9️⃣مرز دنیادوستی با دنیاداری
➕مثلا یک مرز این دو تا موضوع این هست که در آنجا که تلاش بی نهایت مثبت برای آبادانی زندگی و دنیایت میکنی، دل نبدی؛ اما اگر کسی تمام همتش دنیا باشد،
⏪➕دلبسته دنیا هست؛ و #عجیب هست این ماجرا که آدمها نمیتوانند بین داشتن و دل بستن #تفکیک قائل شوند.
❌معمولا به داراییهای خودشان دل هم میبندند. این دلبستن #آغاز ماجرای خراب شدن آدمهاست نه دارایی. شما ماشین داشت باش، چه عیبی دارِ ؟
➕خانه داشته باش، چه عیبی دارِ ؟ ولی به آن دل نبند؟ میتوانی؟
↩️• ➕اباعبدالله در کربلا مشکل بزرگ مردم را اینگونه مطرح کردند
➕⭕️➕، مردم تمام همتشان شده است دنیا، به قدری که کوچک دنیا شده اند و آنقدر دنیا جلوی #چشمانش را گرفته که #حاضرند خون پا روی خون حسین بن علی ع بگذارند.
⬅️✅مردی از جنس دنیاپرستان و دونهمتان
• #عبیدالله بن حر جعفی، از اشراف، #شجاعان و #شعرای معروف کوفه بود. بن حر، در منزل حجاج بن مسروق « بنی مقاتل با کاروان امام حسین )ع( مواجه شد، حضرت نخست را به منظور همراهی و یاری نزد او فرستاد، لیکن عبیدالله بن حر به فرستاده امام جواب به خدا سوگند از #کوفه بیرون نیامدم جز آن که اکثر مردم خود را برای جنگ مهیا می کردند و برای من کشته شدن حسین )ع( حتمی گردید. « : رد داد و
➕گفت من توانایی یاری او را ندارم و اصلا دوست ندارم که او مرا ببیند و نه من او را
•
⬅️پس از بازگشت حاجیان از مکه امام خود به همراه چند تن از یارانش به نزد عبیدالله ابن حر!
مردم شهرتان به من نامه « : رفت و پس از سخنان آغازین به وی چنین فرمود نوشته اند که همه آنان به یاری من اتحاد نموده و پیمان بستهاند و از من درخواست کرده اند که به #شهرشان بیایم، ولی واقع امر برخلاف آن چیزی است که ادعا کرده اند،
تو در دوران عمرت #گناهان زیادی مرتکب شدهای، آیا میخواهی توبه کنی تا گناهانت
»؟
چگونه « : ابن حر گفت »!؟ پاک گردد
• ». فرزند دختر پیامبرت را یاری کن و در رکابش بجنگ « : امام فرمود
• ⬅️به خدا قسم کسی که از تو پیروی کند به سعادت ابدی نائل میگردد،
« : ابن حر گفت
ولی من #احتمال نمیدهم که یاریام به حال تو #سودی داشته باشد، زیرا در کوفه برای شما یاوری نیست. به خدا سوگندت میدهم که از این کار #معافم دار، زیرا نفس من به را » ملحقه « مرگ راضی نیست و من از مردن سخت گریزانم.
⬅️ اینک اسب معروف خود به حضورت تقدیم میدارم، اسبی که تاکنون هر دشمنی را که تعقیب کرده ام، به او
رسیدهام و هیچ دشمنی نیز نتوانسته است به من دست یابد!
شمشیر من را نیز بگیر،
»! همانا آن را به کسی نزدم جز آنکه مرگ را بر آن شخص چشانیده ام
•
⬅️ حال که درراه ما از نثار جان دریغ میورزی، ما نیز به تو و به شمشیر و « : امام فرمود اسب تو نیاز نداریم، زیرا که من از گمراهان نیرو نمیگیرم. تو را نصیحت میکنم
↩️همانگونه که تو مرا نصیحت نمودی تا میتوانی خود را به جای دوردستی برسان تا فریاد ما را نشنوی و کارزار ما را نبینی، فواللَّه لایسمع واعیتنا احد و لاینصرنا الا اکبه اللَّ
فی نار جهنم؛
به خدا سوگند اگر صدای استغاثه ما به گوش کسی برسد و به یاریمان نشتابد خداوند او را در آتش جهنم خواهد افکند28
•
🔷عبیدالله نمیفهمید دنیا چیزی نیست، بابا بیا با اباعبدالله همراهی کن، کارت درست میشود. دنیادوستی او را کر و کور کرده بود.
کوتاهی حیات دنیا را نمیدید. بعد تا آخر عمرش #حسرت میخورد شعر میخواند 29 و افسوس میخورد که چرا امام حسین ع را همراهی نکرده است!
↩️✅عبدالله بن حسن، مرد بزرگ کربلا
• اگر همت معیار #بزرگی و کوچکی آدمها هست. آدمهای بهظاهر بزرگ در کربلا کم آوردند. اصلا کربلا اندازه آدمها، همت آدمها را برملا کرد.
اینقدر بانام و نشانها در کربلا از سکه افتادند. بعد خدا آدمهای بزرگ را در کربلا نشان دهد. یک مرد بزرگ در
کربلا در قامت یک نوجوان، میشود عبدالله بن حسن.
👈وقتی شوق شهادت برادر را دید، وقتی اوج مظلومیت اباعبدالله را دید دیگر بیتاب شد.
دست از دست عمه کشید و دواندوان رفت به سمت گودی قتلگاه، امام حسین ع
یکوقتی چشمان مبارکش را باز کرد دید عبدالله در گودال قتلگاه هست. عبدالله این نوجوانی که محبت اباعبدالله تمام وجودش را پرکرده دست هایش بهعنوان سپر قرار (» وَاللَّه لا افارِقُ عَمّي؛ به خدا قسم از عمو جدا نمی شوم « : داد گفت
به خدا اگر در دل عبدالله #همت شهادت نبود، شهید نمی شد.
شهیدی که قتلگاهش آغوش عمو هست.
• چه کردند با این نوجوان؟ بمیرم دستانش را مثل عمویش عباس قطع کردند. نه قطع
کنند مقاتل میگویند دست از #پوست، آویزان شد. نالهای زد مادرش را صدا زد. امام
حسین عزیز برادر را به آغوش کشید. فرمود جانم صبر کن الان میروی پیش پدرت
https://eitaa.com/fatemi5/1350