eitaa logo
ماهی‌تنهای‌تنگ 🏴
377 دنبال‌کننده
277 عکس
19 ویدیو
1 فایل
ماهیِ‌تنهایِ‌تنگ‌ام، کاش دست سرنوشت برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش! ‌ خواندن کیش من و نوشتن آیین من است:) بیشتر تلگرام و کمتر اینجا فرزانه زینلی حرفی داری؟👇🏻 @Farzane_zeinali 📱insta: farzane_zeinalii
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چی کتاب
📚چی کتاب برگزار می‌کند 🔸سلسله کارگاه‌های آموزشی‌ چی‌کتاب با موضوع "آداب کتابخواری" باحضور آقای احسان رضایی 🗓پنجشنبه ۳آذر ساعت ۱۸ 📤برای ثبت نام عدد ۳ را به شماره ۱۰۰۰۶۵۳۴ پیامک کنید ⚠️ظرفیت پذیرش محدود می‌باشد 📖 چی کتاب اومده ایتا؛ متفاوت‌ترین رسانه‌ی کتاب را اینجا دنبال کنید 🌐👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2958164103C8879a37e42
پرواز شش صبح، فقط وقت خواب است. با همین استدلال، می‌خواهم از سکوت و نور خوب استفاده کنم و کتاب بخوانم. یک رمان نوجوان سبک برداشتم و طبق برنامه، می‌توانم تا آخر شب بخوانمش. یک سوم کتاب را خواندم که بغل دستی‌ام شروع می‌کند به حرف زدن، مغزم تا لحظه رسیدن تلیت شده! توی تاکسی نمی‌توانم کتاب بخوانم. گرمای هوا اعصابم را خرد کرده. خانه دوستم هم که وقت کتاب خواندن نیست، بعد عمری دور هم جمع شدیم. عصر مراسم رونمایی است و کتاب اصلا جایگاهی ندارد. بعد مراسم اسنپ می‌گیرم برای فرودگاه و توی تاریکی سردرد می‌شوم اگر کتاب بخوانم. توی فرودگاه، فرصت نماز و شام فقط می‌ماند و توی پرواز جانی برای کتاب خواندن نمی‌ماند. به خانه که می‌رسم تا ظهر فردا بیهوشم. نهار باید بروم خانه مامان چون مهمان دارد و وقت کتاب خواندن نیست. کتاب‌های جدیدم رسیدند و حتی نمی‌شود ورقشان زد. عصر که می‌خواهم کتاب بخوانم، دلم چای می‌خواهد. کتاب را می‌گذارم کنار و می‌روم چای دم کنم. ظرف های نشسته توی سینک‌اند. تا ظرف‌ها را بشورم و چای دم بکشد، اذان شده. نماز می‌خوانم و دوروبرم را جمع و جور می‌کنم. خداراشکر شام داریم و لازم نیست فکرش را بکنم. کتاب را که دستم می‌گیرم، جیغ لباسشویی بلند می‌شود. کتاب را می‌گذارم کنار و لباس‌ها را روی جالباسی پهن می‌کنم. کتاب را که بر می‌دارم، یادم نیست داستان چی بود. حوصله‌ام سر می‌رود، کتاب را می‌گذارم کنار، بر می‌گردم به اینستاگرام. همیشه برنامه آن‌جور که می‌خواهم پیش نمی‌رود. خرداد فقط دو کتاب خواندم. تیر دارد نصفه می‌شود و هنوز یک کتاب هم نخواندم. گاهی وقت نشستن هم پیدا نمی‌شود چه برسد به نوشتن معرفی کتاب. ولی من شیفته همین دلتنگی برای کتاب‌هام. برای لحظاتی که در دنیای داستان غرق بشوم. این لحظات را که گیر آوردید، ولشان نکنید. به جای همه کسانی که دلتنگ کتاب خواندن هستند، یک دل سیر کتاب بخوانید!
هدایت شده از دویست‌وشصت‌وهشت
▪︎وقتی بچه هستی برای این که پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله می‌کنند، «اگه همه از بالای پل بپرند پایین، تو هم باید بپری؟» ولی وقتی بزرگ می‌شوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب می‌آید و مردم می‌گویند «هی. همه دارن از روی پل می‌پرن پایین، تو چرا نمی‌پری؟» 📚 جزء از کل/ استیو تولتز @fateme_alemobarak
وقت‌هایی که شلوغم، بیشتر از قبل می‌خوانم. یک جور اعتیاد عجیب و غریب است. با اینهمه، از قبل می‌دانستم که به این دوره حلقه کتاب مبنا نمیرسم. کتاب‌ها را سفارش ندادم، حتی تا اخرین لحظه ثبت نام هم نکردم. فقط لینک‌ها و کد تخفیف‌ها را برای همه فرستادم. می‌خواستم عذاب وجدان نبودن خودم را با حضور بقیه جبران کنم. دست بر قضا، شرایط جوری شد که کتاب‌ها را هدیه گرفتم و توی رودروایسی، وارد حلقه شدم! کتاب اول را که زمین سوخته بود قبلا خوانده بودم و تا رسیدن به کتاب‌های بعدی وقت داشتم. سباستین را دو روزه خواندم و از حلقه خیلی جلو زدم! کتاب را نداشتم. صبح که پیام کانال حلقه را دیدم، گفتم لابد در طاقچه باید بخرمش و حالا ببینم قیمتش چقدر است! نمی‌خواستم بخوانمش. در واقع فرصت سر خاراندن هم ندارم! ولی حضور کتاب در کتابخانه بی‌نهایت طاقچه، برنامه‌ها را بهم زد. پیش به سوی جبهه غرب... !