باز دارد میرود چاهی بنا سازد علی ..
مرد وقت ِگریه خوب خلوت میکند !
بهم گفت ..
+ اومده بودیم که بگیم آره مام هستیم !
درگیر ِدیده شدن شدیم و نیت هامون یادمون رفت ؛ به همین سادگی و راحتی .
زهرای من.mp3
9.49M
ما عشق را پشت ِدر این خانه دیدیم ؛
زهرا در آتش بود ، حیدر داشت میسوخت :)
هدایت شده از نگارخونهیِرستاء | خوشنویسی
بهنامبینیازعالمآرا !
نگارخونهیِرستاء | خوشنویسی
:)ء!
- دست ها آخرین شاهدانِ لحظات عاشقانه اند -
دست از غزل بردارُ وا کن دستها را
آغوش تو فاخرترین شعرِ جهان است !-
هدایت شده از نگارخونهیِرستاء | خوشنویسی
بهنامبینیازعالمآرا !
جمعه ها شرحِ دلم یک غزل کوتاه است ؛
که ردیفش همه دلتنگ تواَم می آید (: