رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
خدایا نِگام نکنی داغون میشم ꧇)
حوصله دارین یه خاطره کوچولو
تعریف کنم اهلِ دلا😊
یه روز که بیرون بـودم، پیـرمردی
داشت با موبـایـلش حـرف میزد؛
گل از گُلش شکفته بود😅.
از کنارش که رد شدم، داشت می
گفت: خیلی ممنون، خدا اَحوالتو
بپرسه :)
باورتون میشه؟ چه عبارت بِکری
، چه تمنایِ لطیفی !🌿
مثلا خدا بهت بگه چطوری بنده
من؟ رو به راهی؟ رو به رُشدی؟
کم و کسری نداری؟
میشه یعنی
خدا احوالپُرسِمون باشه💚. .
❣#سلام_امام_زمانم❣
💕#سلام_پدر_مهربانم💕
من مشترےیوسف و دردست ڪلافۍ
جُـز رشتہے دل بر سرِ بـازار ندارمـ ...
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
سلام رفقا✋
#روزتون_بخیر😊
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
🌹سلام بر ابراهیم 🌹 #پارت94 آقای مداح گفت: چیزی که ایشان و دوستانشان به ما یاد دادند این بود که د
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت95
فتح المبین
جمعی از دوستان شهید
در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتیم. زیارت حضرت دانیال نبی عليلا.
آنجا خبردار شدیم، کلیه نیروهای داوطلب (که حالا به نام بسیجی معروف شده اند در قالب گردان ها و تیپهای رزمی تقسیم بندی شده و جهت عملیات بزرگی آماده می شوند.
در حین زیارت، حاج علی فضلی را دیدیم. ایشان هم با خوشحالی از ما استقبال کرد. حاج علی ضمن شرح تقسیم نیروها، ما را به همراه خودش به تیپ المهدی (عج) برد. در این تیپ چندین گردان نیروی بسیجی و چند گردان سرباز حضور داشت.
حاج حسین هم بچه های اندرزگو را بین گردان ها تقسیم کرد. بیشتر بچه های اندرزگو مسئولیت شناسایی و اطلاعات گردان ها را به عهده گرفتند.
رضا گودینی با یکی از گردانها بود. جواد افراسیابی با یکی دیگر از گردان ها و ابراهیم در گردانی دیگر.
کار آمادگی نیروها خیلی سریع انجام شد. بچه های اطلاعات سپاه ماهها بود که در این منطقه کار می کردند.
تمامی مناطق تحت اشغال توسط دشمن، شناسایی شد. حتی محل استقرار گردان ها و تیپ های زرهی عراق مشخص شده بود. روز اول فروردین سال ۱۳۶۱ عملیات فتح المبين با رمز یا زهرا عالی
آغاز شد.
_______
عصر همان روز از طرف سپاه، مسئولین و معاونین گردان ها را به منطقه عملیاتی بردند. از فاصله ای دور منطقه و نحوه کار را توضیح دادند. یکی از سخت ترین قسمت های عملیات به گردان های تیپ المهدی (عج) واگذار شد.
با نزدیک شدن غروب روز اول فروردین، جنب و جوش نیروها بیشتر شد. بعد از نماز، حرکت نیروها آغاز شد.
من لحظه ای از ابراهیم جدا نمی شدم. بالاخره گردان ما هم حرکت کرد. اما به دلایلی من و او عقب ماندیم! ساعت دو نیمه شب ما هم حرکت کردیم.
در تاریکی شب به جایی رسیدیم که بچه های گردان در میان دشت نشسته بودند. ابراهیم پرسید: اینجا چه می کنید!؟ شما باید به خط دشمن بزنید!
گفتند: دستور فرمانده است. با ابراهیم جلو رفتیم و به فرمانده گفت: چرا بچه ها را در دشت نگه داشتید؟ الان هوا روشن میشه، این ها جان پناه و خاکریز ندارند، کاملا هم در تیررس دشمن هستند.
فرمانده گفت: جلو ما میدان مین است، اما تخریبچی نداریم. با قرارگاه تماس گرفتیم. تخریبچی در راه است. ابراهیم گفت: نمیشه صبر کرد. بعد رو کرد به بچه ها و گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بیان تا راه رو باز کنیم!
چند نفر از بچه ها به دنبال او دویدند. ابراهیم وارد میدان مین شد. پایش را روی زمین می کشید و جلو می رفت! بقیه هم همینطور!
هاج و واج ابراهیم را نگاه می کردم. نفس در سینه ام حبس شده بود. من در کنار بچه های گردان ایستاده بودم و او در میدان مین.
رنگ از چهره ام پریده بود. هر لحظه منتظر صدای انفجار و شهادت ابراهیم بودم! لحظات به سختی می گذشت. اما آنها به انتهای مسیر رسیدند! شکر خدا در این مسیر مین کار نشده بود.
آن شب پس از عبور از میدان مین به سنگرهای دشمن حمله کردیم. مواضع دشمن تصرف شد. اما زیاد جلو نرفتیم.
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5042🔜
❣#سلام_امام_زمانم❣
💕#سلام_پدر_مهربانم💕
🌹🌼🌹سلام ای صاحب دنیا کجایی⁉️
گل نرگس بگو مولا کجایی⁉️
🌹🌼🌹جهان دلتنگ رویت گشته بنگر⁉️
تو ای روشنگر شبها کجایی⁉️
🌹😭🌹دلیل ندبه خواندن صبح جمعه
تویی ذکر همه لبها کجایی⁉️
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
سلام رفقا✋
#صبحتون_بخیر😊
4.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
#جمعههای_انتظار
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚5043🔜