❇️بعضی از کانالهای ایتا
1_گروه فعالان فرهنگی تبیان
http://eitaa.com/joinchat/3049390091C192755f32b
2_کانال فرهنگی،مذهبی گناباد
@Tebyangonabad
3_جهاد تببین در گناباد
@Tebyangonabad2
4_منبرک_فاطمی
@fatemi222
5_در مسیر بندگی
@abasali_fatemi
6_خانواده بهشتی
@fatemi24
7_احکام کاربردی
@ahkam31
8_عفاف و حجاب
@Chastity
9_فیش منبرک
@fatemi5
#نهج_البلاغه
💠امام، عواملى را که باعث فراهم شدن (عزّت، شکست دشمن، عافيت، نعمت و کرامت) شد به اين صورت بيان مى فرمايد:
◽️مِنَ الاِْجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ، وَ اللُّزُومِ لِلاُْلْفَةِ، وَ التَّحَاضِّ عَلَيْهَا، وَ التَّوَاصِي بِهَا
🔴 پرهيز از تفرقه و پراکندگى، تأکيد بر الفت و اتحاد، تشويق يکديگر به آن و سفارش نمودن به انجام آن است»
📘#خطبه_192
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 چه ڪنیــم حضـرت زودتر تشــریف بیارن⁉️
🔺 ایشون خانم نادی پور سفیر ایران در دانمارک هستند... ⬆️
✅ یکی از آثار حمله ی تروریست مخالف نظام به #سفارت ایران در #دانمارک این بود که مردم فهمیدند #سفیر_زن هم داریم😁🤣
👌 بابا ماشاءالله به برکت انقلاب خانم ها کلی از مسئولیت های این کشور رو گرفتن.🙂 از معاونت رییس جمهور تا مدیرکل و استاد دانشگاه و رییس اداره و.... باز بگید زن، زندگی آزادی!!! 😐
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
🔺کمک به دوستان و نیازمندان
جابربن عبدالله یکى از اصحاب بزرگوار رسول خداست، پیوسته در خدمت آن جناب بود، پدرش در جنگ «احد» اشتباهاً توسط مسلمانان شهید گردید، او بعد از رحلت رسول خدا (ص) با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بسر برد، اوست که با عطیه عوفى در اولین اربعین به زیارت ابا عبدالله الحسین (ع) مشرف گردید و اوست که بقدرى زنده ماند تا سلام رسول خدا (ص) را به امام باقر (ع) رسانید.
مى گوید: رسول خدا (ص) در بیست و یک جنگ شرکت کرد، و من در نوزده تاى آنها در رکاب ایشان بودم، فقط در دو تا از آنها موفق نشدم. در یکى از آن غزوات شتر من از رفتن درماند و خوابید، آن حضرت در آخر لشکریان حرکت مى کرد تا به بازماندگان یارى رساند و آنها را به مرکب خود سوار کند.
من در کنار شتر خویش ایستاده و مى گفتم: اى واى مادرم این چه شتر بدى است، در این هنگام رسول خدا رسید و فرمود: این شخص کیست؟ گفتم من جابرهستم پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله (ص).
فرمود: چرا در اینجا مانده اى؟
گفتم: شترم از رفتن درمانده است، فرمود: چوب دستى دارى؟ گفتم: آرى. با چوب دستى به شتر زد و او را بلند کرد، آنگاه آنرا خوابانید و قدم بر دو بازوى آن گذاشت، فرمود: سوار شو، سوار شدم و با او راه مى رفتم، آن شب بیست و پنج بار براى من استغفار کرد، شتر من (در اثر قدم آن بزرگوار) حتى بر شتر او سبقت مى کرد.
در آن شب که با هم راه مى رفتیم فرمود: پدرت عبدالله چند نفر فرزند بعد از خود گذاشته است؟ گفتم: هفت دختر.
فرمود: آیا قرضى هم دارد؟ گفتم: آرى. فرمود: چون به مدینه برگشتى وعده کن که با اقساط خواهى داد14 اگر قبول نکردند، وقت چیدن خرمایتان مرا مطلع کن.بعد فرمود: زن گرفته اى؟ گفتم: آرى. فرمود کدام را؟ گفتم: فلان زن بیوه را که در مدینه بود. فرمود: چرا دختر نگرفتى که با تو بازى کند و تو با او بازى کنى؟
گفتم: یا رسول الله (ص) هفت خواهر کم تجربه در منزل دارم، ترسیدم اگر دخترى مثل آنها را بگیرم کار به اشکال کشد، گفتم: این زن بیوه و تجربه دیده با آنها بهتر مى سازد، فرمود: خوب کرده اى، راه همانست.
فرمود: این شتر را به چند خریده اى؟ گفتم: به پنج ششم نصف رطل..
