گلچین متون مهدوی نیمه شعبان.pdf
650.6K
🗂 فایل #پی_دی_اف
📝 ۳۵۳ متن با موضوعات #دلنوشته_مهدوی ، #داستانک ، #تلنگر ، #دوبیتی ، #اشعار_مهدوی ، #داستان_کوتاه و...
📆 جهت استفاده در ایام دهه مهدویت و #نیمه_شعبان
🆔 @fatemi222
🔴اثبات_خدا_به_راحتی
🏷مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد
✍️پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد.
بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد.
از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد.
📚منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر
خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱
#داستان_کوتاه
#محبت_و_عشق_بخدا_قرآن
🆔 @fatemi222
.
💠 شفای چشم
ابی بصیر نقل کرد که گفت: خدمت حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام رفتم و عرض کردم: شما وارث پیغمبرید؟ فرمود: آری.
عرض کردم: پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز وارث تمام انبیاء بود و هر چه آنها میدانستند او نیز میدانست؟ فرمود: آری.
عرض کردم: شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور و پیس را شفا دهید؟ فرمود: بلی با اجازه خدا.
در این موقع به من فرمود: ابا محمد! نزدیک بیا! نزدیک شدم، دستش را روی چشمم مالید، خورشید و آسمان و زمین و هر چه در خانه بود را دیدم.
فرمود: آیا مایلی همین طور چشمهایت سالم باشد و آنچه مردم دارند داشته باشی و آنچه بر عهده آنهاست نیز روز قیامت بر عهده تو باشد، یا مثل اول کور باشی و بهشت برین به تو ارزانی شود؟
عرض کردم: مایلم همان طور که اول بودم باشم! باز دست بر روی چشمم کشید، مثل اول شدم.
.
🌴 خرمای تازه
عبد الرحمن بن کثیر از حضرت صادق نقل کرد که حضرت باقر علیه السلام در بیابانی خیمه زد.
امام برای کاری رفت تا به درخت خرمایی رسید. در کنار آن درخت چنان حمد و ستایش خدا را نمود که مانند آن را کسی نشنیده بود.
آنگاه فرمود: درخت! از آنچه خداوند در نهاد تو قرار داده، به ما بخوران! در این موقع خرمای زرد و قرمز فرو ریخت!
امام میل کرد. ابو امیه انصاری نیز همراه امام بود و او هم از آن خورد. آنگاه فرمود: این آیت برای ما چون آیتی است که برای مریم بود که شاخه خرما را تکان داد، پس درخت خرمای تازه بر او ریخت.
📔 بصائر الدرجات: ص۶٩ و٧۵
#امام_باقر #داستان_کوتاه
✍مباحثی اززندگی امام باقر علیه السلام جهت مطالعه
https://eitaa.com/fatemi222/3741
.
🌱 فرمان امام باقر (ع)
ابوبصیر میگوید:
امام باقر علیه السلام از شخصی که از آفریقا آمده بود حال یکی از شیعیانش را پرسید، فرمود:
حال راشد چطور است؟
آن مرد گفت:
هنگامی که حرکت کردم او صحیح و سالم بود و به شما نیز سلام رساند.
امام فرمود:
خداوند رحمتش کند!
مرد: مگر راشد مرد؟
امام: آری!
مرد: کی مرده است؟
امام: دو روز پس از حرکت تو.
مرد: عجب، راشد نه مرضی داشت و نه مبتلا به دردی بود!
امام: مگر هر کس میمیرد با مرض و علت خاصی میمیرد؟
ابوبصیر میگوید: پرسیدم:
راشد چگونه آدمی بود؟
امام فرمود:
یکی از دوستان و علاقمندان ما بود.
سپس فرمود:
به خدا سوگند! چیزی از کارهای شما بر ما مخفی نیست، تمامی اعمالتان پیش ما حاضر است و ما همیشه متوجه رفتار شما هستیم.
سعی کنید خودتان را به کارهای خوب عادت دهید و جزو خوبان باشید و با همین نشانهٔ نیک هم شناخته شوید و من فرزندان خود و همه شیعیانم را به کارهای نیک فرمان میدهم.
📔 بحار الأنوار: ج۴۶، ص٢۴۴
#امام_باقر #داستان_کوتاه
✍مباحثی اززندگی امام باقر علیه السلام جهت مطالعه
https://eitaa.com/fatemi222/3741
.
