مسجد کـــــوفه، تـــــــو در روز جزا شاهد باش
مـن کــــــه معصوم ترم از همه مظلوم ترم
مسجد کـوفه، خــــــداوند نــــگهدار تــــــو بـــاد
کــــــه دگـــــــــر نشنوی آوای دعای سحرم
در دل خــــــــاک بـــــــــلرزد بـــــــدنم گر طفلی
گـــــــــوید ای مسجد کوفه چه شد آخر پدرم
هــــــر چه باشد پسرم خون علی در رگ توست
مهربـــان بــــــاش تـــو با قاتل من ای پسرم
بــــــــدنـــم را بـــــــه سوی خانه عزیزان مبرید
بـــــــــگذارید کـــــــه غــذا بهر یتیمان ببرم
عالم و آدم کند گریه برای علی
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر، چاه بوَد بیقرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
گریه کند صبح و شام ،اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بیعلی سختتر از مردن است
کاش که ما میشدیم کشته به جای علی
دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینهاش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده، سهم غذای علی
میدمد از سنگها نالۀ یا سیدی
میچکد از نخلها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی میثم بـوَد مهـر و ولای علی
در مسجد کوفه ناله اش یا زهراست
مظلومتر از تمام عالم مولاست
در مدت عمر چون خدایش تنهاست
جان داد وصیّ و خلف پیغمبر
جان دادن او به سجده گاهش زیباست
در شهر ندادند سلامش پاسخ
از بس که علی غریب با انسانهاست
از اول خلقت چو علی مرد نبود
مردانگی از تمام عمرش پیداست
با آنهمه دارایی و مردانگیش
قوتش به خدا نان جویی در دنیاست
نشناخت کسی حق علی در همه عمر
در مسجد کوفه ناله اش یا زهراست
ای پست ترین مردم ابن ملجم
شمشیر زدی به آنکه او بی همتاست
می گفت به قاتلم ترحّم بکنید
در آخر عمر چون همیشه آقاست
هر کس که به عمر با علی مانوس است
در عالم حشر با علی در یکجاست
مسجد کوفه ببین عزم سفر کرد على
با دلى خون ز تو هم قطع نظر کرد على
مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایى تو
که ز محراب تو تا عرش سفر کرد على
رفت آن شب که به مهمانى امّ کلثوم
دخترش را ز غمى سخت خبر کرد على
خبر از کشتن خود داد به تکبیر و فسوس
هر زمان جانب افلاک نظر کرد على
کس چو او روزه یک ساعته هرگز نگرفت
چون که افطار به هنگام سفر کرد على
گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر
پیش شمشیر ستم فرق سپر کرد على
ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او
آنچه اندوخته از خون جگر کرد على
گرچه در هر نفسى بود على را معراج
غوطه در خون زد و معراج دگر کرد على
مي رود سمت مسجد کوفه
با دلي خسته از زمانهي خود
خسته از کوفيان و بي دردي
غرق اندوه بي کرانهي خود
مي رسد با دل پر آشوبش
مرد غربت ، انيس سجاده
همدم چشمهاي بارانيش
مي شود چشم خيس سجاده
رنگ دلتنگي شفق دارد
سالها آفتاب چشمهانش
مصحف غربت و غم و درد است
صفحه صفحه کتاب چشمانش
گريه هاي شبانهي او را
گونهي خيس ماه مي داند
شرح سي سال بي کسي اش را
دل بي تاب چاه مي داند
سر خود را شب پريشاني
مي گذارد به دوش نخلستان
مي شود سوگوار چشمانش
ديدهي گريه پوش نخلستان
مي رود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بي حساب شود
مي رود تا محاسن خورشيد
بين محراب خون خضاب شود
مي رود تا که مستجاب شود
ندبه هاي شبانه اش حالا
مي رود تا خداي خوبيها