فرمود: او را به من بفروش، و تا برگشتن به مدینه حق سوار شدن دارى، چون به مدینه برگشتیم، شتر را به محضرش آوردم، فرمود: بلال شش «اواق» طلا به او بده تا در اداى قروض پدرش از آنها استفاده کند، سه «اواق» دیگر اضافه کن، شترش را نیز به خودش بده.
آنگاه فرمود: آیا با صاحبان قرض پدرت مقاطعه کردى؟ گفتم: نه یا رسول الله (ص) فرمود آیا داده شده؟ 16 گفتم: نه یا رسول اللّه. فرمود: مانعى نیست چون وقت چیدن خرمایتان رسید مرا خبر کن.
وقت چیدن خرما به محضرش رفتم، به نخلستان ما تشریف آورد و براى ما دعا کرد( و از خدا برکت خواست) خرما را چپدیم، به همه قرضها کفایت کرد و بیشتر از آنچه آنها بردند، براى ما باقى ماند.حضرت فرمود: اینها را بردارید و پیمانه نکنید، آنها را برداشتیم و مدتى از آنها خوردیم .
🔺عبادت و مناجات شب
عبدالله بن سیار از امام صادق (ع) نقل مى کند: رسول خدا (ص) شبى در منزل ام سلمه بود، او در اثناى شب بیدار شد، آن حضرت را در بستر نیافت، فکر کرد که به منزل بعضى از زنانش رفته است. لذا به جستجوى آن حضرت برخاست، حضرت را در گوشه اى از منزل یافت که ایستاده و دست به آسمان برداشته و گریه مى کرد و مى گفت :
خدایا نعمتهاى خوبى که بمن داده اى از من مگیر. و مرا بخودم ولو بقدر چشم بهم زدن وامگذار. خدایا هیچ وقت مرا بشماتت دشمن و آدم بدخواه مبتلا مکن. خدایا هیچ وقت مرا به آن بدبختى که از آن نجاتم داده اى بر مگردان .
«اللهم لا تنزع عنى صالح ما اعطیتنى ابداً، ولا تکلنى الى نفسى طرفة عین ابداً، اللهم لا تشمت بى عدواً ولا حاسداً ابدا اللهم لا تردنى فى سوء استنقذتنى منه ابداً»
ام سلمه با شنیدن این سخنان به گریه افتاد و برگشت و به شدت مى گریست بطورى که رسول خدا با شنیدن گریه او برگشت و فرمود: اى ام سلمه علت گریه ات چیست؟
گفت: پدر و مادرم بفدایت یا رسول الله، چرا گریه نکنم در حالى که تو با آن مقامى که از خدا دارى و خدا گناه قدیم و جدید تو را آمرزیده 24از او مى خواهى که بشماتت دشمن مبتلایت نکند و تو را به نفس خودت ولو به قدر چشم بهم زدن وامگذارد و تو را ببدى که از آن نجاتت داده بر نگرداند و از تو هیچ وقت نعمت خوبى که داده نگیرد!!!
رسول خدا (ص) در جواب فرمود: اى ام سلمه چه چیز مرا خاطر جمع مى کند، خداوند یونس بن متى را فقط به اندازه چشم بهم زدن به نفس خویش واگذاشت تا به سرش آمد آن بلائى که آمد «یا امّ سلمة ما یُؤمّننى و انّما و کل اللّه یونس بن متى الى نفسه طرفة عین فکان منه ما کان».
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
میلاد پربرکت پیامبر مکرم اسلام و حضرت امام صادق علیهماالسلام
دلسوزِ دیگران
امام صادق و یا امام باقر علیهما السّلام در روایتی که سعدی نیز آن را به شعر درآورده و در سازمان ملل نیز نصب است ؛ (بنی آدم اعضای یک پیکرند) می فرمایند :
الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ …
مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکر؛ که هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء دیگر هم احساس درد کنند… [الکافی ؛ جلد ۲ ؛ صفحه ۱۶۶]
باید ما دلسوز دیگران باشیم
مثلا :
چادر خانمی از موتور آویزان است . بوقی بزنیم و اطلاع دهیم ( نه آنکه سریع موبایلمان را در بیاوریم و از صحنه ی افتادن، فیلم بگیریم)
ماشینمان جا دارد ،چرا پیرزن و یا پیر مردی را سوار نکنیم
اگر پوست موزی دیدم . آن را با پا به کناری بزنیم
اگر سنگ در مقابل راه بود آن را کنار بگذاریم
از کنار بیمارستان عبور می کنیم ، برای سلامتی همه ی بیماران سوره ی حمدی بخوانیم
از مقابل قبرستان عبور می کنیم ؛ فاتحه بخوانیم
اگر کاری از دستمان بر نمی آید ؛ لااقل غصه بخوریم
مانند غصه ،برای مردم مستضعف و یا مردم مظلوم عراق ، فلسطین ، افغانستان، پاکستان، یمن ، بحرین، نیجریه و …
پیامبر آنقدر برای کفار دلسوزی می کرد که خداوند می فرماید: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ ؛ نزدیک است جان خود را برای آنان تباه کنی !