🌷 امام باقر (ع) و مرد مسیحی
امام باقر، محمد بن علی بن الحسین علیهالسلام، لقبش "باقر" است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت "باقر العلوم" میگفتند، یعنی شکافنده دانشها.
مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه "باقر" را تصحیف کرد به کلمه "بقر" (یعنی گاو)، به آن حضرت گفت: أنت بقر یعنی تو گاوی.
امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: نه، من بقر نیستم من باقرم.
مسیحی: تو پسر زنی هستی که آشپز بود.
امام: شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمیشود.
مسیحی: مادرت سیاه و بیشرم و بد زبان بود.
امام: اگر این نسبتها که به مادرم میدهی راست است، خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد. و اگر دروغ است، از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.
مشاهده این همه حلم، از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید، و او را به سوی اسلام بکشاند.
مرد مسیحی بعداً مسلمان شد.
📔 بحار الأنوار: ج١١، ص٨٣
#امام_باقر #داستان_کوتاه
✍مباحثی اززندگی امام باقر علیه السلام جهت مطالعه
https://eitaa.com/fatemi222/3741
.
✨ امام باقر (ع) نوری درخشان
ابوبصیر میگوید: در محضر امام محمد باقر (علیهالسلام) وارد مسجد شدم، مردم در رفت و آمد بودند.
حضرت به من فرمود: از مردم بپرس مرا میبینند؟
من به هرکس که رسیدم پرسیدم: امام باقر (ع) را دیدهای؟
میگفت: نه! با اینکه امام (ع) همانجا ایستاده بود.
در این وقت ابو هارون مکفوف (نابینا) وارد شد.
امام (ع) فرمود: اکنون از ابو هارون بپرس که مرا میبیند یا نه؟
من از او پرسیدم: امام باقر (ع) را دیدهای؟
پاسخ داد: آری!
آنگاه به حضرت اشاره کرد و گفت: مگر نمیبینی امام (ع) اینجا ایستاده است.
پرسیدم: از کجا فهمیدی؟ (تو که نابینا هستی.)
پاسخ داد: چگونه ندانم با اینکه امام (ع) نوری درخشان است؟!
آری حقیقت را با چشم دیگری باید دید.
📔 بحار الأنوار: ج۴۶، ص٢۴٣
#امام_باقر #داستان_کوتاه
✍مباحثی اززندگی امام باقر علیه السلام جهت مطالعه
https://eitaa.com/fatemi222/3741
.
❌ حرمت شوخی با زن نامحرم!
ابوبصیر میگوید:
در کوفه بودم، به یکی از بانوان درس قرائت قرآن میآموختم.
روزی در یک موردی با او شوخی کردم!
مدتها گذشت تا اینکه در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم. آن حضرت مرا مورد سرزنش قرار داد و فرمود:
- کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطفش را از او برمیگرداند، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟
از شدت شرم، سرم را پایین انداخته و توبه نمودم. امام باقر علیه السلام فرمود:
- مراقب باش که تکرار نکنی.
📔 بحار الأنوار: ج۴۶، ص٢۴٧
#امام_باقر #داستان_کوتاه
✍مباحثی اززندگی امام باقر علیه السلام جهت مطالعه
https://eitaa.com/fatemi222/3741
.
♦️ چون بلا نازل شود، دیگر نباشد چارهای
شیخ مفید از سلیمان بن داوود جعفری روایت نموده که گفت: شنیدم ابوالحسن (امام رضا یا امام هادی) علیه السلام به پدرم میفرمود: از چه رو تو را نزد عبدالرحمان بن یعقوب دیدم؟
پدرم گفت: او دائی من است.
امام ابوالحسن فرمود: او سخن - ناشایسته - هول انگیزی درباره خدا میگوید، خدا را - برخلاف آنچه باید و هست - به وصف درمی آورد و محدود (به زمان، مکان یا دیگر شئون مخلوقات) میکند، در حالی که خدا به وصف درنیاید (و به هیچ حدّی محدود نباشد)،
پس یا با او همنشین شو و ما را رها کن، و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن - و خلاصه جمع بین ما و او نشاید -.
پدرم گفت: او هرچه میخواهد بگوید، در صورتی که آنچه را او میگوید، من آن را نگویم، چه ضرری از ناحیه وی به من خواهد رسید؟!
