#برشی_از_کتاب
📌 آنکه شهید است، آنکه شهید نیست!
یکی از معلمان و مربیان شهر ما، در مسجد محل تلاش فوقالعادهای داشت که بچهها را جذب مسجد و هیئت کند. او خالصانه فعالیت میکرد و در مسجدیشدن ما هم خیلی تأثیر داشت.
این مرد خدا، یکبار که با ماشین در حرکت بود، از چراغ قرمز عبور کرد و سانحهای شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد.
من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و همدرجۀ آنها بود! توانستم با او صحبت کنم. ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین، به مقام شهدا دست یافته بود. درواقع او در دنیا شهید زندگی کرد و به مقام شهدا دست یافت.
اما سؤالی که در ذهن من بود، تصادف او و رعایت نکردن قانون و مرگش بود. ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود.
در جایی دیگر، یکی از دوستان پدرم را دیدم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود. اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبۀ شهدا قرار نداشت!
تعجب کردم. تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود و... اما چرا؟!
خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم؛ من به دنبال کاسبی و خریدوفروش بودم که برای خرید جنس، به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد. بدن ما را با شهدای رزمنده به شهر منتقل کردند و فکر کردند من رزمندهام و...
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
📖۵۸ و ۵۹
#همیشه_وقت_کتاب_است
🌐 www.fatehan.net
🆔 @fatehan