب سونوگرافی ها رو میگرفتم همسرم تا یعنی دخترن هستند خیلی ناراحت میشد
بعد از اينكه دختر اولم به دنيا اومد، چند بارى نفسش گرفت
و بردنش دکتر و همسرم اونجا پشت در بیمارستان میگفت دعا میکردم و میگفتم خدا دخترم رو از تو میخوام غلط کردم ناشکری کردم
دختر دومم هم که به دنیا اومد ۴ روز توی ان ای سیو بستری بود
و شوهرم میگفت خیلی این دختر خودش رو عزیز کرده پیش من ۴ روز خودش رو به من نشون نداده
اونجا هم دعا میکردم زودتر خوب بشه و به خدا گفتم خدایا منو ببخش من ناشکری میکنم
تو بهم دو تا دختر سالم دادی
الان هم اینقدر دخترام بابایی هستند
کل امید زندگی شوهرم همین دختران
همیشه میگه یک تار موی دخترهام رو به صد تا دنیا نمیدم
از وقتی این دو تا دخترم به دنیا اومدن زندگیمون خیلی تغییر کرد
مستاجر بودیم خونه خریدیم
ماشین خریدیم
کار شوهرم رونق پیدا کرد
خیلی خیلی برکت توی زندگیمون دیدیم خداروشکر 😍🤲
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۴
✅ خاطره ای از شیرینی داشتن یک فرزند :
شب تولدش، انگار آسمون با ما مهربونتر از همیشه بود...
لحظهای که صدای اولین گریهش پیچید، دلم لرزید.
باورم نمیشد که من مادر شدم...
تا دیروز فقط منتظر بودم، امروز اما، یه موجود کوچولو که شباهتش به من و همسرم خیرهکننده بود، توی آغوشم بود.
همهچی از همون شب تغییر کرد...
با خودم فکر میکردم: چطور ممکنه یه نوزاد کوچولو، اینهمه حس عجیب بیاره؟
حس قدرت، مسئولیت، عشقِ بیمرز...😍
از اون شب به بعد، خونهمون دیگه فقط چهاردیواری نبود...
با اومدن اون کوچولوی نازنین، زندگیمون معنا پیدا کرد.
روز به روز که بزرگتر میشه، میفهمم که چقدر این نعمت بزرگه...
تولد اولین فرزندم، نقطهی آغاز یه راه پر از عشق و برکته که هنوز ادامه داره... و شکر خدا هر روزش زیباتره.
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۵
✅ پسر دایی همسر بنده دو تا پسر داشت با یه ماشین پی کی داغون
خانم ایشون باردار شدن همه هم میگفتن چرا یکی دیگه میخوای بیاری
تا اینکه پسر سوم به دنیا آمد
و با به دنیا اومدنش برکت به خانواده سرازير شد😊
الان ماشین پی کی شده شاهین
زمین گرفت و الان داره خونه میسازه
بچهها برکتهای زندگی هستند🥰
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۶
✅ وقتی فرزند اولمان به دنیا آمد، زندگی ما رنگ تازهای گرفت. انگار شیرینی و امید خاصی وارد خانه شد. تا قبل از آن، بیشتر درگیر دغدغههای مادی و روزمره بودیم، ولی با تولد او، احساس مسئولیت و معنای زندگیمان عمیقتر شد. دعای پدر و مادرم که همیشه میگفتند «بچه نعمت است»، را بهخوبی درک کردیم. هر لبخندش، خستگی روز را از تنمان بیرون میبرد. واقعاً حضور او، برکت عجیبی برای زندگیمان بود.☺️
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۷
✅ یکی از زیباترین خاطراتم از فرزندآوری، لحظه دیدن فرزندم برای اولین بار بود. حس عجیبی از عشق، مسئولیت و نگرانی در آن لحظه در من ایجاد شد.
دیدن نوزادی که حاصل عشق من و همسرم بود، دنیایی از شادی و امید را به زندگیمان آورد.🥰
برکات فرزندآوری فراتر از تصور من بود. حس مادری و پدری، مسئولیتپذیری، صبر و استقامت، و همچنین عشق بیقید و شرط، از جمله مواردی هستند که با تولد فرزندانمان در ما شکوفا شدند.
دیدن رشد و پیشرفت آنها، شنیدن خندهها و حرفهای شیرینشان، و در آغوش گرفتنشان، هر روز برایمان یک هدیه است. فرزندانمان، نور چشمان ما هستند و با تمام وجود قدردان این نعمت الهی ☺️
🌼#نسل_ظهور🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
🌼#فرزندبیشتر🌼 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۱۸
✅ سلام، من چند سال بود با یه دل شکسته چشم انتظار #بچه بودم. دو دفعه IUI کردم اما فایده نداشت😔
شنیده بودم روزه روز اول ماه محرم برای بچهدار شدن خیلی خوبه، من و همسرم پارسال روز #اول_محرم روزه گرفتیم.
💓شکر خدا الان پسرم دو ماهشه و کنارم خوابیده😌 انشاءالله که امام حسین علیهالسلام به حق ۶ ماههشون حاجت همه رو بدن🤲
#خاطرات_و_تجربيات ۳۱۹
✅ سلام
من بچه دار نمیشدم ۴ سال بچه نداشتم، دکترا جوابم کرده بودن. من هم دلم شکست و همراه شوهرم رفتیم کربلا فقط اونجا گریه کردم، گفتم من دلم بچه میخواد، هیچ امیدی به زندگی نداشتم😔
وقتی سفر ما به کربلا تموم شد برگشتیم شهر خودمون، خواب خیییییلی خوبی دیدم بعد از اون یه ماه گذشت و فهمیدم باردارم😍
خیلی ممنونم همیشه از امام حسین خییییلی.
حالا من سه تا بچه دارم قد و نیم قد ۹ساله، ۶ ساله، ۱۰ ماهه
ممنونم امام حسین😘
🏴#نسل_حسینی🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
🏴 #فرزندبیشتر 🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۲۰
✅ یکی از خاطرات زیبای فرزندآوری که بسیاری از والدین به آن اشاره میکنند، لحظهای است که فرزندشان برای اولین بار به دنیا میآید. به عنوان مثال، یکی از دوستانم تعریف میکرد که در روز زایمان همسرش، احساسات متناقضی از شادی، نگرانی و هیجان داشت.
او به بیمارستان رفت و در کنار همسرش منتظر بود. وقتی که فرزندشان به دنیا آمد، او میگفت که در آن لحظه تمام دنیا برایش متوقف شد. صدای گریه نوزاد، قلبش را پر از عشق و شکرگزاری کرد. او به یاد دارد که چگونه همسرش با چهرهای خسته اما شاداب، فرزندشان را در آغوش گرفت و آن لحظه را به یاد ماندنی کرد.
این دوست همچنین به یاد میآورد که بعد از آن لحظه، تمام خانواده و دوستان برای دیدن نوزاد به بیمارستان آمدند و شادی و عشق در آن فضا موج میزد. او میگفت که این تجربه نه تنها زندگیاش را تغییر داد، بلکه به او یاد داد که چقدر عشق و حمایت خانواده مهم است.
این خاطره نشاندهنده زیبایی و برکات فرزندآوری است و اینکه چگونه یک نوزاد میتواند زندگی را پر از شادی و معنا کند.
#خاطرات_و_تجربیات ۳۲۱
✅ وقتی خدا فرزند چهارممون رو بهمون داد، خیلیا گفتن: "با این وضعیت اقتصادی، چرا؟!"
اما ما باور داشتیم که بچه با خودش برکت میاره. چند ماه بعد از تولدش، شوهرم که چند سال دنبال یه شغل بهتر بود، بالاخره تو یه شرکت خوب استخدام شد.
جالبتر اینکه درست روزی که قراردادش رو امضا کرد، از چند جا کمک مالی هم بهمون رسید! یه نفر بدون اینکه از شرایط ما خبر داشته باشه، برامون گوشت و برنج و مایحتاج خریده بود و گذاشته بود دم در خونه...
اشک تو چشام جمع شد. گفتم: خدایا شکرت! واقعاً تو ضامن روزی این بچههایی...
الان اون فرزند، شده گل خونهمون. نهتنها برکت مادی، که کلی آرامش و صفا با خودش آورد.
یاد گرفتم که اگه به خدا توکل کنیم، هیچوقت تنهامون نمیزاره.
🏴#نسل_حسینی🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
🏴 #فرزندبیشتر 🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
💐🌺💐🌺💐🌺💐
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۲۲
✅ مرحوم عمه بزرگم که مادرم را بابت داشتن بچه زیاد تحقیر میکرد، سالهای آخر عمرش آنچنان با حسرت به مادرم میگفت: "تو که غمی نداری، من چی بگم که بیکسم" و سال آخر عمرش هم، چون تنها فرزندش توانایی نگهداری او را نداشت، با اندوه زیاد به خانه سالمندان رفت و همانجا فوت کرد!
خاطرات تلخ خانه سالمندان و حرفهای عمهام وقتی که به ملاقاتش میرفتیم را هرگز فراموش نمیکنم؛ نگهداری عمو و زنعموی پیرم هم آنقدر برای دو فرزندشان سخت شد که وقتی فوت کردند، در واقع بچههایشان آشکارا راحت شده بودند و از گریه و زاری هیچ خبری نبود!