مرتضي را بگيرد از دنيا
بين محراب اشک و دلتنگي
موسم آخرين سجود آمد
ناگهان مثل صاعقه ، تيغي
بر سر آسمان فرود آمد
سجدهي تيغ و ابروي خورشيد
باز شق القمر شده انگار
بين محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
شوق پرواز بال و پر مي زد
در تپش هاي چشم کم سويي
آمد از آسمان به دنبالش
بيقرار شکسته پهلويي
در کنار غروب چشمانش
آه سعي طبيب بي معناست
سالها بي قرار رفتن بود
بعد زهرا شکيب بي معناست
راوي سالها پريشاني ست
گيسويي که چنين سپيد شده
در دل کوچه هاي دلتنگي
سالها پيش از اين شهيد شده
هر گز از ياد او نخواهد رفت
سورهي کوثر و در و ديوار
آتش و تازيانه و سيلي
غنچهي پرپر و در و ديوار
دست او بسته بود اما ديد
گل ياسش به يک اشاره شکست
در هجومي کبود و بي پروا
دست و پهلو و گوشواره شکست
رفت و دلخستگان اين عالم
در غم غربتش سهيم شدند
و يتيمان شهر دلتنگي
بار ديگر همه يتيم شدند
يوسف رحيمي
May 11
🧡میثم تمار
میثَم تمّار اَسَدی کوفی (متوفای ۶۰ق)، فرزند یحیی با کنیه ابوسالم و ابوصالح، معروف به میثم تمار، از اصحاب برجستۀ امام علی، امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام) بود که قبل از واقعه کربلا به شهادت رسید.حرم میثم تمار
درباره جزئیات زندگی او، اطلاعات دقیقی در کتب تاریخی وجود ندارد. گفته شده وی برده زنی از قبیله بنیاسد بود که امام علی (علیهالسلام) او را از آن زن خریده و آزاد نمود. به دلیل خرمافروشی در کوفه، لقب تمار به او دادهاند. او را در شمار اصحاب جلیلالقدر و حواریون و یاران برگزیده امام علی (علیهالسلام) به شمار آوردهاند، همچنین جزء شرطة الخمیس بود. پیشگوییها و خبردادن از حوادث آینده به او نسبت دادهاند. او سرانجام به دستور عبیدالله بن زیاد به دار آویخته شد و طبق پیش بینی امام علی (علیهالسلام) به شهادت رسید؛ درباره چگونگی شهادت او، روایات مختلفی بیان شده است. میثم تمار تالیفی در زمینه تفسیر قرآن و حدیث داشته است.
۱ - نسب
میثَم تمّار اَسَدی کوفی با کنیه ابوسالم و ابوصالح، معروف به میثم تمار، از جزئیات زندگی او اطلاعات روشنی در دست نیست. او و خاندانش در کوفه میزیستند و نسبت کوفی او از اینجاست.
در پارهای روایات از او با نسبت نهروانی یاد شده است (منسوب به شهر نهروان نزدیک بغداد، میان بغداد و واسط.)
۲ - اصالت غیرعرب
با وجود ریشۀ عربی نام میثم، و پدرش یحیی، او اصالتاً عجم و غیرعرب بود و چون برده زنی از بنیاسد بود، به طریق ولاء به این قبیله انتساب یافت.
۳ - نام و کنیه
حضرت علی (علیهالسلام) میثم را از صاحباش خرید و آزاد کرد و چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او فرمود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا آگاه کرده است که والدین عجمیات تو را میثم نامیدهاند. میثم سوگند خورد و سخن خداوند و پیامبر و علی (علیهالسلام) را تصدیق کرد. سپس امام از او خواست به نام گذشتهاش، که پیامبر هم او را آنگونه نامیده است، بازگردد. میثم پذیرفت و کنیهاش ابوسالم شد.
کنیۀ دیگر او ابوصالح بود.
ابن شاذان قمی کنیۀ او را ابوجعفر ذکر کرده است،
۴ - شغل
میثم برای گذران زندگی در بازار کوفه خرمافروشی میکرد، از اینرو، به او لقب تمّار دادهاند. به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق خربزه میفروخت.