داستانک ۱:
حجت الاسلام قرائتی می فرمودند:
آیت الله العظمى گلپایگانى سر درس بود. من نشسته بودم.
مىگفت: گاهى که متوجه مىشوم ،طلبهها کم درس مىخوانند، از غصه تب مىکنم.
گفتم: اگر بچههاى من مردود بشوند، داد مىزنم ولى تب نمىکنم.
آیت الله گلپایگانى براى پسر مردم تب مىکند، ولى من براى بچه هاى خودم تب نمىکنم. از این پیدا است که او چه سوزى دارد [برنامه درسهایى از قرآن ۰۷/ ۰۲/ ۷۴]
داستانک ۲:
شخصی تعریف می کرد : در تاکسی نشسته بودم . ناگهان موتوری با سرعتی عجیب ، از کنارمان گذشت
با خود گفتم : الان مغزش متلاشی می شود و عبرتی خواهد شد برای دیگران
دیدم سریع راننده تاکسی پولی را در آورد و داخل قلک صدقه گذاشت .
متوجه شدم، برای سلامتی آن موتور سوار این کار را کرد و فهمیدم ،چقدر دلسوز دیگران است
(به بهانه میلاد پربرکت پیامبر مکرم اسلام و حضرت امام صادق علیهماالسلام)
آخرین کلام پیامبر و امام صادق چه بود ؟
مردم نوعاً علاقهمندند که آخرین سخن و گفتار پایانی شخصیتهای بزرگ و انسانهای قدّیس را بدانند و کدام شخصیت همانند رسول خداست و چه کسی به پایهی کمالات آن بزرگوار میرسد و چه کسی استکه نخواهد آخرینکلام پیامبراکرم وسخن پایانی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را بداند و بفهمد؟
جابر بن عبدالله میگوید: کعب الاحبار از عمر پرسشکرد: «آخرین سخن پیامبر چه بود؟» او گفت: «از علی علیه السلام بپرس!» کعب به نزد حضرت علی علیه السلام آمد و همین پرسش را از آن حضرت نمود. علی علی علیه السلام فرمود:
اسندت رسول الله الی صدری فوضع رأسه علی منکبی فقال: الصلاه الصلاه
رسول خدا را به سینه خود گرفتم پس سر مبارکش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز. [فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛جلد ۳ صفحه ۳۸ ]
آخرین توصیه امام صادق نیز نماز است
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ علیه السلام: لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاهُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاهِ.
امام کاظم علیه السلام می فرمایند:پدرم در هنگام مرگ وصیت کرد ما را و فرمود:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد [ وسائل الشیعه،جلد ۴ ، صفحه ۲۴]
داستانک:
داماد حضرت امام خمینی(ره) می گوید: حضرت امام ، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کردند که (اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، از شفاعتشان محروم می شود.) من یک بار به ایشان عرض کردم: (سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت نخواند و یک وقت نخواند.) گفتند نه این که خلاف شرع است. منظور امام صادق علیه السلام این بوده است که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند، در واقع به چیز دیگری رجحان داده است. [ هزارو یک نکته درباره نماز حکایت ۷۲۷]
به بهانه میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
مادر های چهار گانه
و قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: إنّ الامّهات أربعه: امّ الأدویه و امّ الآداب، و امّ العبادات، و امّ الأمانیّ؛ أمّا امّ جمیع الأدویه قلّه الأکل، و أمّا امّ جمیع الآداب قلّه الکلام، و أمّا امّ جمیع العبادات قلّه الذنوب، و أمّا امّ جمیع الأمانیّ الصبر
مادر چهار قسم است:
مادر داروها، مادر ادبها، مادر عبادات، و مادر آرزوها؛
مادر داروها؛ کم خورى است،
مادر آداب؛ کم گویى،
مادر عبادات؛ کم گناهى،
و مادر آرزوها؛ صبر
منبع :مواعظ العددیه – صفحه۳۳۵
به بهانه میلاد امام صادق علیهالسلام
درخواست از مردم
مفضل مى گوید: محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدم و از مشکلات زندگى شکایت کردم.
امام (علیه السلام) به کنیز دستور داد کیسه اى که چهارصد درهم در آن بود، به من داد و فرمود: «با این پول زندگیت را سامان بده».
عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنى!
امام صادق (علیه السلام) فرمود: بسیار خوب دعا هم مى کنم.
