مدتها بود دفتر رو رها کرده بودم؛
یکی از تعطیلات که رفته بودیم یزد و میبد به هوای اینکه شاید خریدن یه سری لوازم باحال (ازاینا که بلاگرا میذارن تو دفترشون) شاید پای من رو دوباره به دفتر باز کنه!
پس شروع کردم به خریدن وسایل سفالی و دستساز برای دکور و پذیرایی...
( ته ذهنم میدونست دوباره دارم برای برگشتن به سمت چیزی که نیازم نبوده و نیست به چیزای واهی چنگ میزنم!!!)
وقتی قلب آدمی به سمت انتخابی تمایل نداره اون قلب و احساس نیست!
عقله عقل!!!
عقل و قلب شما داره میگه این مسیر تو نیست؛ سعی نکن با چنگ زدن به چیزای کم ارزش برگردی به مسیر...
.
پینوشت:
چرا میگی عقل؟ عقل مگه تو مغز ما نیست؟ مگه محل احساس قلبمون نیست؟
نه عزیزان من؛
از استاد اخلاقهای متعددی شنیدم اینو
عقلی که خدا بهش اشاره میکنه تو قلبه...
#ادامه_دارد #روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
فاطمهی سلطانی:) 🇮🇷
مدتها بود دفتر رو رها کرده بودم؛ یکی از تعطیلات که رفته بودیم یزد و میبد به هوای اینکه شاید خریدن
این تصویر خیییییلی رویاییه مگه نه؟
فرش سنتی
دیوار سبز
نوری (که از پنجرهای میتابه که خودمون به اتاق اضافه اش کردیم)
وسایل دکوری سفالی
کوزهای که پر از آبه و خنکه...
اما اینا اصل زندگی کاری من نیستن...
اساس کسب و کار من مجازیه!
اینها هیییییییچ نقشی در روند رو به جلوی کسب و کار من ندارن و تا مدتها نخواهند داشت...
چیزایی که منو زودتر به هدفم میرسونه
یادگرفتن اصول اولیهی حسابداری، اکسل و گوگل شیت و این چیزاست...
نه این تصویر رویایی🥲
#ادامه_دارد
#روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
حتی وقتی اون وسیلهها نتونستن منو به دفتر برگردونن؛ خیلی فکر کردم که چی غلطه؟
چرا نمیتونم برم اونجا کارامو بکنم؟
با خودم گفتم نکنه چون روح زندگی اونجا کمه؟
پس دوباره راهی شدیم به سمت گلخونه و کلیییی گل و گیاه خریدیم و آوردیم و تو همون ظرفهای سفالی کاشتمشون گفتم حالا دیگه خیییلی شبیه خونههای قدیمی شده پسسس دیگه همه چی درست میشه و احساس من هم اصلاح میشه میتونم برگردم دفتر و کارکنم🥲
ولی زهی خیال باطل!
حالا که وسط میدون رفتن بود فهمیده بودم این نیاز سرابی بیش نبوده😕
من اصلا نیازی به این دفتر ندارم
من بدون دفتر هم کارهام داره جلو میره
فقط نصف وسایلم و که برده بودم دفتر هربار توخونه لازمشون داشتم باید چندروز صبرمیکردم تا اون طرف کار داشته باشم برم و اون وسیله رو بردارم بیارم خونه!!!!!!!!
یعنی این نیازم نه تنها من رو به جلو حرکت نداد
بلکه کلی ازم زمان و هزینههای مادی و معنوی هم گرفت
چه بسا در انجام یسری از کارها هم وقفه مینداخت!
یعنی درجازدن و کمی به سمت عقب برگشتن....
#ادامه_دارد #روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
فکر نکنین نوشتن اینحرفها خیلی راحتهها! جزء سختترین مواردیه که با این روایت دارم باهاش روبرو میشم 🥲🥲
🌱 @fatemeyesoltanii
این تصویر رو اگه تو اینستاگرام و توصفحهی یه نفر دیگه دیده بودم روزها درگیر میشدم که چه قابی، چه زندگیای، چه دفتر کاری...
اما خودم زندگیش کردم و فهمیدم که
این قاب هرچقدرهم قشنگ باشه وقتی از اصلگرایی من به سمت هدفم دور باشه هیییییچ معنیای جز عذاب وجدان و تلف کردن عمر نداره!!
#ادامه_دارد #روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
فاطمهی سلطانی:) 🇮🇷
این تصویر رو اگه تو اینستاگرام و توصفحهی یه نفر دیگه دیده بودم روزها درگیر میشدم که چه قابی، چه زند
+ فهمیدن این که نه تنها این انتخاب اشتباه بود بلکه اصلا تو مسیر کاری من نبود شبیه یه سیلی محکم بود...
که باعث شد هفتهها ناآروم باشم؛ اولش نمیدونستم چطور باید با خودم که اشتباه کردم مواجه بشم؟
خودمو تنبیه کنم؟
سرزنش کنم؟
همراهی کنم؟
نکنه دوباره تو دام نیاز کاذب بیفتم؟ نه نباید به خودم رو بدم!
