یار پای کار...
داشتم کمدم را مرتب میکردم که چشمم به چند تا کاغذ افتاد.
کاغذها را یکییکی چک کردم. لابهلای مدارک دانشگاه و دستنوشتههای روزانه، یک پاکت نامه نظرم را جلب کرد. رویش نوشته بودم: فقط برای تو.
شناختمش. عهدنامهٔ ترک گناهم با امامزمان بود.
اشکهایم را پاک کردم و پاکت را گذاشتم کنار عهدنامههای قبلی!
با خودم گفتم: بیخود نیست که ظهورش انقدر عقب افتاده! یار پای کار کم دارد...
#داستانک ؛ #چشم_ها_را_باید_شست
@Fatemeyezahra