۵ - صحابه سه امام شیعه
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، علی و حسن و حسین (علیهمالسلام)، برشمردهاند،اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی حضرت علی (علیهالسلام) بوده است.
میثم بسیار دوستدار اهل بیت (علیهمالسلام) بود.
و آنان نیز متقابلاً به او توجه خاصی داشتند.
به گفتۀ امّسلمه، همسر پیامبر، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارۀ وی به حضرت علی (علیهالسلام) سفارش نموده بود.
میثم مورد عنایت خاص امام علی (علیهالسلام) بود و از آن حضرت، علوم بسیاری فرا گرفت.
امام با او گفتگوهای بسیار داشت.
دانش بسیار و اسرار وصیت را به وی آموخت، او را از امور غیبی آگاه ساخت.
و در زمرۀ گروهی از مؤمنان آزموده قرار داد که در درک و تحمل امر رسول خدا و سخنان اهل بیت (علیهمالسلام) مقام والایی داشتند.
از این مطالب معلوم میشود میثم از ظرفیت روحی بالایی برخوردار بوده است.
پس از امام علی (علیهالسلام)، میثم در شمار اصحاب وفادار امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) در آمد.
امام حسین (علیهالسلام) به میثم توجه ویژهای داشت و از او به نیکویی یاد میکرد.
۶ - خبردادن از حوادث آینده
نمونههایی از علم غیب میثم و اطلاع او از حوادث آینده عبارت بود از:
پیشگویی مرگ معاویه، خبر شهادت امام حسین (علیهالسلام) برای زنی مکّی به نام جبله، دستگیری خویش توسط سرکردۀ طایفۀ خود و شهادتش به دستور ابن زیاد و آزادی مختار بن ابیعُبَیْده ثقفی از زندان.
۷ - حواری امام علی
وجود این ویژگیها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب جلیلالقدر و حواریون و یاران برگزیدۀ امام علی (علیهالسلام) به شمار آورند.
۸ - جزء شرطه الخمیس
چنانکه در برخی از گزارشها میثم تمّار را جزو شُرطة الخَمیس یاد کردهاند. این گروه، دلیر مردانی بودند که با حضرت علی (علیهالسلام) پیمان بسته بودند در جنگها تا پای جان، آن حضرت را یاری و همراهی کنند.
۹ - زمان آشنایی با امام علی
ادامه👇👇
سکوت منابع دربارۀ حضور میثم تمّار در جنگهای زمان حضرت علی (علیهالسلام) (جَمل، صِفّین و نهروان)، این موضوع را به ذهن متبادر میکند که آشنایی او با آن حضرت، احتمالاً در دوران پایانی حکومت امام بوده است، به خصوص که روایات تاریخی بر جای مانده از میثم، حاوی مطالبی از این دوران و پس از آن است. از آن جمله، روایت راجع به حملۀ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عدهای از زنان و کودکان در آنجاست.
۱۰ - سب میثم توسط معاویه
معاویه هنگام سبّ حضرت علی (علیهالسلام) و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد میکرد و او را دشنام میداد.[]
۱۱ - رهسپاری برای عمره قبل از واقعه کربلا
در سال ۶۰، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثۀ کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد و چون امام را نیافت، سراغ او را از امّسلمه گرفت و امّسلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از امّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد
۱۲ - خبردادن از چگونگی شهادتش
امام علی (علیهالسلام) میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست عبیدالله بن زیاد (والی اموی در کوفه) آن است که در آخرت، کنار امام در درجهای شایسته خواهد بود. گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز میخواند و با آن سخن میگفت.
میثم خبر شهادتش را، که از زبان امام علی (علیهالسلام) شنیده بود، برای دیگران نقل میکرد. از جمله، به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی خبر شهادت خود را بیان کردند، اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند.