eitaa logo
نفوس مطمئنه
380 دنبال‌کننده
915 عکس
591 ویدیو
81 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 🌸🌸🌸 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
از امروز تا روز شهادت امام رضا(ع), میهمان شهدای امام رضایی هستیم.
ملاقات با امام زمان عج... شهید مدافع حرم بعد از شهادتش دست نوشته ای از شهید پیدا می کنند که نوشته بود : خدایا ! اگر خلقت تو نمی داند ، تو میدانی که من در سال ۱۳۸۱ هجری شمسی در شب یازدهم ماه مبارک رمضان توفیق ملاقات با حضرت حجت ابن الحسن (عج) را داشته‌ام . و در وصیت نامه ملکوتی این شهید فراز های آسمانی هست که می فرماید ؛ خدایا خسته ام، شکسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس می‌کنم که این دنیا دیگر جای من نیست. از عالم و عالمیان می‌گریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی ده 🤲🏼 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از شهدا یاد گرفتیم : • از ابراهیم هادی ، پهلوانی را • از حاج همت ، اخلاص را • از باکری ها ، گمنامی را • از علی خلیلی، امر به معروف را • از مجید بقایی ، فداکاری را • از حاجی برونسی ، توسل را • از مهدی زین الدین ، سادگی را • از حسين همدانى ، جوانمردى و اخلاق را • از حاج قاسم سلیمانی، ولایت مداری را با این همه نمیدانم ؛ چرا موقع عمل که میرسد شرمنده ایم. https://eitaa.com/fatemi48
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آیت الله جاودان: ✔️ اگر کسی در میدان جنگ شهید شود یک بار شهید شده، اما اگر کسی با هوای نفسش بجنگد، هر روز شهید می‌شود
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ✅داستان‌های شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280
☝️این شهید بزرگوار از نیروهای اطلاعات عملیات خراسان بود که در عملیات کربلای۴ اسیر شد و هویتش در همان روزهای اول اسارت توسط یک اسیر قدیمی و خودفروخته به نام «م.ر» او لو رفت‼️ 👈در شکنجه گاه مخفیانه تکریت ۱۱ بعثی ها او را به قلاب پنکه سقفی آویزان کردند، مدتی بعد در آب جوش انداختند، با یک کابل فشار قوی بالای ۵۰۰ ضربه بر کمرش زدند، با پا شیشه پنجره سرویس بهداشتی را شکستند و بدن نیمه جان و لخت شده اش بر روی آن انداختند و او را غلت دادند و سپس بر زخم هایش نمک پاشیدند و با یک فرچه مخصوص شستن لباس به شدت زخم هایش را خراشیدند و سیم برق را در حالی که دستانش بسته بود به او متصل کردند‼️ 👈فریادهای او فضای حمام را پرکرده بود و در حالی که از ائمه اطهار (علیهم السلام) یاری می‌طلبید، یک بعثی شمر صفت به نام عدنان برای اینکه استغاثه‌های وی به درگاه خداوند و فریادهای یا زهرایش را خفه کند، یک صابون را در دهان او گذاشت و با پوتین محکم بر روی آن کوبید و صابون در گلوی مبارکش گیر کرد و با شهادتی مظلومانه به کاروان عاشورا پیوست‼️ 😭😭😭 او کسی نبود جز شهید محمد رضایی، شادی روح پاڪش صلواتی قرائت نماییم. منبع: «آزاده سرافراز سید محسن حیدری، خبرگزاری دفاع مقدس، ۱۴۰۲/۲/۴ مدیون چه کسانی هستیم⁉️🤔🥺💔😭😭😭
●اگرروزی شهداء مانند اصحاب کهف از آرامگاه ابدی برخیزند و به شهرهائی برگردند که بیش از۴۰سال پیش از آنجا به جبهه‌ها اعزام شدندوبه خیل شهداء پیوستند ، با دیدن صحنه‌های زیر، چه آرزویی می‌کنند!!؟ ●چادرهایی که افتاده اند ●روسری‌هایی که عقب رفته اند ●سرهایی که بی رو سری شده اند ●بدن‌هایی که برهنه شده اند ●مردانی که بی‌غیرت شده اند. ●زن‌هایی که بی حیا وبی عفت شده اند ●سینه چاکانی که بی‌تفاوت شده اند ●بی‌تفاوت‌هایی که ساکت شده اند ●شکم هایی که از حرام پُر شده اند ●بی دردهایی که مرفه شده اند ●مرفهینی که بی درد شده اند ●کاخهایی که برگُرده مستضعفین بنا شده اند ●مسئولینی که دنیاپرست شده اند ●آقازاده‌هایی که منحرف شده اند ●منحرفینی که وطن فروش شده اند ●یقه بسته‌های ظاهرالصلاحی که با دشمن هم سفره شده اند ●دوآتیشه هایی ضدآمریکائی که طرفدار آمریکا شده اند ●غرب رفته هایی که طرفدارغرب شده اند ●همراهانی که از قطار انقلاب پیاده شده اند ●خط امامی هایی که از خط امام خارج شده اند ●وصیت نامه‌هایی که فراموش شده اند. ●ارزشهایی که عوض شده اند ●عوضی هایی که ارزشمند شده اند ●شعارهایی که کم رنگ شده اند ●رزمندگانی که منزوی شده اند ●پیش کسوتان جهاد و شهادت که در کوچه پس کوچه های زندگی فراموش شده اند ●انقلابیونی که مطرود شده اند ●و در یک کلام: امام و ولی‌فقیه که در میان مسئولانی منفعت‌طلب،تنهاومظلوم شده‌است!!! ●فکرمی‌کنیدشهداء با دیدن این صحنه‌ها چه می‌کنند!!؟ مانند اصحاب کهف آرزوی بازگشت به جایگاه ابدی می‌کنند!!؟ ●روزگار غریبی شده است!!! دین، احکام نورانی اسلام، ولایت‌فقیه، انقلاب و ملت در اوج مظلومیت است!!! ●ار خواب گران بیدار شویم وگرنه بقول امام علی(ع)بالگددشمن از خواب بیدار می شویم!!!! ✍️جامانده از قافله شهداء. اللهـم عجـل لولیڪ الفرج. https://eitaa.com/fatemi48
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرِ هر ۱۵ هزار ، سرِ کاوه ۲ میلیون ♦️خاطره ای شنیدنی از فرمانده لشکر 24 ساله ، شهید "" 🌹به مناسبت سالروز عروجش در کردستان 🕊شادی روح بلندش صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سردار شهیدی که نخستین بنای مرقد حضرت امام را در چهل روز علم کرد [ پیشنهاد دانلود فایل صوتی شهید صنیع‌خانی در معرفی راز موفقیت کشور ] 🔹 دی ماه ۱۳۳۲ درقم متولد شد. پس از پیروزی انقلاب از پایه گذاران کمیته انقلاب نازی آباد (منطقه ۱۳) تهران بود. □ در بهار ۱۳۵۸ به عضویت سپاه در آمد و مدتی بعد به واحد اطلاعات سپاه منتقل شد. 🔻سیدمحمد بنیان‌گذار و فرمانده ترابری سپاه پاسداران بود و نقش موثر و تعیین کننده در ایجاد تحرک در یگانهای رزم و پشتیبانی و رفع کمبود وسائل نقیله سنگین داشت. □ بارها در مناطق عملیاتی مجروح و جانباز شد. ■ در منطقه عملیاتی «فاو» و نیز در عملیات والفجر۱۰ در «حلبچه» در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفت. 🔹با پایان جنگ، مسئول خدمت رسانی در منطقه زلزله زده «رودبار» و «منجیل» و شهر سیل زده ی «زابل» شد. 🔻 پس از رحلت «حضرت روح الله» ساخت حرم مطهر امام خمینی(ره) به او واگذار شد. □ «سید محمد» تا روز اربعین رحلت حضرت امام ، نخستین بنای آن مرقدِ مطهر را بنا نهاد و تا زمان شهادتش، مدیریت ساختِ حرم را بر عهده داشت. □ با ارادتی که به رهبر معظم انقلاب داشت، ساخت حسینیه امام خمینی(ره) بیت رهبری عهده‌دار بود. 🔻 جراحت های جانبازی وعوارض شیمیایی سرباز کرد و در ۱۳ شهریور ۱۳۷۴ به دیدار معبود شتافت و به پاس خدمات خالصانه اش در صحنِ حرم مطهر «حضرت روح الله» آرام گرفت.
در ایام شهادت امام رضا(ع), میهمان شهدای امام رضایی هستیم.🕌 https://eitaa.com/fatemi48