امام ابوالحسن فرمود: آیا نمی ترسی بلائی بر او نازل گردد و هردو شما را فراگیرد؟
آیا داستان آن شخصی که از اصحاب موسی بود و پدرش از دارودسته فرعون، ندانسته ای که چون لشکر فرعون درصدد تعقیب و دنباله رویِ موسی برآمد، او از موسی تخلُّف و عقبگرد نمود تا پدرش را موعظه کند و به حضرت موسی گرایش دهد، و در حالی موسی برخورد با وی نمود که پدرش با او در ستیز بود، بالاخره آن پدر و پسر باهم به دریا رسیدند و جزو دارودسته فرعون غرق و هلاک شدند، و چون ماجرای غرق شدن فرعون و اتباعش به اطلاع موسی رسید از جبرئیل سراغ آن جوان را گرفت.
جبرئیل گفت: غرق شد، خدای رحمتش کند! او برعقیده پدرش نبود، امّا وقتی بلا نازل شود، برای کسی که (به هرانگیزه، حق یا باطل) در معرض آن قرارگرفته و به گنه کار نزدیک باشد، راه چاره و گریزی نخواهد بود.
📔 کافی، ج۲، ص٣٧۴
#امام_رضا #امام_هادی #داستان_کوتاه
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285
.
🌻 مرگ، حمّام روح
على بن محمّد (امام هادى) عليهما السلام نزد يكى از اصحاب خود كه بيمار بود رفت. او مىگريست و از مردن بيتابى مىكرد.
حضرت به او فرمود : اى بنده خدا! تو از مرگ مىترسى چون آن را نمىشناسى.
اگر بدن تو چندان كثيف و چركين شود كه از شدّت چرك و كثافت ، آزرده شوى و بدنت پر از زخم شود و بدانى كه اگر در حمّامى خودت را بشويى همه آنها از بين مى رود، آيا دوست ندارى به آن حمّام بروى و چرك و كثافتها را از خودت بشويى؟
يا دوست دارى حمّام نروى و به همان حال باقى بمانى؟
عرض كرد : چرا، يا بن رسول اللّه (دوست دارم حمّام بروم).
فرمود : اين مرگ همان حمّام است و آخرين گناهان و بدىهاى وجود تو را پاك و تميز مىكند.
پس، هرگاه وارد آن (حمّام روح) شدى و از آن گذشتى، از هر گونه غم و اندوه و رنجى رهايى مىيابى و به همه گونه خوشى و شادمانى مىرسى.
در اين هنگام، آن مرد آرام گرفت و تن به مرگ سپرد و حالش جا آمد و چشم خود را بست و جان داد.
📔 معاني الأخبار: ص۲۹۰
#امام_هادی #داستان_کوتاه
✍سیره امام هادی علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi222/9285
.
🔹 به قدر کفایت
رسول خدا صلىاللهعليهوآله به شترچرانی گذر نمود و کسی به نزدش فرستاد و برای نوشیدن از او شیر خواست.
شترچران گفت: آنچه از شتران ندوشیده شده است، صبحانه قبیله است و آنچه در ظرفها است از برای شام آنها است.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: بارخدایا، مال و اولادش را فراوان کن.
پس به گوسفندچرانی گذر نمود و از او شیری برای نوشیدن خواست.
او آنچه از گوسفندان دوشید و آنچه را هم که در کاسه او بود، در کاسۀ رسول خدا (ص) ریخت و گوسفندی نیز نزد آن حضرت فرستاد و گفت: این نزد ما بود و اگر دوست داری زیادتر کنیم، زیادتر بدهیم.
رسول خدا فرمود: بارخدایا به اندازۀ کفایت به او روزی بده.
یکی از یاران آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله، برای آن که حاجت شما را رد کرد، دعائی کردی که همه ما آن را دوست داریم و برای آن که حاجت شما را برآورد دعائی کردی که همه ما آن را دوست نداریم.
رسول خدا (ص) فرمود: به راستی آنچه کم باشد، و کفایت کند بهتر است از آنچه زیاد باشد و از حق باز دارد.
بار خدایا به محمد و آل محمد به انداره کفایت روزی عطا فرما.
📔 بحار الأنوار: ج٧٢، ص۶١
#پيامبر #داستان_کوتاه
🍃🌹🍃
@fatemi222