eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
876 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🥀🍃🥀💦 زخمی ام , دورم , مگر دیدار آرامم کند یا خدا شخصا خودش این بار آرامم کند چند جلدی شعر غمگین دارم و این روزها نا امیدم دفتر و خودکار آرامم کند در سکوتی مرگبار از خانه بیرون میروم ازدحام کوچه و بازار آرامم کند ... زخمی از کرب و بلای خویشم و امیدوار انتقام لشکر مختار آرامم کند ... روزنامه میخرم , در انتظارم آخرش روزی از این روزها اخبار آرامم کند 🔸شاعر: ♦️🔆 ۱۵ تا ۱۸ سالگی⬇️ http://eitaa.com/joinchat/940179475Cb9698fe085 💦🥀🍃🥀💦 🔙79🔜
💦🥀🍃🥀💦 ربیع آمده اما بهار من نرسید به داد این دل سرگشته یار من نرسید خداکند که بمیرم در این غروب غریب از این که جمعه گذشت و نگار من نرسید سوال می کنم از خود شبیه هفته ی قبل چرا پناه دل بی قرار من نرسید؟؟ کنار منتظران زار می زنم...از بس زمان سرشدن انتظار من نرسید تمام ایل و تبارم فدای آمدنش امید آخر ایل و تبار من نرسید محرم وصفر دیگری گذشت اما دوای زخم دل سوگوار من نرسید خداکند برسد باخودش مرا ببرد تمام سینه زنان را به کربلا ببرد 🔸شاعر: ؟؟؟ __________________________ ♦️🔆 ۱۵ تا ۱۸ سالگی⬇️ http://eitaa.com/joinchat/940179475Cb9698fe085 💦🥀🍃🥀💦 🔙83🔜
🏴 اشعار ________________ بي درد ما! كه از غم تو راست قامتيم با اينكه سرشكسته ي سنگ ملامتيم دور از ملال نيست هرآنكس كه عاشق است اين رسم عشق نيست كه بي تو سلامتيم در انتظار هركه به جز تو نشسته ايم در سردسير هجر تو گرم اقامتيم بي شك بدون تو به در بسته خورده ايم امروز اگر كه همدم اشك ندامتيم ما بي تو يا كه با تو تفاوت نمي كند يعني هميشه شامل لطف و كرامتيم دنيا به لطف چشم تو پر بود دست ما گريان دست خالي روز قيامتيم عمري علم به دوش حسينيم چاره اي مشتاق گريه كردنِ پاي علامتيم 🔸شاعر: _____________________________ 👉 ⇦لینک کانال ۱۵ تا ۱۸ سال جهت نشر🔰 🌸❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.•• http://eitaa.com/joinchat/940179475Cb9698fe085 .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🌸 🔚1095🔜
🏴 اشعار _____________ چشمم از داغ علمدار جوان،تر شده است بی ابالفضل،حرم بی کس و یاور شده است آن علمدار رشیدی که غم از دل می برد حال با قامت یک طفل برابر شده است گر عبایی به حرم هست بیاور زینب او پراکنده تر از قامت اکبر شده است قسمتی از بدن درهم او را چیدم تازه سقای حرم،چون علی اصغر شده است زینبم بهر اسیری دگر آماده شوید بین دشمن سخن از غارت معجر شده است جان زهرا مکن اصرار چه دیدم،اما با تو سر بسته بگویم که چه با سر شده است بگمانم که سرش بر سر نی جا نشود از تماشای سرش،خون دل مادر شده است 🔸شاعر: ____________________ اشعار _____________________ شرمنده ام نشد که بمانم کنارِ تو تسکین شوم برایِ دلِ بی قرارِ تو اشکِ رقیه دیدم و گفتم که میشوم مرهم به زخم های دلِ غُصِّه دارِ تو رفتم فُرات را به حضورت بیاورم تیری به مَشک خورد و شدم شرمسارِ تو این نیزه ها نذاشت که با خود بیاورم آبی برایِ کودکِ چَشم انتظارِ تو تا پایِ دشمنان نرود سمتِ خیمه ها دست و سر و تمامِ تَنم شد حصارِ تو با ذکر یا أخا تو به بالینم آمدی با این حساب من شده ام از تبارِ تو 🔸شاعر: ________________________ 🏴 اشعار _________ ای بزرگ خاندان آب‌ها آشنای مهربان آب‌ها در مقام شامخ سقایی‌ات بند می‌آید زبان آب‌ها... بر ضریح دست تو پیچیده‌اند التماس گیسوان آب‌ها می‌رسید از دور بر اهل حرم جملۀ «سقّا بمان» آب‌ها... مشک و ختم فاتحه هرگز نبود این تصوّر در گمان آب‌ها بعد لب‌های تبسم‌ریز تو گریه افتاده به جان آب‌ها از وداع تو حکایت می‌کند دست های پر تکان آب ها 🔸شاعر: ________________ 🏴 اشعار ___________ دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش وقتی که آب را به روی آب ریختی آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش گفتی به آب، آب! چه بی‌غیرتی برو بی‌آبرو به ریختن آبرو مکوش! آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش... تو موج می‌زنی و علی‌اصغر از عطش گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش بالله بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر این بند مشک را که گرفتم به روی دوش... 🔸شاعر: ______________________ 🏴 اشعار _________ قربان تو و محکمهء عذرپذیرت قربان تو و لطف و مَبرات کثیرت ای حجت حق، درگذر از بندهء زارت حالا که پشیمان شده این عبد حقیرت خالی شده پیمانهء ما «أوْفِ لَنَا الْکَیْل» ای یوسف زهرا نظری کن به فقیرت هر لحظهء ما پر شده از عطر دعایت الحق که تو هستی همه دَم، فاطمه‌سیرت هرجا که رسیدیم فقط مدح تو گفتیم بگذار بمانیم همان معرکه‌گیرت «هرکس به کسی نازد وماهم به تو نازیم» دلخوش به توایم و همه هستیم اسیرت گفتیم بیا روضهء عباس گرفتیم شاید که سوی خیمهء ما خورد مسیرت ای مادر عباس اجازه بده یک بیت ما روضه بخوانیم از آن کوه بصیرت بی‌دست و پُر از تیر زبالای بلندی افتاد زمین ام‌بنین، ماه منیرت 🔸شاعر: ____________________ ⇦لینک کانال ۱۵ تا ۱۸ سال جهت نشر🔰 🌸❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.•• http://eitaa.com/joinchat/940179475Cb9698fe085 .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🌸 🔚1127🔜