باید سخت بگیرم..
ینی حقنداشتم اشتباه کنم؟
خب آخه کسی نبود بهم مشاوره بده؟
ینی خودم نباید حواسم میبود؟
به خودم دروغ گفتم ینی؟
#ادامه_دارد #روایت_یک_اشتباه #اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
فاطمهی سلطانی:) 🇮🇷
+ فهمیدن این که نه تنها این انتخاب اشتباه بود بلکه اصلا تو مسیر کاری من نبود شبیه یه سیلی محکم بود..
اینجا که فهمیدم اشتباه کردم هم کسی نبود بهم بگه الان باید باخودم چطور رفتار کنم؛
چیکار کنم که درد اشتباه کم شه؟
چیکار کنم با خودم کنار بیام؟
چون تا با خودم به صلح نرسم نمیتونم از پس لرزههای اشتباهم توسط دیگران حتی همراه زندگیم به سلامت عبور کنم...
نمیتونم با وجود پسلرزهها آروم باشم و روی مسیر اصلیم تمرکز کنم
#ادامه_دارد #روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
فاطمهی سلطانی:) 🇮🇷
گفتید اگه سوالی دارم بپرسم .. و در آخرین پیام کانالتون گفتید تا با خودتون به صلح نرسیدید و .... خوا
من لحظهای از گذشته پشیمان نبودم و نیستم؛
یکبارهم نگفتم کاش یجور دیگه بود
یا کاش نمیشد...
با تمام جودم گذشتهام رو پذیرفتم اما با آگاهی به اینکه این تصمیم درست نبود🌱
هرگز هرگز هرگز از مسیری که اومدین گله نکنین؛ چون رشد شما در اون سختی و اشتباه بوده...
.
چه کردم با خودم به صلح رسیدم؟
این مسیری 👆 که گفتم رو طی کردم
یعنی به صلح با خودم رسیدم اما هنوز قدم نهایی رو برنمیداشتم چرا؟
حس ازدست دادن نمیذاشت!!!
#ادامه_دارد #روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
زمان:
حجم:
715.4K
چی میشه که تصمیم میگیریم تو یه اشتباه بمونیم و هی تکرارش کنیم؟
#ادامه_دارد
#روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
فاطمهی سلطانی:) 🇮🇷
کتاب جدید شروع کنیم😍 #اصل_گرایی #معرفی_کتاب
این کتاب خیییییلی خیییییلی کمکم کرد
👆👆👆
از مهرماه سال ۱۴۰۱ که این کتاب دستم بود تا همین اواخر که کشف کردم چطور از کتابها تو زندگیم بهره ببرم طول کشید
(دقت کنید دوسال طول کشید) تا بتونم
*با خود واقعیم رو به رو بشم
*همهی تصمیمهای اضافی و اشتباه مسیرم رو دور بریزم...
*با حس از دست دادن کنار بیام
*تصمیمهای قاطعانه و فوقالعاده دردناکی بگیرم
*خودم رو بندازم وسط سختترین چالشها
*و با بدترین احساسها مواجه بشم 🤧🥲
تا بتونم کسب و کارم رو به ۵ سال دومش برسونم.
میدونین که کسب و کاری که ۵ سال اول سرپا بمونه قابلیت اینو داره که بهش امیدوار بشی...
و کسب و کاری که ۵ سال دوم هم سرپا بمونه یعنی میتونی به عنوان یه کار جدی بهش فکر کنی و روش حساب کنی.
#ادامه_دارد
#روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii
فاطمهی سلطانی:) 🇮🇷
این کتاب خیییییلی خیییییلی کمکم کرد 👆👆👆 از مهرماه سال ۱۴۰۱ که این کتاب دستم بود تا همین اواخر که کش
کجا تونستم خودم رو بندازم وسط این طوفانها؟
معلومه!
مشهد، تو حرم، روبروی ضریح...
چون واقعا از پسش بر نمیاومدم تصمیم گرفتم برم و کنار امام رضا مسیرم رو شروع کنم و تموم کنم این چرخهی اشتباه رو...
هرکسی وقتی کم میاره خودش میدونه چاره دردش کجاست( حواسمون باشه اینجاهم نیاز کاذب ایجاد نکنیم، فکر نکنیم هرکی میره مشهد پس حالش خوب میشه، نه!!
ببینید مأمنی که به معنی واقعی کلمه کمک میکنه خودتون از آشفتگیها نجات پیدا کنین کجاست...
ببینید فقط حرم رفتن یا کنار شهدا رفتن مشکل و حل نمیکنهها باید برید و اونجا کاری رو شروع کنید...)
و از حرم امام رضا شروع کردم و اولین قدم رو (هرچننننند سخت و دردناک) برداشتم...
#ادامه_دارد
#روایت_یک_اشتباه
#اعتراف
🌱 @fatemeyesoltanii