eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
853 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 سلام بر تو ای ستون ایمان سلامتی؛ ارمغانِ سلام است! و تـــو؛ جلوه‌ی تمام و کمالِ سلام! سَلامِ بر سلام؛ نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پرده‌ات نیز، دلگرمند... سلام بر تـــو حضرت صاحب دلم؛ ❲السلام‌علیڪ‌یا‌صاحب‌الزمان،ای منتقم خون حسین❳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساکمون رو بسته بودیم چون صبح زود قرار بود راه بیفتیم شب گفتم یه غذای حاضری درس کنم هوا سرد بود فک می کنم ماه آبان بود... برای شام عدسی پر ملاط درس کردم که توی اون سرما حسابی می چسبید... دخترم هم وسط خونه مشغول چرخیدن و بازی کردن... سفره را پهن کردم اومدم بریزم داخل بشقاب ها ببرم سر سفره همسرم گفت ظرف غذا را بیار اینجوری اذیت میشی مدام بری بیای... منم سمعا و طاعتا ظرف غذا را گذاشتم سر سفره ... همسرم نمی دونم چی شد که مشغول کاری شد من هم همون طور که داخل آشپز خونه رفته بودم بشقاب‌ها را بیارم و همزمان داشتم میگفتم دختری بشین سر سفره مامان یه وقت می افتی روی ظرف! نچرخ مامان خطرناکه! و همین طور مشغول نصایح مادرانه به بچه ی دوسال و هفت، هشت ماه! که یکدفعه صدای جیغ دخترم رفت هوا ... مثل برق گرفته ها پریدم بیرون وای خدایا چی شد! دخترم مدام جیغ میزد سوختم مامان سوختم... تمام قابلمه داغ ریخته بود روی پاش ... فرض کنید یه قابلمه عدسی داغ داغ در حین چرخش افتاده بود روش و تمام پاش داشت می سوخت... اینقدر هول کرده بودم که اصلا نمی دونستم باید چکار کنم! همسرم هم بنده خدا هول کرده بود ولی زودتر از من جنبید و عارفه را بغل کرد.. همه چی توی چند دقیقه اتفاق افتاد! خیلی وحشتناک بود عارفه مدام اشک می ریخت و جیغ میزد سوختم مامان دارم می‌سوزم... سریع لباسهاش رو‌پوشوندیم سوارماشین شدیم راه افتادیم سمت بیمارستان ... تمام مسیر بچه جیغ زد فقط می گفت: مامان می سوزم... حالا منِ مادر! داشتم سکته میکردم از یه طرف جلوی خودمو گرفته بودم پیش بچه گریه نکنم که نترسه ! از یه طرف قلبم داشت می ایستاد و جگرم کباب می شد وقتی می گفت مامان دارم می سوزم... رسیدیم بیمارستان شنبه شب بود بیمارستان خلوت ... با شتاب رفتیم قسمت اورژانس گفتن ببرید جراحی سر پایی... همسرم با عارفه رفتن داخل اتاق گفتن شما نمی خواد بیای داخل! من تنها پشت در! راهرو‌ هم سوت و کور! فقط اشک بود که می اومد.. بی صدا و در سکوت... وقتی صدای عارفه از داخل اتاق قطع شد گفتم حتما بچه از حال رفته دیگه! به هق هق افتاده بودم... قشنگ یادمه خانم میانسالی از کنارم رد میشد حالم رو دید ایستاد گفت: خانم چی شده کمکی می تونم بکنم؟ با همون حال توضیح دادم چه اتفاقی افتاده... گفت: حتما بچه ی اولتون که تجربه نداشتید با بچه باید حواس بیشتر جمع باشه! با اشاره سر گفتم: آره گفت: مامان اینا کسی نیست بیاد پیشت! ومن سری تکون دادم و گفتم: نه متاسفانه من به خاطر شغل همسرم از خانواده هامون دوریم... فک کنم دلش برام خیلی سوخت ... یه کم دلداریم داد و برام آرزوی صبر کرد و رفت... و دوباره من موندم پشت در با سکوت سنگین و نفس گیر! نویسنده: لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2828🔜
چند تا تجربه😎😎😎‼️ از این ماجرا هرچند تلخ بود چند تا تجربه موندگار برام موند بد نیست به شما هم بگم😊 اول اینکه بچه ی زیر سه و چهار سال را نصیحت نکنید چون اصلا نمی تونه متوجه عمق نصیحت شما بشه و ممکنه اتفاقی بیفته که نشه جبرانش کرد🧐😐 دوما هیچ وقت ظرف غذا را داغ داغ سر سفره نبرید نه تنها بچه ها حتی ممکنه بزرگترها هم حواسشون نباشه و بسوزند😱💀 سوما اینکه اگر کسی در حقتون خوبی کرد ولی از قضا اتفاق بدی افتاد اتفاق بد را تقصیر خوبی کننده نندازیم و حواسمون باشه جواب خوبی را با بدی ندیم! یعنی نگیم تقصیر تو بود گفتی ظرف را بیار سر سفره😉😌 چهارما در هر حالتی به جز نافرمانی خدا تابع حرف همسر باشیم اینجوری عواقبش ختم به خیر میشه🙃☺️ آخراً اینکه گاهی یه اتفاقی به نظر ما خیلی وحشتناک میاد ولی اون اتفاق یا از یه اتفاق وحشتناک‌تر جلوگیری کرده یا قراره شروع یه اتفاق خوب باشه زود خدا را قضاوت نکنیم😊👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رسانه جواهر🪐
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام خانم خانما دیر اومدم می‌دونم گریه نکن عزیزم دیگه پیشت می‌مونم شهادت جانسوز حضرت رقیه خاتون، بنت الحسین علیهم السلام تسلیت 🖤🏴 «تصاویر مربوط به ماه صفر امسال» @javaher_media ••┈•●•◎🖤◎•●•┈••