- إهتـ 𓂆ـداء .
+ به بالایِ سرش که آمد دیگر جلوی اشکهایش را نتوانست بگیرد . دستانِ سرد و خونین قاسم را گرفت . امان
- روایتهفتم -.m4a
حجم:
7.22M
+ بیعت شکستید و بر من شمشیر کشیدید..
پس حریف قِتال شما منم !
شما را با این طفل شیرخوار چکار ؟
#شبهفتم
~ به قلمِ نازنین و نوایِ زینب .
˼ کاری از مجموعهی اهتداء ˹
آقایِامامحسین . .
مناونخستگیِپیادهرویاربعین ،
تلخیِچایِعراقی ، موکبایِسرشارازحبّت ،
آبمعدنیهایخنکِمستطیلیِعراق ،
تندتندطِیکردنطریقنجفتاکربلاازذوق ،
نشستنوسطبینالحرمینوخیرهشدنبهقتلگاه ،
خستگیهایِتویراه ، تارشدنِچشمام ، بارونِکربلا ،
گریهپایینشیشگوشهوگمشدنتوحرمتُمیخوام .
- إهتـ 𓂆ـداء .
+ بیعت شکستید و بر من شمشیر کشیدید.. پس حریف قِتال شما منم ! شما را با این طفل شیرخوار چکار ؟ #ش
-_روایتهشتم -.m4a
حجم:
4.17M
+ چهرهیِ علی اکبر مقابل چشمان بستهام جان گرفت .
سرو جوانی که نماد و نشانهی محمد (ص) برای اهل قبیله بود !
#شبهشتم
~ به قلمِ مجنون و نوایِ زینب .
˼ کاری از مجموعهی اهتداء ˹
بهتعدادنیستکه !
بهمعرفته ؛
یوسفیازدهتابرادرداشت
حسینیهعباس .. (:
حضرت امیر رو به پسران فرمودند :
حسن و حسین چشمانِ من هستند ؛
محمد حنیفه بازوی من ، و تو عباس . .
سپس سر عباس را به سمت چپ سینهاش فشار داد ؛
عباس صدای قلب پدر را شنید و چشم بست .
محمد حنفیه آرام خندید و نزدیک گوش اباعبدالله گفت :
- عباس هم قلب امیرالمؤمنین است .
توبهکردمبهکسیعشقنخواهمورزید . .
روضهخوانگفتحسین ؛ توبهٔماریختبهم :) .