اما مادر ما مثل یک انگشتر قیمتی میان ما میچرخید، هر وقت یک نفر از ما خسته میشدیم (چون خیلی بیمار بود)، بچه دیگر مادر را پیش خودش میبُرد، هزینههای نگهداریاش را هم بین خودمان تقسیم کردیم تا کسی اذیت نشود، نزدیک خواهرم زندگی میکرد، برادرم هزینه پرستارش را میداد، من، دکتر و بیمارستان میبردمش، بقیه هم پیشش میماندند، خلاصه با عزت از دنیا رفت و برای مراسمش در سال ۹۷ هر چه وصیت کرده بود، انجام دادیم.
#خاطرات_و_تجربیات ۳۲۳
✅ خاطره ی من از فرزند آوری این است که فرزند بزرگم که پسر هستش همه دار و ندار ما را به باد داد بخاطر ندانم کاری همه وسایل لوازم یدکی را به یک آدم خدا نشناس داد بخاطر چک همه را فروخت. وقتی تاریخ چک رسید برد به بانک دید همه چکها خالی هستن خدا هیچ کس رو به اون حال گرفتار نکنه برای اینکه چک را پاس کنیم خونه، ماشین، طلا هم مال خودم و هم مال دخترانم، وام فرزند آوری همه را دادیم رفت خوب یادمه وقتی برای فرزند بعدی باردار شدم از روی ناخواسته بود رفتم دکتر، دکتر گفت خدا حتما حکمتی داره که این بچه رو به شما داده قربون خدا برم که چقدر نگران حال پریشان من و بچههام بود در خانه اجاره ای رفتیم که یک روز شوهرم اومد گفتش که برای جوانی جمعیت زمین میدن رفتیم راه و شهرسازی دیدیم درست است هر دو امضا کردیم زمین را به ما دادن عید امسال زمین را فروش گذاشتیم زود هم به فروش رفت خدا رو صدمرتبه شکر از پول زمین تونستیم یک خونه پنجاه متری بخریم درسته که کوچکه ولی خدا رو صدمرتبه شکر که تونستیم صاحب خونه شویم با اومدن این دخترم هم زندگیمان خیلی شیرین شده و هم برکات زیادی برامون آورده این بود خاطره من از فرزند آوری که امیدوارم برای همه برکات زیادی داشته باشه.
🏴#نسل_حسینی🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
🏴 #فرزندبیشتر 🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
#ارسالی_مخاطبین
#خاطرات_و_تجربیات ۳۲۴
✅ خاطره من از فرزندآوری این است که بنده یک دختر ۵ ساله داشتم و بعد از آن اقدام به بارداری کردم.
بار اول در دوماهگی پایان حاملگی شد.
بعد از یکسال دوباره باردار شدم و در پنج ماهگی دوباره ختم بارداری.
من که خیلی ناراحت و غمگین و افسرده شده بودم، یک روز نذر کردم که خدایا یک فرزند سالم به من بده و من هر چه در توانم باشه برای امام حسین نذری میدهم. بعد از یکسال باردار شدم و دوباره در پنج ماهگی خطر سقط داشتم و به اتاق عمل رفتم و عمل مک دونالد انجام دادم همون جا در اتاق عمل گفتم خدایا به حق امام حسین قسمت میدم فرزندم را حفظ کن، نامش را #حسین میذارم. خدا خواست و پسرم حسین را در چهارم محرم به ما داد و در اربعین حسینی نذرم را ادا کردم.
#خاطرات_و_تجربیات ۳۲۵
✅ من فرزند اول خانواده و تا ۱۰ سالگی تکفرزند بودم. در حدود ۸ سالگی، مرتب به پدر و مادرم میگفتم من تنها هستم با کی بازی کنم؟ با کی حرف بزنم؟ و اونها فقط برای من عروسکهای مختلف می خریدند تا منو قانع کنند.
ولی دست بردار نبودم. گاهی با گریه و التماس از اونها میخواستم بچهای دیگر بیاورند تا من تنها نباشم. بالاخره راضی شدند و خدا خواهری به ما داد. حالا که هر دو بزرگ شدهایم احساس میکنم واقعا این مدت چقدر در کنار هم، از نظر #عاطفی، #روحی و #روانی زندگی خوبی داشتهایم. تکفرزندی مشکلات زیادی هم برای فرزند هم برای خانواده درپی خواهد داشت.
🏴#نسل_حسینی🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
🏴 #فرزندبیشتر 🏴 🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar