2. «... فَاذْکرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ»؛... پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد برمدارید.
3. حضرت صالح(ع) برای دعوت قوم خود به آنها پیشنهاد داد که من از معبودان شما چیزى میخواهم و اگر آنچه را من خواستم انجام دادند، من از میان شما میروم و آنها نیز قبول کردند. آنحضرت(ع) به بتی که از همه بزرگتر بود، فرمود که نام تو چیست؟ ولى آن پاسخى نداد. سپس همه آن بتها را به نامهایشان صدا زد، اما هیچیک از آنها پاسخى ندادند.
معجزه
در پی دعوت حضرت صالح(ع)، قوم ثمود از ایشان درخواست کردند تا معجزهای بیاورد.
در چندین آیه، از آیات قرآن به نام «ناقه» حضرت صالح، پیامبر قوم ثمود، اشاره شده و جریان آن گفته شده است:
«فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا یا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کنْتَ مِنَ الْمُرْسَلینَ».
«... وَ آتَینا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلاَّ تَخْویفاً».
«إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِر
«فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها».
نشانه معجزه بودن این شتر را در چند چیز میتوان دانست: مستجاب شدن فوری درخواست حضرت صالح(ع) بیرون آمدن از کوه؛
متولد نشدن شتر از شکم مادر؛
سیر شدن تمام مردم قوم ثمود از شیر آن شتر؛
قد و قامت آن شتر که به اندازه یک مایل میرسید
] تولد بچه از آن با درخواست قوم ثمود.
این معجزه الهی آن قدر نزد خدا اهمیت داشت که کشنده آن در روایات به اشقی الاولین معرفی شده است
✅سید علی قاضی طباطبایی
(۱۲۸۲-۱۳۶۶ق)،
از عرفا و علما و استادان اخلاق حوزه علمیه نجف در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
ایشان به هیچیک از سلسلههای صوفیه مرتبط نبود، و طریقه عرفانی وی همان طریقه حسینقلی همدانی و استادش سیدعلی شوشتری بود.
روش سلوکی وی وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله همراه با پذیرفتن ولایت امامان شیعه (علیهمالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بود.
هرچند شهرت آیتالله قاضی بیشتر به عرفان و اخلاق است، اما در حدیث و فقه و تفسیر نیز تبحر داشت و در سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد.
سیدمحمدحسین طباطبائی، سیدابوالقاسم خوئی، سیدهاشم موسوی حداد و محمدتقی بهجت از جمله شاگردان آیتالله قاضی بودند.
آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی
فهرست مندرجات
۱ - معرفی اجمالی
۲ - دوره علمی
۳ - هجرت به نجف
۴ - اساتید
۵ - جامعیت علمی و اجتهاد
۶ - شخصیت عرفانی و اللهی
۶.۱ - نماز شب
۶.۲ - توکل
۶.۳ - تفکر و مکاشفه
۶.۴ - تواضع
۶.۵ - رسیدگی به محرومین
۶.۶ - توجه به اهلبیت
۷ - مکتب سلوکی
۸ - فقاهت
۹ - ویژگیهای اخلاقی
۱۰ - شاگردان
۱۱ - خویشاوندی با علامه طباطبایی
۱۲ - پیشگویی
۱۳ - علاقه شهید مطهری به قاضی
۱۴ - وصیتنامه
۱۵ - وفات
۱۶ - کرامات
۱۷ - خانواده
۱۸ - وصیّ عرفانی
۱۹ - آثار
۱۹.۱ - شرح دعای سمات
۱۹.۲ - تفسیر قرآن
۱۹.۳ - تصحیح و تحقیق
۱۹.۴ - دیگر آثار
۲۰ - روش سلوکی و عرفانی
۲۱ - آرا
۲۲ - انتقاد به نظام آموزشی حوزه
۱ - معرفی اجمالی
قاضی طباطبائی، سید علی در ۱۳ ذیحجه ۱۲۸۲ یا در ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد.
] خاندان وی از سادات طباطبائی و مشهور به فضل و تقوا و اغلب در کسوت روحانیت بودند و نسبشان به ابراهیم طباطبا، نواده امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، میرسید.
پدرش، سیدحسین قاضی (متوفی ۱۳۱۴)، از شاگردان میرزای شیرازی در سامرا بود که سپس به تبریز بازگشت و به تهذیب نفس پرداخت. وی علاوه بر تفسیر مختصری بر قرآن، تفسیری بر سوره فاتحه و تفسیری ناتمام بر سوره انعام نوشته بود. پدر مادر سیدعلی، میرزا محسن قاضی تبریزی (متوفی ۱۳۰۶)، نیز از عالمان و عابدان بود و با ملاهادی سبزواری مصاحبت داشت.
۲ - دوره علمی
قاضی طباطبائی مبادی علوم دینی و ادبی را در زادگاهش آموخت.
] نزد پدرش تفسیر کشاف را خواند. علاوه بر پدرش، استادان دیگر وی موسی تبریزی (مؤلف حاشیه رسائل شیخ انصاری) و محمدعلی قراچهداغی (مؤلف حاشیهای بر شرح لمعه) بودند. او ادبیات فارسی و عربی را نیز از شاعر نامی، محمدتقی نیر تبریزی، مشهور به حجت الاسلام، فرا گرفت و مدتی نیز، به توصیه پدرش، برای تهذیب نفس نزد امام قلی نخجوانی شاگردی کرد.
۳ - هجرت به نجف
سیدعلی در سال ۱۳۰۸، برای کسب علم به نجف هجرت نمود و در آنجا فقه و اصول و حدیث و تفسیر و دیگر علوم را فرا گرفت.
قبل از سفر به نجف اشرف؛ ابتدا پدر را از این تصمیم آگاه میسازد، پدر از احساس عطش و شوق نونهالش در راه تحصیل و تهذیب، شادمان گشته و وی را با گروهی از اهالی تبریز روانه نجف اشرف میسازد. زمانی که قاضی به شهر نجف میرسد، به حرم علوی مشرف شده و از آن حضرت برای رشد و شکوفایی کمک میخواهد و خود را به آن امام همام میسپارد تا راهی را که رضایت خداوند در آن است، به وی نشان دهد و همیشه در تمام مراحل زندگی همراهیاش نماید. این درخواست قاضی مورد قبول امیرالمومنین (علیهالسلام) واقع شده و آن حضرت، راه سعادت و خوشبختی را به وی نشان میدهد؛ بهگونهای که از اساتید بزرگواری استفاده نموده و صاحب کرامات و فضایل عرفانی میشود.
۴ - اساتید
قاضی در مورد استاد و تاثیر آن در تعالی و رشد شاگرد، میگوید:
اگر کسی که طالب راه و سلوک طریق خدا باشد برای پیدا کردن استاد این راه، نصف عمر خود را در جستوجو و تفحص بگذراند تا آن استاد را پیدا کند، ارزش دارد و کسی که به استاد کامل رسید، نصف راه را طی کرده است.
بر اساس این اعتقاد، وی در پی یافتن اساتید شایسته و استفاده کامل از آنان رفت تا اینکه به یاری حضرت امیر (علیهالسلام)، گمگشتههایش را یافت. در این مسیر (علاوه بر اساتیدی که در تبریز از محضرشان استفاده کرده بود) در نجف اشرف نیز از محضر اساتید مبارز و زبدهای بهرهمند شد؛ همانند آیات عظام:
صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است.» بیاختیار حول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیدهاید؟» فرمود: «از وادی السلام فهمیدهام». [۲۷]
۶.۴ - تواضع
مرحوم قاضی بندهای خاضع و فروتن بود؛ از هرگونه شهرتطلبی پرهیز کرده و خدمت به خلق خدا را وظیفه خود میدانست. سیدمحمدحسن قاضی در یادداشتهای خود آورده است:
«نقل کردهاند که روزی آیتالله قاضی با آیتالله سیدمحسن حکیم (مرجع مشهور تقلید) در صحن شریف حیدری (در نجف اشرف) تصادفا با هم ملاقات نمودند. در این وقت، در صحن جنازهای را تشییع میکردند، صاحبان میت از مرحوم قاضی درخواست اقامه نماز بر آن میت کرده بودند. مرحوم قاضی، آیتالله حکیم را مامور به خواندن نماز نموده بود، ولی مرحوم حکیم امتناع نموده و اصرار به مقدم نمودن مرحوم قاضی کرده بود. مرحوم قاضی فرموده بود: «چون شما بین مردم مشهورتر از من هستید، اگر شما اقامه نماز بکنید، مردم زیادی جمع میشوند و این، سبب ثواب زیادی برای میت میشود.» به ناچار آقای حکیم اقامه و مرحوم آقا سیدعلی قاضی به ایشان اقتدا کرده بود». [۲۸]
۶.۵ - رسیدگی به محرومین
علامه طباطبایی میفرماید: یکی از رفقای نجفی ما (که فعلا از اعلام نجف است) برای من گفت:
«من یک روز به دکان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول سوا کردن کاهو است، ولی به عکس معهود، کاهوهای پلاسیده و آنهایی را که دارای برگهای خشن و بزرگ هستند، برمیدارد.
من کاملا متوجه بودم، تا مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکان داد و ترازو کرد. مرحوم قاضی آن را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبه جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مسن و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا! من این مرد فروشنده را میشناسم؛ فرد بیبضاعت و فقیری است، من گاه گاهی به او مساعت میکنم، و نمیخواهم چیزی به او بلا عوض داده باشم، تا اولا آن عزت و شرف و آبرو از بین برود، و ثانیاً خدای ناخواسته عادت کند مجانی گرفتن، و در کسب هم ضعیف نشود. و برای ما فرقی ندارد کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها. و من میدانستم که اینها بالاخره خریداری ندارد، و ظهر که دکان خود را میبندد، به بیرون خواهد ریخت؛ لذا برای عدم تضرر او مبادرت به خریدن کردم». [۲۹]
۶.۶ - توجه به اهلبیت
سیدعلی آقا علاقه خاصی به عید غدیر داشتند؛ بههمین مناسبت در این روز به یاد ماندنی و مهم جهان اسلام، مراسم جشن و شادمانی برپا میکردند و خطبه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عید غدیر را برای حاضران در مجلس جشن میخواندند، فرزندش سیدمحمدعلی میگوید:
«ایشان خودش را برای این روز بزرگ آماده میکرد و آن روز بهترین لباسهایش را میپوشید. ولیمه، شیرینی و میوه تهیه میکرد، و از آشنایان، دوستان، قوم و خویش دعوت بهعمل میآورد و از یکی از آنها میخواست تا خطبه رسول اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را که در روز عید غدیر خم فرموده، با صدای بلند و گیرا قرائت نماید و این خطبه یکی از برجستهترین و بهترین خطبههاست ... نکتههای گوناگون و دلنشین و شیرین بسیار ایراد میفرمود و ادخال سرور شادی بر دلهای حاضرین در مجلس عنایت میفرموده چه بسا نکتههای کمیاب که از شعر و نثر که در حفظ داشت، بیان میکرد؛ [۳۰]
استاد با اینکه خود در علوم متبحر و یگانه بود اما گاهی مشکلاتی برایش پیش میآمد که با محاسبات دنیوی نمیتوانست حل نماید. در اینگونه موارد، به بارگاه حضرت امیر (علیهالسلام) پناه برد و از ایشان استعانت کرد. شاگردش آیتالله شیخ حسنعلی نجابت میفرمود:
«آقای قاضی زمانی طالب مطلب خاصی بودند، اما آنچنان که میخواستند فتح باب بر ایشان حاصل نمیشد. از هر دری وارد میشدند، نتیجه نمیگرفتند، تا اینکه برای برآورده شدن آن خواسته، قصیده بلند و بسیار عالی در مدح امیرالمومنین (علیهالسلام) انشاء فرمودند و به تمام معنا در آن مطلب خاص که میخواستند، فتح باب بر ایشان رخ داد».[۳۱]
علامه طباطبایی میفرماید: مرحوم استاد ما قاضی میفرمودند که: «(حضرت در موقع ظهور) به اصحابش مطلبی میگویند که همه آنها در اقطار عالم متفرق و منتشر میگردند، و چون همه آنها دارای طی الارض هستند، تمام عالم را تفحص میکنند، و میفهمند که غیر از آن حضرت، کسی دارای مقام ولایت مطلقه الهی و مامور به ظهور و قیام و حاوی همه گنجینههای اسرار الهی و صاحب الامر نیست. در اینحال، همه به مکه مراجعت میکنند و به آن حضرت تسلیم میشوند و بیعت مینمایند. مرحوم قاضی میفرمود: من میدانم آن کلمهای را که حضرت به آنها میفرماید و همه از دور آن حضرت متفرق میشوند، چیست؟» [۳۲]
۷ - مکتب سلوکی
[ویرایش]
۱. ملامحمدکاظم خراسانی (آخوند خراسانی)؛ نویسنده کفایة الاصول.
۲. میرزا فتحالله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه).
۳. میرزا حسین تهرانی، که استاد اخلاق وی نیز بود.
۴. شیخ محمدحسن مامقانی؛ ایشان از اساتید برجسته و متبحر علم رجال، درایه، تراجم و نسب بهشمار میآیند.
۵. سیدمحمدکاظم یزدی؛ نویسنده «عروة الوثقی».
۶. فاضل شربیانی؛ وی در مکارم اخلاق و صفات پسندیده و دلسوزی به بینوایان، زبانزد مردم کربلا و نجف بود. [۱۸]
۷. شیخ محمد بهاری؛ معظم له همان عارف، سالک و عالم فرزانهای است که در سن ۳۲ سالگی به اجتهاد رسید و از اوتاد شاگردان عارف نامدار، ملاحسینقلی همدانی محسوب میشود.
۸. سیداحمد کربلایی؛ وی نیز از شاگردان ممتاز ملاحسینقلی همدانی بهشمار میآید که در تهذیب نفس و عرفان، از کمالات والایی برخوردار بود.[۱۹]
۵ - جامعیت علمی و اجتهاد
[ویرایش]
کوششهای خستگی ناپذیر سیدعلی قاضی در راه کسب کمال و دانش، به ثمر نشست و در سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد گرچه افراد بسیاری از خانوادهها و علمای سرشناس در این راه قدم برداشتهاند ولی عده اندکی به درجه اجتهاد، آن هم در سنین جوانی، موفق شدهاند. ویژگیهایی که در قاضی (مثل پشتکار و جدیت در بحث، انس با بزرگان، مراقبتهای خانواده، تهذیب نفس و ارتباط با خدای متعال) وجود داشت، از وی عالمی عارف و مجتهدی توانمند ساخت.
وی در لغت عرب نیز کمنظیر بود؛ بهطوری که چهل هزار لغت عرب را از حفظ داشت و شعر عربی را چنان میسرود که عربها از تشخیص آن عاجز میماندند و نمیفهمیدند که شعر، از یک شاعر عجم است. روزی در بین مذاکرات، آیتالله شیخ عبدالله مامقانی به ایشان میگوید: من آنقدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخص غیرعرب، شعر عربی بگوید، تشخیص میدهم؛ گرچه آن شعر در اعلی درجه فصاحت و بلاغت باشد.
آیتالله قاضی یکی از قصاید عربی را که سرایندهاش عرب بود، شروع به خواندن کرد، و در بین آن چند بیت از اشعار خود را اضافه و سپس از آیتالله مامقانی پرسید: کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشیخص دهند.[۲۰]
۶ - شخصیت عرفانی و اللهی
[ویرایش]
نوشتن و بیان شخصیت افرادی چون مرحوم سیدعلی آقا قاضی، که بیشک از اولیای خاص الهی میباشد، بسیار دشوار، و قلم از بیان وجوه مختلف زندگی او، ناتوان است؛ به همینجهت فقط به گوشههایی از شخصیت عرفانی و الهی استاد اشاره میشود. علامه طباطبایی در این مورد میگوید: «معمولا ایشان در حال عادی یک ده بیست روزی در دسترس بودند، و رفقا میآمدند و میرفتند و مذاکراتی داشتند، و صحبتهایی میشد و آن وقت یکباره ایشان ناپدید میشدند و چند روزی اصلا خبری نبود؛ نه در خانه، نه در مدرسه، نه مسجد، نه کوفه، و نه در سهله از ایشان خبری نبود. رفقا در این روزها به هرجا که احتمال میدادند، سر میزدند ولی پیدا نمیکردند. چند روز بعد، دوباره پیدا میشد، و درس و جلسههای خصوصی را در منزل و مدرسه دائر میکردند و همینجور حالات غریب و عجیب داشتند».[۲۱]
در این روزها استاد به تهذیب نفس و خود سازی میپرداختند و بهجایی رسیده بودند که واقعا میشود گفت خلیفة الله شده بودند و کارهای خلیفة الهی انجام میدادند علامه تهرانی در این رابطه میگوید:
«چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما، از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل میکردند که میگفت: من درباره استاد میرزا علی قاضی طباطبایی و مطالبی که از ایشان شنیده بودم و احوالاتی که به گوشم رسیده بود، در شک بودم. با خود میگفتم: آیا این مطالب که نقل شده، درست است یا نه؟ تا اینکه روزی برای نماز به مسجد کوفه میرفتم (و مرحوم قاضی زیاد به مسجد کوفه و مسجد سهله علاقهمند بودند) در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم؛ با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف قبله مسجد برای رفع خستگی نشستیم. گرم صحبت بودیم که در این زمان مار بزرگی از سوراخ بیرون آمد و در جلوی ما خزیده، به موازات دیوار مسجد حرکت کرد. در آن نواحی مار بسیار است و غالبا به مردم آسیبی نمیرساند. همینکه مار به مقابل ما رسید و من وحشتی کردم، استاد اشارهای به مار کرد و فرمود: «مت باذن الله؛ به اذن خدا بمیر» مار فوراً در جای خود خشک شد. قاضی بدون اینکه اعتنایی کند، شروع به دنبال صحبت کرد، سپس به مسجد رفتیم و من در مسجد وسوسه شدم که آیا اینکار واقعی بود و مار مرد یا اینکه چشمبندی بود؟ اعمال را تمام کرده و بیرون آمدم و دیدم مار خشک شده و به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم حرکتی ندارد.
شرمنده به مسجد بازگشته و چند رکعتی دیگر نماز خواندم، موقع بیرون آمدن از مسجد برای نجف، باز هم با یکدیگر برخورد کردیم، آن مرحوم لبخندی زده و فرمود: خوب آقا جان! امتحان هم کردی! امتحان هم کردی». [۲۲]
۶.۱ - نماز شب
سید علی آقا همه چیز را در نماز شب و تهجد شبانه میدید و سفارشهای اکیدی بر شاگردان خود داشت که نماز شب را اقامه کنند. علامه طباطبایی میگوید:
«چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم بهخاطر قرابت و خویشاوندی به محضر قاضی رفتم، روزی کنار در مدرسهای ایستاده بودم که قاضی از آنجا عبور میکرد؛ چون به من رسید، دست خود را بر روی شانه من گذاشته و فرمود: «ای فرزند! دنیا میخواهی، نماز شب بخوان و آخرت میخواهی، نماز شب بخوان»[۲۳]
استاد خود نیز اهل تهجد بود و از راه نماز شب به این مقام والا رسیده بود و آنقدر مواظب اعمال و رفتار خود بود که حتی حاضر نبود عبادت و نمازش برای دیگران و حتی خانواده و فرزندانش ذرهای مزاحمت ایجاد کند. به همینجهت، در مدرسه قوام حجرهای برای اینکار گرفته بود. آیتالله سیدمحمد حسینی همدانی گوید:
«در سال ۱۳۴۷ قمری که من در مدرسه قوام نجف اشرف بودم، روزی سیدعلی آقا به مدرسه آمد و از متصدی آن حجرهای درخواست کرد، و وی نیز با کمال احترام پذیرفته و حجرهای کوچک در طبقه فوقانی در اختیارش گذاشت بعد معلوم شد که قاضی حجره را بهعنوان مکان خلوتی برای تهجد و عبادت میخواستند. چون تصور میکردند تهجد ایشان شب هنگام در خانه، باعث مزاحمت بچهها میشد. بههمین خاطر، شبها حدود ساعت دوازده (که معمولا طلبهها برای آمادگی جهت درسهای فردا به استراحت میپرداختند) شب زندهداری قاضی آغاز میشد.». [۲۴]
۶.۲ - توکل
یکی از مظاهر اعتقاد و باورهای دینی، این است که انسان در مشکلات زندگی، خود را نبازد و بهخدای خود توکل کند. قاضی در اوج توکل بود چنانچه آیتالله احمدی میانجی (رحمةاللهعلیه) به نقل از علامه طباطبایی میگویند:
«روزی به شدت نیاز به پول داشتم، خدمت قاضی رفتم تا مبلغی از ایشان قرض کنم و وقتی از ایران برایم پول رسید، آن را پرداخت کنم. همینکه خدمت استاد رسیدم، دیدم پسرش از کوفه آمده و میگوید: مادرم زایمان کرده و به پول احتیاج داریم. قاضی دست در جیبش برد و دید هیچ پولی ندارد و فرمود: همانطور که میبینی هم نیست. و همه این مراحل با تمام آرامش و اطمینان بود، که برای من بسیار شگفتانگیز بود!». [۲۵]
نتیجه این توکل را نیز قاضی و دیگران عملا مشاهده میکردند و خداوند در اثر این خصلت والا، مشکلات این بزرگ مرد را حل میکرد.
آیتالله شیخ علیمحمد بروجردی (از شاگردان قاضی) میگوید:
«روزی در منزل نشسته بودم، حال عجیبی رخ داد و طوری شد که مثل اینکه کسی از نشستنم مانع میشد؛ هرچه به اطراف نگاه کردم، چیزی ندیدم. کیسهای پول همراه داشتم، آن را برداشته از منزل خارج شدم. مثل اینکه کسی مرا از پشت سر حرکت دهد، در مسیری ناخواسته به راه افتادم. مقداری که رفتم به آقای قاضی رسیدم و ایشان کنار کوچه ایستاده بود. فوری به طرفش رفته و عرض ادب کردم، استاد نیز لطف فرمود. آقای قاضی گفت: میخواستم مقداری میوه و خوارکی تهیه کنم اما پولی نداشتم، همینجا ایستادم تا خدا گشایشی نماید.
فورا مقداری پول از کیسه درآورده و به ایشان تقدیم کردم و استاد نیز بهاندازه نیاز برداشته و بقیه را به من برگرداند و خداحافظی کرد. همینکه پول را به قاضی دادم، حالت اضطراب از من رفته و حالت شعف و انبساط روحی زیادی به من دست داد. سپس به خانه برگشته و با آرامش خاطر استراحت کردم».[۲۶]
۶.۳ - تفکر و مکاشفه
مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته و مثل مولایش آن را طلاق داده بود، در نجف اشرف به قبرستان وادی السلام میرفت و ساعتهای طولانی به تفکر و مکاشفه میپرداخت تا هرچه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهدهی دوست نائل شود. مرحوم محمدتقی آملی (از شاگردان آن بزرگوار) میفرماید:
«من مدتها میدیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام مینشینند، با خود میگفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحهای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازمتر هم هست که باید به آنها پرداخت! » این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمیترین رفیق خود از شاگردان استاد.
مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش میرفتم، تا آنکه از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود میخواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتابهای علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتابها کشیده میشد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم.
همچنین برای تهذیب نفس چندین سال نزد سیداحمد کربلایی و محمد بهاری، دو تن از مبرزترین شاگردان حسینقلی همدانی، شاگردی کرد. [۳۳][۳۴] به همین سبب، علامه طباطبائی گفته است سیدعلی قاضی به هیچیک از سلسلههای صوفیه مرتبط نیست، بلکه طریقه عرفانی وی همان طریقه حسینقلی همدانی و استادش سیدعلی شوشتری است که از آنان نیز به عارفی ناشناس به نام جولا منتهی میشود.[۳۵] اما فرزندش، سید محمدحسن قاضی، پدر را بر شیوه سلوکی شاگردان حسینقلی همدانی نمیداند و از نظر او، قاضی به مسلک پدرش، سیدحسین، بود. سید حسین در مکتب تربیتی امامقلی نخجوانی و امام قلی در مکتب سیدمحمد قریشی قزوینی و او از محراب گیلانی اصفهانی و او از محمد بیدآبادی و او از سید قطبالدین محمد نیریزی، از مشایخ ذهبیه، تعلیم یافته بود. [۳۶] اما از خود وی نقل شده که ارتباطش را با این سلسله رد کرده و طریقت خود را طریقت علما و فقها ذکر کرده است. [۳۷]
به نظر حسینی طهرانی[۳۸] از شاگردان علامه طباطبائی، نیز قاضی ابتدا در طریقت پدرش بود، اما پس از وفات پدرش، شاگردی سیداحمد کربلایی را اختیار کرد و در طریقت حسینقلی همدانی قرار گرفت.[۳۹] قاضی همچنین ده سال ملازم و مصاحب سیدمرتضی کشمیری بود، اما در زمینه اخلاق و عرفان شاگرد وی بهشمار نمیآید، [۴۰][۴۱][۴۲] زیرا کشمیری به شدت با ابن عربی و آثارش مخالف بود و دیدگاه قاضی با او تفاوت بسیار داشت. [۴۳]
۸ - فقاهت
[ویرایش]
هرچند شهرت قاضی بیشتر به عرفان و اخلاق است، اما در حدیث و فقه و تفسیر نیز تبحر داشت.[۴۴][۴۵] قاضی، بهرغم اجتهاد، در درس خارج فقه سیدمحمدکاظم یزدی و سیدمحمد اصفهانی و دیگر علمای نجف نیز شرکت میکرد و از وی نقل شده است که در هفت دوره درس خارج کتاب طهاره شیخ مرتضی انصاری شرکت کرده بود. [۴۶] وی آرای فقهی خاصی هم داشت، از جمله مانند فقیهان اهلسنت وقت شرعی مغرب را استتار قرص خورشید میدانست.[۴۷][۴۸]
۹ - ویژگیهای اخلاقی
[ویرایش]
آقابزرگ تهرانی که سالها با قاضی دوستی و مراوده داشته، وی را با صفاتی چون استقامت، کرامت و شرافت ستوده است. [۴۹] قاضی استقامت در طلب خداوند را عامل درک اسم اعظم و لایق اسرار ربوبی شدن میدانست.[۵۰] وی، در عین فقر و سادهزیستی، با ریاضتهای سخت و غیرشرعی مخالف بود و اعتقاد داشت که سالک باید به جسم هم رسیدگی کند، زیرا جسم مرکب روح است، ازاینرو به وضع ظاهری خود اهمیت میداد و معمولاً عطر میزد و لباس سفید و تمیز میپوشید و به حسن خلق و نیکوکاری سفارش میکرد.[۵۱][۵۲][۵۳]
میرزا مهدی اصفهانی (متوفی ۱۳۲۵ ش)، از علمای مشهد، بهرغم شدت تشرع قاضی و عدم انتسابش به سلسلههای صوفیه، بهشدت با وی مخالفت میکرد. سیدعبدالغفار مازندرانی، یکی از زهاد معروف نجف، نیز از مخالفان قاضی بود. این مخالفتها سبب بیحرمتی برخی از مردم به وی شده بود، چنانکه سجاده از زیر پایش کشیدند و همچنین او را تهدید به قتل کردند. ظاهراً علاقه وی به ابن عربی و مولوی و دلبستگی و مراوده یکی از صوفیان نجف (بهار علیشاه) با قاضی، موجب بروز این مخالفتها و وارد کردن اتهام تصوف به قاضی شده بود.[۵۴][۵۵][۵۶][۵۷][۵۸]
سیدعلی تا آخر عمر در نجف سکونت گزید و جز برای زیارت عتبات متبرکه کربلا و کاظمین و سامرا، از نجف خارج نشد. یکبار هم در حدود ۱۳۳۰ ق/۱۲۹۱ش برای زیارت به مشهد رفت و در بازگشت، مدت کوتاهی در جوار حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) اقامت کرد.[۵۹] او در نجف، در عرفان و اخلاق و تهذیب نفس، شاگردان متعدد و نامآوری پرورش داد. [۶۰][۶۱] معمولاً جلسات درس وی خصوصی و محرمانه برگزار میشد. [۶۲][۶۳] او در مدرسه هندی حجرهای داشت و شاگردانش در این حجره نزد او میآمدند.[۶۴][۶۵]
۱۰ - شاگردان
[ویرایش]
بسیاری از علما و فقها و مراجع تقلید از شاگردان مکتب اخلاقی قاضی بودهاند. برخی از مهمترین شاگردان او عبارت بودهاند از:
۱. شیخ محمدتقی آملی.
۲. علامه سیدمحمدحسین طباطبایی.
۳. سیدمحمدحسن الهی طباطبایی.
۴. محمدتقی بهجت.
۵. سیدیوسف حکیم.
۶. سیدمحمد حسینی همدانی.
۷. شهید محراب، سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی.
۸. شیخ حسنعلی نجابت شیرازی.
۹. سیدمحمدهادی میلانی.
۱۰. محمدرضا مظفر.
۱۱. سیدعبدالاعلی سبزواری.
۱۲. میرزا علی غروی علیاری.
۱۳. سیدشهابالدین مرعشی نجفی.
۱۴. سیدابوالقاسم خوئی.
۱۵. حاج شیخ ابوالفضل خوانساری.
۱۶. عبدالحسین حجت انصاری.
۱۷. محمدابراهیم شریفی زابلی.
۱۸. عباس قوچانی.
۱۹. شیخ علیاکبر مرندی.
۲۰. سیدحسن مسقطی.
۲۱. سیدهاشم حداد.
۲۲. سیدعبدالکریم کشمیری.
سیدمحمدحسین طباطبائی که خود از بستگان استاد بود و ابتدا به قاضی شهرت داشت و به احترام استادش، ترجیح داد که به طباطبائی مشهور شود[۶۶][۶۷] و برادرش سیدمحمدحسن الهی؛ عباس هاتف قوچانی، [۶۸][۶۹][۷۰] که سیزده سال نزد قاضی شاگردی کرد.[۷۱][۷۲][۷۳][۷۴] سیدحسن اصفهانی مسقطی، که در نجف شفا و اسفار درس میداد و به حکم
سیدابوالحسن اصفهانی، مرجع وقت شیعیان، و توصیه استادش قاضی، به ناچار از نجف به مسقط هجرت کرد.[۷۵][۷۶]
سیدابوالقاسم خویی، که از وی دستورالعملی گرفت و پس از چهل روز، مکاشفهای برایش حاصل شد و آیندۀ خود را شامل تدریس و به مرجعیت رسیدن مشاهده کرد.[۷۷] علیاکبر مرندی، که شانزده سال نزد قاضی شاگردی کرد.[۷۸] محمدتقی بهجت فومنی[۷۹]؛ سیدمحمدحسینی همدانی، [۸۰] که بخشهایی از جامع السعادات محمدمهدی نراقی را نزد قاضی خواند؛ علیمحمد بروجردی، که دروس قاضی را تقریر میکرد، [۸۱][۸۲] مرتضی انصاری لاهیجی[۸۳]؛ سیدحسن کشمیری[۸۴] سیداحمد کشمیری[۸۵] مرتضی مدرس گیلانی؛ مرتضی مدرس چهاردهی؛ سیدحسین بادکوبهای[۸۶][۸۷][۸۸] سید عبدالکریم کشمیری؛ سیدعباس کاشانی؛ محمدتقی آملی؛ و میرزا ابراهیم سیستانی. [۸۹] سید احمد فهری زنجانی نیز یکی از آخرین کسانی است که محضر قاضی را درک کرد[۹۰] (برای دیگر شاگردان وی به این منبع رجوع کنید.[۹۱]) سیدمرتضی فیروزآبادی، مؤلف فضائل الخمسه من الصحاح السته، نیز در همسایگی قاضی منزل داشت و در درسهای اخلاق و عرفان وی شرکت میکرد و محرم اسرار استاد بود. [۹۲]
۱۱ - خویشاوندی با علامه طباطبایی
[ویرایش]
علامه طباطبایی میفرماید:
«من و همسرم از خویشاوندان نزدیک مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی بودیم؛ او در نجف برای صله رحم و تفقد از حال ما، به منزل ما میآمد. ما کراراً صاحب فرزند شده بودیم، ولی همگی در همان دوران کوچکی فوت کرده بودند، روزی مرحوم قاضی به منزل ما آمد در حالی که همسرم حامله بود و من از وضع او آگاه نبودم؛ موقع خداحافظی به همسرم گفت:
دختر عمو! این بار این فرزند تو میماند، و او پسر است و آسیبی به او نمیرسد، و نام او «عبدالباقی» است. من از سخن مرحوم قاضی خوشحال شدم؛ خدا به ما پسری لطف کرد و برخلاف کودکان قبلی، باقی ماند و آسیبی به او نرسید و نام او را عبدالباقی گذاردیم.»[۹۳]
علامه طباطبایی در واقعهای دیگر میفرماید: «وقتی به نجف رسیدم لدی الورود رو کردم به قبه و بارگاه امیرالمومنین (علیهالسلام) و عرض کردم: یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شدهام ولی نمیدانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامهای را انتخاب کنم؛ از شما میخواهم که در آنچه صلاح است، مرا راهنمایی کنید.
منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، در منزل نشسته بودم و به آینده خود فکر میکردم ناگاه درب خانه را زدند؛ درب را باز کردم، دیدم یکی از علمای بزرگ است. سلام کرد و داخل منزل شد، خیرمقدم گفته با کمال صمیمیت به گفتگو نشست و سخنانی بدین مضمون فرمود:
کسی که به قصد تحصیل به نجف میآید، خوب است علاوه بر تحصیل، به فکر تهذیب و تکمیل نفس خویش نیز باشد و از نفس خود غافل نماند. این را فرمود و رفت؛ من در آن مجلس، شیفته اخلاق و رفتار اسلامی او شدم و تا در نجف بودم، از محضرش استفاده مینمودم. آن دانشمند بزرگ، آقای حاج میرزا علی آقای قاضی بود». [۹۴]
۱۲ - پیشگویی
[ویرایش]
آیتالله شیخ عباس قوچانی میگوید:
«در نجف اشرف با قاضی جلساتی داشتیم و غالبا افراد با هماهنگی وارد جلسه میشدند و همدیگر را هم میشناختیم، در یک جلسه، ناگهان سید جوانی وارد شد، استاد بحث را قطع کرده و احترام زیادی به سید جوان نمودند و به او گفتند: آقا سید روحالله! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد، باید مقاومت کرد، باید با جهل مبارزه کرد.
این در حالی بود که از انقلاب خبری نبود. ما خیلی تعجب کردیم؛ ولی بعد از سالهای زیاد و پس از انقلاب فهمیدیم که قاضی در آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام احترام کرد».[۹۵]
آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی در مجالس روضه هفتگی آقای قاضی شرکت میکرد ولی در آن زمان هنوز معروف نشده بود و بهعنوان مرجع مطرح نبود. یک روز آقای قاضی در عالم خواب یا مکاشفه میبیند که بعد از اسم آیتالله سیدمحمدکاظم یزدی، نام آقا سیدابوالحسن اصفهانی نوشته شده است، و بعدا این مطلب را به ایشان میگوید.
آیتالله اصفهانی بعد از وفات مراجع زمان خود، به مرجعیت میرسد و در تمامی جهان اسلام مثل آیتالله سیدمحمدکاظم یزدی مرجع تام میشود. [۹۶]
۱۳ - علاقه شهید مطهری به قاضی
[ویرایش]
سیدمحمدحسین تهرانی مینویسد:
یک روز که به منزل شهید مطهری رفته بودم ملاحظه کردم که سه تصویر در اتاق خود نصب کردهاند؛ تصویر والدشان آقای شیخ محمدحسین مطهری، تمثال حاج میرزا علی آقا شیرازی، و عکس آیتالله حاج میرزا سیدعلی آقا قاضی طباطبایی.[۹۷]
مرحوم قاضی میفرمود:
سعدی: مردی حکیم و دانشمند بوده است، و در اشعار آن بویی از عرفان بهمشام نمیرسد، و مما یذکر اسم الله علیه است، فقط یک غزل او شیرین و آبدار است آنجا که گفته است:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست ••••• عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست[۹۸]
۱۴ - وصیتنامه
[ویرایش]
مرحوم قاضی در وصیت نامه خودشان (که در دوازده صفر ۱۳۶۵ نوشته است) به دو فصل اشاره نموده؛ که یک فصل آن در امور دنیا و دیگری در امور آخرت است. قسمتی از وصیت نامه را بهعنوان تبرک میآوریم:
«و فصل دوم در امور آخرت و عمده آنها، توحید است. خدای تعالی میفرماید: «ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء؛ [۹۹] همانا خداوند شرک به خود را نمیبخشد و جز آن را برای هرکه بخواهد میبخشد.» و اینمطلب حقیقتش به سهولت بهدست نمیآید و از اولادهای بنده کسی را تا حال مستعد تعلیم آن ندیدهام...
اما وصیتهای دیگر، عمده آنها نماز است، نماز را بازاری نکنید؛ اول وقت بهجا بیاورید با خضوع و خشوع! اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند، و تسبیح صدیقه کبری (علیهاالسّلام) و آیة الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود...
و در مستحبات تعزیهداری و زیارت حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) مسامحه ننمایید. و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما بهجا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمیشود. و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود.
دیگر آنکه، گرچه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم؛ اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن، ترک خدعه و حیله، تقدم در سلام، و نیکویی کردن با هر بر و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده اینها را که عرض کردم و امثال اینها را مواظبت نمایید! الله الله که دل هیچکس را نرنجانید.
تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمیباشد». [۱۰۰]
۱۵ - وفات
[ویرایش]
قاضی در سالهای آخر عمر به بیماری استسقا مبتلا شد و در ۶ ربیع الاول ۱۳۶۶/۹ بهمن ۱۳۲۵ ش درگذشت و سیدجمال گلپایگانی بر وی نماز خواند و در وادی السلام، نزدیک مقام صاحب الزمان (جلاللهتعالیفرجهالشریف) در کنار پدرش به خاک سپرده شد. محمد سماوی مادّه تاریخ وفات وی را «قضی علی العلم بالاعمال» استخراج کرده است. [۱۰۱][۱۰۲] (معلم حبیبآبادی، [۱۰۳] روز وفات را ۴ ربیع الاول نوشته است).[۱۰۴]
۱۶ - کرامات
[ویرایش]
از قاضی کرامات بسیاری نقل کردهاند، مانند طی الارض، میراندن مار با استفاده از نام المُمیت خداوند، [۱۰۵][۱۰۶] زنده شدن مرده به دعای وی، خبر دادن از احوال و افکار و حالات و افعال اشخاص، خبر دادن از آینده از جمله خبر دادن از مرجعیت سیدابوالحسن اصفهانی و پیشگویی زمان مرگ خود، و ساطع شدن نور از وی در حال نماز. [۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰] از سیدابوالقاسم خوئی نیز نقل شده که حوادث مافوق طبیعی در مرگ سیدعلی قاضی رخ داده است.[۱۱۱] و همچنین گفته شده که کراماتی نیز از قبر وی به ظهور رسیده است.[۱۱۲]
۱۷ - خانواده
[ویرایش]
قاضی در طول حیاتش، چهار زن اختیار کرد و خانواده پرجمعیتی شامل یازده پسر و پانزده دختر داشت. [۱۱۳][۱۱۴] برخی از فرزندان او به علم و فضل شناخته میشوند، از جمله سیدمحمدحسن قاضی طباطبائی که خود از شاگردان پدرش بود و بحر المعارف عبدالصمد همدانی را نزد وی خواند. مجموعهای ده جلدی به نام صفحات من تاریخ الاعلام از تالیفات اوست که جلد اول و دوم آن را برادرش، سیدمحمد علی قاضینیا، استاد دانشکده الهیات، به فارسی ترجمه و با عنوان آیت الحق در ۱۳۸۹ ش در تهران منتشر کرده است. سیدمحمدحسن در جلد اول این کتاب، اشعار پدرش را جمعآوری و شرح کرده است. [۱۱۵][۱۱۶] از دیگر فرزندان قاضی، سیدمهدی، استاد حسن حسنزاده آملی است.[۱۱۷][۱۱۸] (برای تفصیل بیشتر درباره خانواده وی به این منابع رجوع کنید.[۱۱۹][۱۲۰]).
۱۸ - وصیّ عرفانی
[ویرایش]
درباره وصی ایشان در امر اخلاق و عرفان اقوال مختلفی هست: پسرش، محمدحسن قاضی، وصی او را دامادشان، میرزا ابراهیم شریفی، دانسته است. [۱۲۱] از حسنعلی نجابت شیرازی، شاگرد قاضی، نیز نقل شده است که قاضی در آخرین روزهای حیاتش محمدجواد انصاری همدانی را جانشین معنوی خود معرفی کرد. [۱۲۲] برخی نیز سیدمحمدحسین طباطبائی را وصی قاضی معرفی کردهاند.[۱۲۳] اما مشهور این است که وصی رسمی قاضی، عباس هاتف قوچانی بوده است. [۱۲۴][۱۲۵] گفته میشود که داشتن چند وصی از سوی قاضی، با توجه به شرایط آن زمان و دشواری ارتباطات و وضع راهها، امکان داشته است و شاید وی، بههمین دلایل، چند تن را برای چند منطقه و چند موضوع وصی خود کرده بوده است. [۱۲۶][۱۲۷]
۱۹ - آثار
[ویرایش]
از قاضی این آثار نیز بهجا مانده است:
۱۹.۱ - شرح دعای سمات
شرحی ناتمام بر دعای سمات به عربی که نخستینبار در ۱۳۸۴ ش در تهران بهچاپ رسید. وی این اثر را در دو سال پایانی عمر خود نوشت و به سبب بیماری موفق به اتمام آن نشد و فقط حدود یک سوم این دعا را شرح کرد. او به خواندن این دعا در عصرهای جمعه ملتزم بود و جلسه خواندن این دعا و شرح آن در منزلش در نجف برگزار میشد.[۱۲۸]
۱۹.۲ - تفسیر قرآن
تفسیر قرآن کریم از ابتدا تا آیه ۹۱ سوره انعام، که ظاهراً نسخهای از آن در لندن موجود است.
او را میتوان پایهگذار شیوه تفسیری قرآن با قرآن دانست. ظاهراً روش او در تفسیر، در شیوه تفسیری شاگردش، سیدمحمدحسین طباطبائی، در تفسیر المیزان مؤثر بوده است.
۱۹.۳ - تصحیح و تحقیق
تصحیح و تحقیق ارشاد، اثر شیخ مفید، که آن را در ۱۳۰۶ در ۲۱ سالگی به انجام رساند. این کتاب در تهران چاپ سنگی شد.
قاضی، علاوه بر ارشاد، بر برخی کتابهای دیگر نیز تعلیقات نوشته است، از جمله بر مثنوی مولوی و فتوحات ابن عربی، که هیچیک تاکنون منتشر نشده است.
وی در ادبیات عرب نیز مهارت داشت و شعر نیز میسرود.
قصیده غدیریه او به زبان عربی، که آن را در ۱۳۱۶ ش سروده است، شهرت دارد. او غدیریهای هم به زبان فارسی سروده است.
(برای نمونههایی از اشعار قاضی به این منبع رجوع کنید.
۱۹.۴ - دیگر آثار
نامهها و دستور العملهای عرفانی نیز از دیگر آثار استاد است که مرحوم قاضی به سیدمحمدحسن الهی طباطبایی (برادر علامه طباطبایی)، شیخ ابراهیم و... نوشته است.
۲۰ - روش سلوکی و عرفانی
قاضی وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله را بدون پذیرفتن ولایت امامان شیعه (علیهمالسّلام) و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) محال میدانست.
ثدر واقع، روش سلوکی وی همان
ش سلوکی حسینقلی همدانی بود. در این روش، سالک باید برای دفع خواطر، در شبانهروز دستکم نیم ساعت را برای توجه به نفس خود تعیین کند تا رفته رفته معرفت نفس برای او حاصل شود. بهعلاوه، باید برای رفع حجابها و موانع، به امام حسین (علیهالسلام) متوسل شود.
او همچنین برای از بین بردن اغراض و نیتهای نفسانی، روش احراق را توصیه میکرد و این طریقه را از قرآن کریم الهام گرفته بود. در این طریقه، سالک باید بداند که همه چیز ملک مطلق خداست و او فقر ذاتی دارد و این تفکر سبب سوختن تمام نیات و صفات او میشود، لذا به آن احراق میگویند.
از دیگر شیوههای سلوکی قاضی، التزام به نماز اول وقت، نماز شب، تهجد و نیز اذکار متعددی بود که هم خود بر آنها مداومت داشت و هم شاگردانش و حتی عامه مردم را به آنها سفارش میکرد، مانند چهار صد بار یا بیشتر، گفتن ذکر یونسیه همراه با خواندن قرآن در سجده، صد مرتبه خواندن سوره قدر در شبهای جمعه، مداومت بر خواندن فراوان سوره توحید و دعای کمیل و] (برای توضیح بیشتر درباره اذکار و اعمالی که به شاگردانش توصیه میکرد به این منبع رجوع کنید.
از محمدتقی آملی، از مبرزترین شاگردان قاضی، نقل شده است که قاضی به زیارت اهل قبور بسیار توجه داشت و خود بسیار به وادی السلام میرفت و ساعتها در آنجا به زیارت مشغول میشد.
او به تهجد در مسجد کوفه و مسجد سهله علاقهمند بود و حجرهای مخصوص برای عبادت در این دو مسجد داشت.
و رفتن به مسجد سهله خصوصاً با پای پیاده را توصیه میکرد.
او در سیر الی الله به داشتن استاد بسیار اهمیت میداد و بر آن بود که استاد باید خبیر و بصیر، خالی از هوای نفس، رسیده به معرفت الهی و انسان کامل باشد. از نظر وی، سالک اگر نصف عمر خود را در جستجوی استاد بگذراند، ارزش دارد و سالکی که استاد را دریابد، نصف راه را طی کرده است.
وی همچنین عقیده داشت که سالک و عارف حتماً باید مجتهد باشد، زیرا ممکن است وقتی برخی عوالم باطنی بر وی منکشف میگردد وظایفی بر عهدهاش گذارده شود که تنها مجتهد میتواند نحوه درست انجام دادن آن وظایف را در آن اوضاع دریابد.
۲۱ - آرا
از میان کتابهای عرفانی نیز قاضی رساله سیر و سلوک، منسوب به سیدمحمدمهدی بحرالعلوم، را بهترین کتاب عرفانی میدانست، اما از شاگردش عباس قوچانی و فرزندش محمدحسن قاضی نقل شده است که به کسی اجازه بهجا آوردن برخی دستورالعملهای سخت این رساله را نمیداد.
او به کتابهای فتوحات مکّیه و مثنوی مولوی نیز علاقهمند بود و برخی عرفا مانند مولوی و ابن عربی را شیعه میدانست.
وی در عینحال نگهداری برخی کتابها را در خانه، همچون الاغانی، بهسبب ذکر اخبار خوانندگان و نوازندگان و بیان فسادها و لهو ولعبهای آنان، موجب نحوست میدانست.
۲۲ - انتقاد به نظام آموزشی حوزه
قاضی به نظام آموزشی و برخی کتابهای درسی حوزههای علمیه انتقاد داشت، خصوصاً در مورد کتابهای درسی عقیده داشت که باید کتابهای جدید جانشین متون قدیمی شوند، حتی از شاگردش، عباس قوچانی، خواست که جواهر الکلام اثر محمدحسن نجفی را از نو تحریر کند و او هم ۲۱ جلد از دوره ۴۳ جلدی این کتاب را با تحقیق و تعلیق خود نوشت. این اثر در ۱۳۶۵ ش در تهران منتشر شد.
بهعلاوه، به دامادش میرزا ابراهیم شریفی و به سیدمحمدحسین طباطبائی پیشنهاد کرد که سیره نبوی شیعی بنویسند، چون غالب سیرهها تالیف غیر شیعهاند. او به شاگردانش توصیه میکرد که یک دوره تاریخ اسلام را، از ولادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تا ولادت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بخوانند.
] وی همچنین شاگردانش را به مطالعه فلسفه و عرفان نظری تشویق میکرد و شاگردش، عباس قوچانی، تنها کسی بود که در نجف در آن دوره فلسفه درس میداد.
بیت امام
در مهر ماه ۱۳۴۴ مام خمینی و فرزندشان آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی به عراق تبعید شدند.
نزدیک به ۱۲ سال، امام خمینی در خانهای ساده و محقر در محلهی «حویش» نجف زندگی کرد و امروزه نیز میتوانید از این خانه بازدید کنید.
ورودی منزل امام (ره) که نمای آن آجری است، با آیه ۳۶ سوره نور تزئین شده و تصاویر بنیانگذار انقلاب اسلامی در جای جای این خانه قدیمی قرار دارد.
امام خمینی(ره) به همراه فرزندشان حاج آقا مصطفی در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ خورشیدی از بورسای ترکیه به نجف اشرف تبعید شدند؛ دوره ای که رژیم بعث در عراق حاکم بود اما امام(ره) با وجود تنگناها و فشارهایی که بر ایشان وارد می شد، از مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی دست نکشیدند تا اینکه در راستای همین هدف ناگزیر به پاریس مهاجرت کردند.
امام خمینی(ره) از زمانی که به نجف تبعید شدند تا ۱۲ مهر ۱۳۵۷ به مدت ۱۲ سال و ۱۱ ماه در آنجا سکونت اختیار کردند؛ دوره یی که مخالفـت ها، کارشکـنـی ها و زخـم زبان هـا از همه جبهه ها آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام(ره) با همه صـبر و بـردباری که داشتند بارها از سخـتی شرایط مبارزه در ایـن سال ها بـه تلخی یاد کرده اند اما هـیچیـک از ایـن مصـائب و دشـواری ها نـتـوانـست ایشان را از مـسیــری که آگـاهانه انتخاب کرده بودند، باز دارد.
تا ۱۲ مهر ۱۳۵۷ به مدت ۱۲ سال و ۱۱ ماه در آنجا سکونت اختیار کردند؛ دوره یی که مخالفـت ها، کارشکـنـی ها و زخـم زبان هـا از همه جبهه ها آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام(ره) با همه صـبر و بـردباری که داشتند بارها از سخـتی شرایط مبارزه در ایـن سال ها بـه تلخی یاد کرده اند اما هـیچیـک از ایـن مصـائب و دشـواری ها نـتـوانـست ایشان را از مـسیــری که آگـاهانه انتخاب کرده بودند، باز دارد.
✋حرکت شکوهمند
🔹امام خمینی(ره) به همراه فرزندشان حاج آقا مصطفی وارد فرودگاه بغداد شدند و از آنجا به طرف کاظمین رفتند.
🔹هنگامی که علمای نجف و کربلا از جریان تبعید امام(ره) آگاه شدند به دیدار ایشان شتافتند.
🔹 شب دوم حضور در کاظمین، عبدالرزاق محی الدین وزیر وحدت عراق به حضور امام رسید و از طرف عبدالسلام عارف رییس جمهوری عراق ورود ایشان به عراق را خیر مقدم گفت.
🔹 امام خمینی(ره) پس از سه روز اقامت در کاظمین، این شهر را به طرف سامرا ترک کرد و هنگام ورود به این شهر از طرف علمای شیعه و برخی از علمای سنی و شیوخ عرب سامرا مورد استقبال قرار گرفتند. پس از زیارت حرمین شریفین و یک روز توقف در سامرا، از آنجا عازم کربلا شدند. استقبال مردم و علمای کربلا از امام(ره) کم نظیر بود. این مراسم به همت و ابتکار عمل آیت الله سید محمد شیرازی انجام گرفت که در استقبال از امام(ره) سنگ تمام گذاشت.
🔹آیت الله شیرازی ماشینهای بسیاری را به استقبال امام(ره) فرستاده بود. افزون بر آن دستور داد که روی منارههای حرم حضرت ابوالفضل(ع) و امام حسین(ع)، در تجلیل از مقام ایشان شعارهایی نوشته و بلندگوهای حرمها، همزمان از امام تجلیل کنند. روزنامهها و مجلههای آن روز عراق، درباره ورود امام(ره) به کربلا خبرها و تحلیلهایی ارایه کردند.
امام(ره) در ۲۳ مهر ۱۳۴۴ خورشیدی از کربلا به طرف نجف حرکت کرد.
در آنجا هم با استقبالی شکوهمند مواجه شدند و طلاب و فضلای جوانی که در این مراسم حضور داشتند، شعارهای انقلابی در حمایت از ایشان سردادند. امام(ره) پس از زیارت حرم امام علی(ع)، در میان همراهان، به طرف خانه یی که شیخ نصرالله خلخالی برای ایشان تهیه کرده بود، رفتند.
این منزل نزدیک مسجد شیخ انصاری، واقع در شارع الرسول قرار داشت و امام(ره) از ابتدای ورود تا زمانی که از عراق خارج شدند، در همین منزل سکونت داشتند.
شب نخست ورود امام خمینی(ره) به نجف، آیت الله سید ابوالقاسم خویی و آیت الله سید محمود شاهرودی به منزل ایشان آمدند. آیت الله سید محسن حکیم در شب دوم به دیدار امام آمد. این دیدارها به طور خصوصی انجام گرفت.
علاوه بر این سه مرجع، اساتید، علمای اعلام، فضلا و طلاب نیز چند شبانه روز به طور مستمر و دسته جمعی به دیدار امام(ره) می شتافتند
تدریس، نماز و زیارت
امام(ره) در مدرسه آیت الله بروجردی نجف اشرف نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه و طلاب مدرسه و فضلا به ایشان اقتدا می کردند.
همچنین ایشان تدریس خود را در مدرسه شیخ انصاری انجام می دادند.
ایشان هر شب به طور مرتب در ساعت معینی به حرم امیرمؤمنان(ع) می رفتند که این ساعت، براساس ساعت غروب در تابستان و زمستان فرق داشت.
علاوه براین هر هفته، شب های جمعه به طور منظم از نجف به کربلا می رفتند و به زیارت حرمین شریفین مشرف می شدند که در مدت اقامت ایشان در نجف هرگز این برنامه هم تعطیل نشد.
پرداخت وجوهات به طلاب حوزه علمیه نجف
یکی از مهمترین اقدامات امام(ره) پس از ساکن شدن در نجف اشرف، پرداخت وجوه مساوی برای طلاب بود زیرا در حوزه علمیه نجف از ده ها سال پیش از حضور امام خمینی(ره)، سیره غیرمتعارف و تبعیض گونه یی وجود داشت و طلاب پاکستانی، افغانی و هندی، نصف شهریه طلاب ایرانی و عرب را دریافت یا برخی طلاب و فضلا به خاطر انتساب به یک محفل یا شخصی، شهریه بیشتری نسبت به دیگران اخذ می کردند.
امام(ره) به مناسبت ماه مبارک رمضان به طلاب حوزه علمیه نجف، چه ایرانی و چه غیر ایرانی وجهی به صورت مساوی پرداخت کردند که در واقع نخستین شهریه ایشان در حوزه نجف بود.
در حوزههای علمیه ایران نیز پس از این جریان، برنامه پرداخت شهریه از طرف مراجع تقلید وجود داشت.
طرح بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی
یکی از اقداماتی که امام خمینی(ره) در نجف انجام دادند، طرح مبانی حکومت اسلامی بود.
امام(ره) در آغاز این بحث تاریخی، درباره اثبات ولایت فقیه می فرمایند: ولایت فقیه از آن موضوع هایی است که از مجرد تصورش، تصدیق آن لازم می آید و هیچ نیازی به اقامة برهان ندارد؛ به گونه یی که هرکس عقاید و احکام اسلام را به طور مجمل و کلی قبول داشته باشد، ناخودآگاه ولایت فقیه را قبول خواهد کرد(۶). این موضوع واکنش ها و مخالفت های برخی محافل را برانگیخت.
حجت الاسلام اسماعیل فردوسی پور در خاطرات خود می گوید: امام وقتی تشریف آوردند شروع کردند، مقدمه بحث حکومت اسلامی را گفتند که یک سخنرانی تاریخی مفصل در لزوم حکومت اسلامی و دولت اسلامی ایشان بیان کردند.
در نجف بحث حکومت اسلامی انعکاس مهمی داشت و آنهایی که مخالف امام بودند خیلی عصبانی شده و شروع کردند، علیه امام حرف هایی زدند و سخنانی گفتند که باعث ناراحتی ما و دوستان ما شده بود اما با وجود چنین مخالفت هایی امام(ره) بحث و درس های خود را ادامه دادند و شاگردان ایشان نیز نوارهای سخنرانی را پیاده و متن ها را منتشر می کردند.
اخراج ایرانیان از عراق و توطئه ساواک برای امام(ره)
🔹از اردیبهشت ۱۳۴۸ خورشیدی و پس از شدت یافتن اختلافات مرزی میان ایران و عراق بر سر حاکمیت بر #اروندرود، رژیم بعث تصمیم به افزایش فشارها بر شهروندان ایرانی ساکن عراق می گیرد و پس از آن در #اواسط ۱۳۵۰ خورشیدی رژیم بعث به بهانه اختلاف نظر ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بر اعاده حاکمیت ایران بر #جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس و فشار بر حکومت پهلوی، بیش از ۶۰ هزار تَن از ایرانیان مقیم عتبات را به بهانه تمدید نشدن اقامت آنها از عراق #اخراج می کند.
🔹در همین زمان با جریحه دار شدن افکار عمومی کشور به سبب اخراج هم میهنان سابق خود، ساواک(سازمان اطلاعات و امنیت کشور) به فکر وارد آوردن ضربه یی تازه به امام خمینی(ره) افتاد. به این صورت که به دستور نعمت الله نصیری رییس ساواک خبری تنظیم شد که مراجع ایرانی مقیم عراق باتنظیم تلگرامی از دولت عراق خواسته اند، دستگیری و اخراج ایرانیان را متوقف کند لیکن آقای #خمینی این تلگراف را امضا نکرده است
🔹جعل این خبر و درج آن در روزنامه ها زمانی انجام گرفت که گزارش های رسیده از عراق نشان می داد که رژیم بعث از امام(ره) نیز خواسته بود تا این کشور را ترک کند زیرا #اختلافاتی میان ایشان با مسوولان عراقی درباره نحوه رفتار با مردم بروز کرد و امام(ره) از روش رژیم بعث انتقاد می کردند.
🔹همسر امام(ره) نیز در خاطراتش می نویسد: تنها عالمی که در نجف [به اخراج ایرانیان] #اعتراض کرد [همسرم] بود. ولی بقیه آقایان ساکت بودند. [او] آنها [بعثی ها] را بدتر از شاه قلمداد کرد. در بیرونی منزلمان سخنرانی کرد، ولی بقیه آقایان ساکت بودند.
رژیم بعث و امام(ره)
پس از کودتای ۱۳۴۷ خورشیدی حزب بعث عراق، اختلافات این کشور با ایران به دلیل مسایل مرزی بسیار بالا گرفت تا حدی که احتمال جنگ نیز قابل تصور بود.
در این مدت، حزب بعث در کنار رفتار بسیار خشونت آمیز با علمای شیعه عراق تلاش کرد با نزدیک شدن امام خمینی(ره) به عنوان دشمن و منتقد رژیم پهلوی، بتواند به اهداف خود که همان ضربه زدن به حکومت پهلوی بود، دست یابد اما درایت امام(ره) باعث شکست این نقشه شد. این شرایط تا پیش از امضای قرارداد الجزایر در ۱۳۵۳ خورشیدی که میان حکومت پهلوی و دولت عراق به امضا رسید، ادامه داشت.
پس از امضای این قرارداد که اختلافات مرزی میان ۲ کشور را از میان رفت، شرایط تغییر کرد. از این زمان به بعد، حکومت پهلوی که پیش از این وجود امام(ره) را برنمیتافت، علمای شیعه در عراق را نیز که ارتباط بسیار زیادی با روحانیون و مردم ایران داشتند به عنوان دشمن خود قلمداد میکرد.
رژیم بعث نیز که از بنیان با شیعیان مشکل داشت با قدرت بیشتری به دشمنی با علمای شیعه پرداخت. از این زمان به بعد، برخوردها با امام(ره) نیز به طور کامل تغییر کرد و محدودیت های بسیاری برای ایشان ایجاد شد تا جایی که چارهیی جز رفتن از عراق برای ایشان وجود نداشت(
حجت الاسلام سیدمحمود دعایی که در همان سال ها در عراق به سر می برد درباره برخورد رژیم بعث با امام(ره) می گوید:
🔹در منزل امام(ره) افراد امنیتی عراق به اشکال مختلف، به صورت فقیری که برای #تکدی می آمد، حتی به صورت #معمّمی که برای پرسیدن مسایل می آمد، حضور داشتند.
🔹در جنبههای تبلیغاتی هم بعثی ها اصلاً اجازه نمی دادند که امام در بین شیعیان عراق به عنوان یک شخصیت مذهبی برجسته، یک مرجع تقلید عنوان شود ...
🔹در حساس ترین لحظاتی که عراق #خشن ترین رابطه را با شاه داشت و به اصطلاح در زمانی که روابط تیره آنها به اوج خود رسیده بود، مصادف با فوت مرحوم آیت الله حکیم بود. که بعد از مرحوم آیت الله حکیم باید مرجع برجسته و جدید حوزه بررسی و معرفی می شد. عراقی ها علیرغم اعتقادی که داشتند، از مطرح کردن امام که به عنوان یک شخصیت برجسته مذهبی می توانست ضربه یی به پیکر رژیم شاه باشد و در واقع دشمن اصلی شاه را معرفی کرده باشند، خودداری کردند.
🔹در همین زمان رژیم بعث به شدت از تماس #رسانههای گروهی با امام(ره) جلوگیری می کردند و اجازه نمی دادند که روزنامهها و مجلات عراقی، خبرنگارهای روزنامهها و مجلات خارجی که در آن موقعیت به طرف مراجع و کاندیداهای مرجعیت می رفتند به دیدن امام(ره) بروند.
سرانجام هجرت به پاریس
درست در همان زمانی که امام(ره) در نجف به سر می برد در نیویورک دیداری میان وزرای خارجه دولت پهلوی و رژیم بعث صورت گرفت تا آنها تصمیم بگیرند که امام(ره) را از نجف اخراج کنند.
به همین دلیل هم یکم مهر ۱۳۵۷ خورشیدی منزل امام(ره) در نجف به وسیله نیروهای بعثی محاصره می شود. انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد.
رییس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام(ره) گفته بود که شرط ادامه اقامت ایشان در عراق، دست کشیدن از مبارزه و عدم دخالت در سیاست است و امام(ره) نیز با قاطعیت پاسخ داده بودند که به خاطر مسوولیتی که در مقابل امت اسلام احساس می کنند، حاضر به سکوت و هیچ گونه مصالحه یی نیستند.
به این ترتیب بعد از دیدارهای بدون نتیجه مسوولان سازمان امنیت عراق با امام(ره)، منزل آن حضرت در نجف به وسیله نیروهای بعثی محاصره شد. امام(ره) از مواضع خود عقب نشینی نکردند و سرانجام تصمیم شورای فرماندهی حزب بعث مبنی بر اخراج امام(ره) از عراق ابلاغ شد.
پس از این اتفاق ها امام(ره) تصمیم می گیرند که به کویت بروند به همین دلیل هم ۱۲ مهر ۱۳۵۷ خورشیدی نجف را به قصد مرز کویت ترک می کنند اما دولت کویت با اشاره رژیم پهلوی، پس از ساعت ها معطلی از ورود ایشان جلوگیری کرد. امام(ره) و همراهان نیز ناگزیر به بصره بازگشتند و پس از مشورت با حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی تصمیم به هجرت به پاریس گرفته شد و سرانجام صبحگاه ۱۳ مهر ۱۳۵۷ خورشیدی امام(ره) به همراه جمعی از یاران خویش بغداد را به طرف پاریس ترک کردند و ۱۴ مهر وارد پاریس شدند تا دوره یی تازه با پایانی شیرین از مبارزه آغاز شود.
مسجد کوفه
مکان شهر کوفه در کشور عراق
ا مرقد مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و مختار ثقفی
تأسیسکننده حضرت آدم (علیهالسلام)
وقایع مرتبط ضربت خوردن امام علی (علیهالسلام)
اطلاعات بنا
طول ۱۱۰ در ۱۱۶
عرض ۱۰۹ در ۱۱۶
مساحت بالغ بر چهل هزار مترمربع
دروازه باب الفیل (باب الثعبان)، باب الکنده، دروازه صحن مسلم بن عقیل، باب الرحمه
تعداد مناره ۳ مناره
نوسازی توسط سیدمهدی بحرالعلوم در سال ۱۱۸۱ ه. ق، بازسازی توسط اسماعیلیان بهره هند بعد از سقوط رژیم بعث عراق
ویژگیهایدیگر دیوارهای مسجد با ۲۷ برج استحکام شده
👈مسجد کوفه یکی از مساجد چهارگانه بزرگ جهان اسلام است که در شهر کوفه عراق، در ۱۲ کیلومتری شمال شهر نجف واقع شده است. گفته میشود این مسجد ابتدا توسط حضرت آدم (علیهالسّلام) ساخته شده و پس از مسجدالحرام قدیمیترین مسجد جهان بوده و دارای فضائل بسیار و مقامهای متعدد است.
در دهههای اول هجری قمری، توسط سعد بن ابیوقاص بازسازی، و سپس توسط علی بن ابیطالب، مرکزی مهم برای خلافت در نظر گرفته شد. در طول تاریخ اسلام دارای تحولات بسیاری بوده و چندین مرتبه بازسازی شده است.
مقبره برخی از بزرگان مانند مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و مختار ثقفی و علمای دینی در آنجا قرار دارد.
طبق روایات وارده از معصومین (علیهمالسّلام) مسجد کوفه در عصر ظهور حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از جایگاه و پایگاه مهم و برجستهای برخوردار خواهد
۱ - معرفی اجمالی
مسجد اعظم کوفه، از قدیمیترین مساجد تاریخی جهان اسلام است که تاکنون باقی مانده است، این مسجد، یکی از مساجد مقدس شیعه است و بلکه با توجه به روایات متعدد وارد شده در فضیلت این مسجد، میتوان آن را پس از مسجدالحرام و مسجدالنبی، سومین مسجد مقدس به شمار آورد، همچنین مسجد کوفه، یکی از چهار مکانی است که مسافر در آنجا مخیر است نماز خود را کامل یا شکسته بهجای آورد، سه مکان دیگر، عبارتاند از: مسجدالحرام، مسجدالنبی و حرم مطهر امام حسین (علیهالسّلام).
۲ - زمان و چگونگی ساخت
مسجد کوفه در زمان خلافت عمر بن خطاب و پس از آنکه سعد بن ابیوقّاص، شهر را به عنوان محل استقرار دائم لشکر مسلمانان، انتخاب کرد، ساخته شد. آنها ابتدا نقشه مفصل و جامعی برای بنای مسجد کشیدند و بر آن اساس، مسجد را که محور و مرکز اصلی شهر بود، ساختند، محدوده آن را نیز با تیراندازی یک تیرانداز تعیین کردند که در چهار سمت تیر انداخت.
دلیل این کار آن بود که میخواستند مسجد به قدری گنجایش داشته باشد تا همه جنگجویان که تعدادشان به چهل هزار نفر میرسید، بتوانند در آنجا نماز بخوانند، بعد از آن، زیاد بن ابیه، مسجد را به مقداری که گنجایش بیست هزار نفر دیگر را هم داشته باشد، توسعه داد.
به گفته برخی مورخان، در ساخت مسجد، از ستونها و مصالح ساختمانی به کار رفته در کاخها و بناهای شهر باستانی «حیره»، استفاده شد.
۳ - توسعه در زمان زیاد بن ابیه
مسجد کوفه به صورت مربع، با دیوارهای کوتاه ساخته شد و بیشتر مساحت آن، بدون سقف بود، در دوره حاکمیت زیاد بن ابیه بر عراق، بر وسعت مسجد افزوده شد و دیوارهای آن، مستحکمتر و بلندتر گردید و کف آن با ریگ پوشانده شد.
👇
۴_- نصب حجرالاسود روی یکی از ستونها
در سال ۳۱۷ ه. ق، قرامطه پس از تسلط بر مکه، حجرالاسود را از دیوار کعبه جدا کردند و با خود به شهر «احساء»، در شمال شرقی شبهجزیره عربستان بردند، تا اینکه در سال ۳۳۹ ه. ق، در دوره خلیفه عباسی، المطیع لله، با وساطت یکی از سادات، به نام عمر بن یحیی علوی، آن را به مسجد کوفه منتقل نمودند و روی یکی از ستونها، نصب کردند و سپس به مکه بازگرداندند.
۵ - مسجد در قرن شش و هشت
از نوشته ابنجبیر چنین برمیآید که برخلاف شهر کوفه که در قرن ششم به مخروبهای تبدیل شده، مسجد کوفه از خرابی مصون مانده است.
ابنبطوطه نیز مسجد را در قرن هشتم دیده و آنرا چنین توصیف کرده است: «سقف مسجد، بر ستونهایی از سنگ تراشیده شده، استوار است و قطعات سنگ با سرب، به یکدیگر پیوسته است.»
۶ - بازسازی توسط بحرالعلوم
علامه سیدمهدی بحرالعلوم در سال ۱۱۸۱ ه. ق، مسجد را بازسازی نمود، در جریان این بازسازی، بخشها و ستونهای قدیمی مسجد، خراب شد و کف مسجد روی بخشهای خراب شده، به ارتفاع چهار متر، بالا آورده شد و در محل مقامهای مسجد که زیر خاک دفن شده بود، مقامهای جدیدی ساخته شد، پس از وی، شیخ محمدحسن، صاحب جواهر، مردم را به زیارت مسجد کوفه و توجه بیشتر به ادای آداب آن تشویق میکرد و خودش نیز روزهای سهشنبه، همراه با طلاب حوزه به زیارت مسجد کوفه میآمد و شب را در مسجد سهله، سپری میکرد.
۷ - اتفاقات قرن نوزده و بیست
در اوایل دو قرن نوزدهم و بیستم میلادی، جنایتهایی در حق شیعیان در این مسجد اتفاق افتاد؛ در سال ۱۲۱۶ ه. ق- ۱۸۰۲ م، وهابیها به دو شهر کربلا و نجف حمله کردند و در جریان حمله خود به نجف، به مسجد کوفه یورش بردند و همه شیعیانی را که در حال نماز و عبادت بودند، به شهادت رساندند.
همچنین در جریان انقلاب سال ۱۹۲۰ م شیعیان عراق علیه اشغال انگلیس، هواپیماهای انگلیسی، مسجد کوفه را که بسیاری از مردم به داخل آن پناه آورده بودند، بمباران کردند و تعداد بسیاری از شیعیان را به شهادت رساندند و بعضی از مقامهای مسجد را خراب کردند، سپس نیروهای نظامی انگلیس، با اسب و سگهای خود، وارد مسجد شدند.
۸ - بازسازی پس از سقوط رژیم بعثی
پس از سقوط رژیم بعثی عراق، اسماعیلیان بهره که در هند حضور دارند، مسجد کوفه را بهصورت کامل بازسازی کردند، در این بازسازی، کف و نماهای مسجد با سنگهای مرمر سفیدرنگ پوشیده شد و در شبستان مسجد، ستونهای دایرهای سنگی، نصب گردید و دو مناره بزرگ، در دو زاویه شمال غربی و شرقی مسجد ایجاد شد، گرچه این بازسازی، به شیوه زیبا و مناسبی صورت گرفته است و بهکارگیری سنگهای مرمر سفید و یکپارچه و تزیینات معماری زیبا در آن، منظره دلپذیری به مسجد بخشیده است، اما اصالت تاریخی مسجد، از بین رفته است و بیشتر مقامهای داخل صحن مسجد که پیشتر بهصورت محراب یا ستون تاریخی بود، به محرابچههای کوچکی تبدیل شده و حتی برخی از مقامها نیز بهطور کامل، حذف شده است.
۹ - توصیف ساختمان فعلی
ساختمان فعلی مسجد، بالغ بر چهل هزار مترمربع مساحت دارد، نمای آن، تقریباً به شکل مربعی است که اضلاع آن به ابعاد ۱۱۰ • ۱۱۶ • ۱۰۹ • ۱۱۶ متر است.
دیوارهای مسجد، بلند و از بیرون، با برجهای نیمه دایره، استحکام بخشیده شده است، تعداد این برجها ۲۷ عدد است که در هریک از اضلاع جنوبی و غربی، پنج برج و در هریک از اضلاع شمالی و شرقی، هفت برج و برجهایی نیز در چهار گوشه مسجد، وجود دارد.
۱۰ - صحنهای متصل به مسجد
صحن متصل به مسجد کوفه
متصل به مسجد، از هر دو سمت شرقی آن، صحن دیگری وجود دارد که در آن، دو مرقد مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، قرار دارد.
در گذشته، در سمت غربی مسجد، صحن دیگری وجود داشته که دارای ایوانها و حجرهها و دیواری گرداگرد آن بوده است، این محوطه، کاروانسرایی مخصوص اقامت زائران و مسافران بوده است که در سال ۱۳۲۷ ه. ق، تاسیس گردید و در سال ۱۳۸۳ ه. ق، تخریب شد.
مشابه این کاروانسرا، هنوز در ضلع شرقی مسجد سهله، باقی مانده است.
۱۱ - دروازههای مسجد
در گذشته، مسجد کوفه دارای چند دروازه بوده است که امروزه تنها یک دروازه آن، باقی مانده است، نام این دروازه باب الفیل و در گوشه شمال غربی مسجد قرار دارد، البته در دورههای اخیر، دروازههای جدیدی به صحن مسجد، باز شده است، از جمله دروازهای واقع در میانه ضلع غربی مسجد که به اشتباه باب الکنده (از دروازههای قدیمی مسجد کوفه) خوانده میشود، دروازه صحن مسلم بن عقیل، در میانه ضلع شرقی مسجد که چندین بار، از جمله در سال ۱۳۸۸ ه. ق، بازسازی شده است و دروازه کوچکی به نام باب الرحمه، در میانه ضلع شمالی که در سال ۱۳۸۸ ه. ق، ایجاد شده است.
۱۱.۱ - باب الفیل
باب الفیل مسجد کوفه
بالای باب الفیل، منارهای دایرهای وجود دارد که در سال ۱۳۷۶ ه. ق- ۱۹۵۶ م ساخته شده و بدنه آن با الواح و کتیبههای کاشی، تزیین یافته است، این مناره، بهجای مناره قدیمیتری ساخته شد که در تاریخ مذکور، به سبب بنای مناره جدید، بهطور کامل تخریب گردید.
در بازسازی اخیر مسجد، دو مناره مربع به مسجد افزوده شده است که یکی از آنها، در زاویه شمال غربی مسجد، کنار مناره دایرهای قدیمی و مناره دیگر، در زاویه شمال شرقی، قرار دارد.
۱۱.۲ - باب الثعبان
یکی از نامهای باب الفیل، در گذشته، «باب الثعبان» (دروازه افعی)، بوده است. علت نامگذاری آن، وقوع یک کرامت در زمان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در ارتباط با این دروازه مسجد است که در تعدادی از منابع شیعه، نقل شده است. داستان آن، چنین است که در یکی از روزهای جمعه، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بالای منبر مسجد کوفه، خطبه میخواند که افعی بزرگی که سر آن از سر گوسفند نیز بزرگتر بود، از سمت باب الفیل وارد مسجد شد و به سمت منبر حرکت کرد و مردم از ترس آن، کنار رفتند، افعی نزد امام علی (علیهالسّلام) بالای منبر رفت و سرش را نزدیک امام برد و حضرت به او، گوش داد، سپس از منبر پایین آمد و از همان باب الفیل بیرون رفت و از دیدگان مردم غایب شد، حضرت (علیهالسّلام) خطاب به مردم فرمود:
این افعی را که دیدید، وصی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر جنیان است و من، وصی ایشان بر آدمیانم، آن افعی، بیشتر از شما از من پیروی میکند و او، جانشین من میان شماست... و او از من سؤالی کرد که من پاسخ او را دادم.
۱۲ - فضایل
در کتب حدیث شیعه، روایات فراوانی درباره آداب و فضایل مسجد کوفه، نقل شده است که در اینجا به تعدادی از این روایات، اشاره میکنیم.
۱۲.۱ - در کلام پیامبر
از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت کردهاند که فرمود:
زمانی که من را به آسمان عروج دادند، به زمین، در مسجد پدرم نوح (علیهالسّلام) و پدرم ابراهیم (علیهالسّلام) که همان مسجد کوفه است، فرو آمدم و در آن، دو رکعت نماز خواندم... خواندن یک نماز واجب در آن مسجد، معادل یک حج مقبول و یک نماز نافله، برابر با یک عمره مقبول میباشد.
۱۲.۲ - در کلام امام علی
از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) روایت شده است که نماز نافله در این مسجد، معادل یک عمره همراه با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نماز واجب در آن، برابر با یک حج همراه با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و در این مسجد، هزار پیامبر و هزار وصی پیامبر، نماز خواندهاند.
ابنفقیه از امام علی (علیهالسّلام) نقل کرده است که در این مسجد، نود پیامبر و هزار وصی پیامبر نماز خواندهاند و هنگام طوفان نوح (علیهالسّلام) از زمین آن، آب فوران کرد و کشتی نوح از اینجا خارج شد و در این مسجد، عصای موسی (علیهالسّلام) و انگشتر سلیمان (علیهالسّلام) قرار دارد.
۱۲.۳ - در کلام امام باقر
از امام باقر (علیهالسّلام) روایت شده است
اگر مردم به فضیلت مسجد کوفه، آگاه بودند، از راه دور، توشه برمیداشتند و بر مرکب سوار میشدند و به آنجا میرفتند، یک نماز واجب در آنجا، معادل یک حج و یک نماز نافله در آن، برابر با یک عمره است.
در روایت دیگری از امام باقر (علیهالسّلام) درباره فضیلت نماز خواندن در مسجد کوفه، آمده است که یک نماز واجب در این مسجد، معادل یک حج مقبول و یک نماز مستحبی در آن، برابر با یک عمره مقبول است.
۱۲.۴ - در کلام امام صادق
از امام صادق (علیهالسّلام) نقل است که هیچ بنده صالح و پیامبری نبوده، مگر آنکه در مسجد کوفه نماز گزارده است، حتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب معراج، در این مسجد فرود آمد و در آن، دو رکعت نماز خواند، یک نماز واجب در آن، برابر با هزار نماز در جای دیگر و یک نماز نافله در آن، معادل پانصد نماز است، جلو، عقب، سمت راست و سمت چپ این مسجد، باغی از باغهای بهشت است و نشستن در آن، بدون نماز خواندن یا ذکر گفتن، عبادت است و اگر مردم فضیلت آن را میدانستند، حتی با حرکت روی چهار دست و پا، خود را به این مسجد میرساندند، در همین روایت، امام (علیهالسّلام) خطاب به راوی فرمود: «اگر من در کوفه حاضر بودم، آرزو میکردم که هیچ نمازی از من در آن مسجد، فوت نشود.»
در روایات دیگری از امام صادق (علیهالسّلام)، نماز خواندن در مسجد کوفه، معادل هزار نماز (در جای دیگر) بیان شده است.
✅در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است که مردی در مسجد کوفه، نزد امیرمؤمنان (علیهالسّلام) آمد و اظهار داشت که میخواهد به قصد زیارت مسجد اقصی، به مسافرت رَود، حضرت به وی فرمود:
مرکبت را بفروش و توشهات را تناول کن و در همین مسجد نماز بگذار که یک نماز واجب خواندن در اینجا، معادل با یک حج مقبول و یک نماز نافله در اینجا، برابر است با یک عمره مقبول... و از همین مکان، کشتی نوح حرکت کرد... و در اینجا، هفتاد پیغمبر و هفتاد وصی پیغمبر که من یکی از آنهایم، نماز خواندهاند و در این مسجد، هیچ محزون و مکروبی برای برآورده شدن حاجتی دعا نکرده، مگر آنکه خداوند حاجتش را روا و حزنش را برطرف ساخته است.
۱۲.۵ - در کلام امام رضا
از امام رضا (علیهالسّلام) نقل شده است که نماز فرادا در مسجد کوفه، بهتر از هفتاد نماز جماعت در غیر آن است.
۱۲.۶ - نظم سید حمیری
گفتنی است که سید حمیری، از اصحاب امام صادق (علیهالسّلام)، در یکی از قصاید خود، مسجد کوفه را ستوده و آن را در مرتبه، بعد از مسجدالحرام و مسجدالنبی برشمرده و برخی از فضایل آن را به نظم درآورده است.
-✅مقامها
داخل صحن، شبستان و رواقهای مسجد کوفه، محرابها و مقامهای متعددی، منسوب به پیامبران و امامان (علیهمالسّلام) وجود دارد که مرتبط با حضور پیامبران الهی و امامان معصوم (علیهمالسّلام) در این مسجد و پیشینه تاریخی آن است، هر یک از این مقامها و محرابها، دارای آداب خاصی است که در کتب ادعیه مختلف، نظیر مفاتیح الجنان، بیان شده است، پس از بازسازیهای اخیر مسجد کوفه، بیشتر مقامهای موجود در صحن و رواقهای مسجد نیز بهصورت محرابچههای کوچکی از سنگ مرمر سفید، بازسازی شدند.
۱_بیت الطّشت
بیت الطّشت مسجد کوفه
در صحن مسجد، در شمال دکة القضاء قرار دارد و محل وقوع یکی از معجزات امیرمؤمنان (علیهالسّلام) است.
(داستان این معجزه چنین است که: دختری برای استحمام میان نهر آب رفته بود، زالویی وارد بدنش شده و با مکیدن خون، کم کم بزرگ شده و باعث متورمشدن شکمش شد، برادران آن دختر به او بدگمان شده و تصمیم به قتل وی گرفتند و برای دانستن حکم آن، نزد امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آمدند، آن حضرت دستور داد در کنار دکة القضاء خیمهای زدند و دخترک را در آن خیمه نشاندند، آنگاه به قابله کوفه امر کرد که آن دختر را معاینه کند، قابله پس از معاینه گفت: این دختر آبستن است، حضرت برای اثبات بیگناهی دختر، دستور داد طشتی مملو از لجن آوردند و دخترک را روی آن نشاندند، زالو با استشمام بوی لجن از شکم دختر بیرون آمد و با این معجزه، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بیگناهی آن دختر را ثابت کرد.
این مکان، پیشتر بهصورت سردابی پایینتر از سطح مسجد بود که دو طرف آن، دو راه پله وجود داشت.
۲_دکة القضاء
در جانب شمال شرقی صحن مسجد کوفه قرار دارد و محلی است که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در آنجا، قضاوت میکرده است.
۳_ دکة المعراج
این مقام در صحن مسجد و نزدیک زیارتگاه کشتی نوح قرار دارد و محل نماز خواندن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب معراج، به شمار میآید، کنار این مقام، یک ستون سنگی قدیمی وجود دارد که در واقع، یک شاخص خورشیدی است که در گذشته، برای شناخت ظهر شرعی و اوقات نماز، به کار میرفته است.
۴_محراب امام علی
محراب امام علی مسجد کوفه
این محراب محل نماز خواندن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در مسجد کوفه و محل ضربت خوردن آن حضرت (علیهالسّلام) به دست ابنملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰ ه. ق، است.
این محراب، داخل شبستان مسجد واقع است و روی آن، فرقه اسماعیلیان بهره هند، پنجره نقرهای زیبایی به شکل محراب با کتیبههای کوفی و نقوش و تزیینات گیاهی، نصب کردهاند.
۵_ مقام آدم
مقام آدم، در جنوب صحن مسجد، نزدیک دکة المعراج قرار دارد و براساس برخی اقوال، محل توبه حضرت آدم (علیهالسّلام) به شمار میآید.
۶_ مقام ابراهیم
مقام ابراهیم، در رواق شمالی مسجد، نزدیک ورودی اصلی آن (باب الفیل) قرار دارد.
۷_ مقام امام جعفر صادق
مقام امام جعفر صادق، در جنوب شرقی مسجد، نزدیک مرقد مسلم بن عقیل قرار داشته و دارای محرابی بوده است که همانند دو مقام نوح (علیهالسّلام) و امام زینالعابدین (علیهالسّلام)، متاسفانه در بازسازیهای اخیر مسجد، خراب شده است و محل آن، تنها با نصب یک برگه کاغذی روی ستونهای سنگی موجود در شبستان مسجد، مشخص شده است.
۸_مقام امام زینالعابدین
مقام امام زینالعابدین، در جنوب غربی مسجد، نزدیک مقام نوح (علیهالسّلام) قرار داشته و مانند همان مقام، به شکل محرابی بوده است که متاسفانه در بازسازیهای اخیر مسجد، خراب شده است و محل آن، تنها با نصب یک برگه کاغذی روی دیوار جنوبی رواق متصل به شبستان مسجد، مشخص شده است.