و در آخر فرمود: «مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود براى مردم پرهیز کن! اگر چنین نکنى نزد مردم ذلیل و خوار مى شوى. بنابراین براى دورى از ذلت، درد دلت را هرگز به کسى نگو».
(منبع: بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۳۴)
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹مناسبت : میلاد پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله
🔹موضوع : رحمت پیامبر راهبردی برای جهانی شدن.
🔹عنوان : حضرت باران .
🔹پیام : وحدت جامعه مسلمین به عنوان یک راهبرد مهم و حیاتی برای زمینه سازی دولت جهانی مهدوی.
🔹ماهیت بحث : تبیین راهبرد اصلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یعنی رحمت جهانی ایشان نسبت به تمام اقشار و مردم جهان و تطبیق آن بر مسأله وحدت به عنوان یک راهبرد مهم جهت زمینه سازی حکومت جهانی مهدوی .👇
انگیزه سازی
همانطور که همه شما شنیدید وقتی حضرت رسول صلی الله علیه و آله به دنیا آمدند و دنیا به قدوم نورانی و پربرکت حضرت متبرک و نورانی شد برخی از نشانه ها و نمادهای طاغوت که ظاهرا در آن روز از نمادهای برجسته طاغوت بودند متأثر شده و در واقع از بین رفتند. البته برخی از اتفاقات طبیعی دیگری هم رخ داد.
یکی از نمادهای طاغوت که از بین رفت این بود که بتهای سراسر دنیا با صورت روی زمین افتادند.
ابن شهرآشوب، به نقل از امام صادق علیه السلام، می نویسد که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشأن، بت ها به صورت، به زمین افتادند... پادشاهی نماند؛ مگر آن که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند... در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت.
بتها که یکی از بارزترین نمادهای طاغوت شمرده می شوند، تاج پادشاهان که باز یکی از نمادهای حکومتهای طاغوت است فرو افتادند و به زمین افتادند.
جناب بیهقی در دلائل النبوه نقل میکند که :
در شب میلاد پیامبر، ایوان کسری به لرزه درآمد و شکست [ترک] برداشت و چهارده کنگرة آن فرو ریخت. آتشکدة فارس که پیوسته روشن بود، خاموش شد. دریاچة ساوه، خشکید و موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومندی همراه اسب های عربی، از دجله گذشتند و در سرزمین ایران، پراکنده شدند
شاید این سؤال برای برخی ایجاد شود که علت اینکه حین تولد یک شخص حالا هرچقدرمهم، این اتفاقات خاص و خارق العاده می افتد چیست ؟!
چه ارتباطی بین تولد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) و به لرزه افتادن ایوان کسری، یا واژگون شدن تاج پادشاهان، یا به رو روی زمین افتادن بتها وجود دارد!؟
خوب اساسا پیامبر گرامی اسلام یک شخصی هستند که در مکه به دنیا آمدند، چرا در کشور ایران یا کشورهای دیگری این اتفاقات افتاد؟!
یعنی در واقع، ظهور پیامبر اکرم مربوط به مکه و مدینه و ملت عرب بود چرا باید دیگر کشورها متأثر از این اتفاق شوند؟؟!
اقناع اندیشه
مسیر کمال و رشد یک مسیر تدریجی است، مثل طی کردن پله های یک طبقه که باید یکی یکی و به تدریج پله ها را طی کرد تا به طبقه بالایی رسید رشد انسانها هم به این صورت است، و به تبع این قاعده الزامات این رشد نیز به همین صورت است یعنی اگر انسان باید تدریجی رشد کند دین و آئینی که باید این انسان را رشد دهد باید تدریجی نازل شود. به این معنا که دستور العمل این رشد تدریجی بصورت تدریجی باید باشد که این اتفاق، با ظهور انبیاء مختلف و ادیان مختلف افتاد. به این صورت که هر پیامبری که ظهور میکرد دین و آئین پیامبر قبل را تایید میکرد و بعضا این دین کاملتر از دین قبلی بود و این تعدد انبیاء، همان مسیر تدریجی در تکامل دستورالعمل ها و گسترده شدن این دستورالعمل هاست.
و پیامبر آخرالزمان مأمور به این است که این دین و آئین را به نهایت کمال برساند و اصطلاحا دین کامل و نهائی را از جانب خدای متعال به مردم معرفی کند لذا پیامبر ما پیامبر خاتم و دین او دین ابدی و همگانی است یعنی دین اسلام کاملترین دین است و به همین دلیل بعد از آن دین دیگری نخواهد آمد.
خوب، این آخرین پیامبر مهمترین مأموریتشان، رساندن آخرین دین به تمام بشریت است، یعنی رسول خدا باید این دین را به انحاء گوناگون در جهان نشر دهد.
لذا خدای متعال در آیه 158 سوره مبارکه اعراف به پیامبر خدا امر میکند که : قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً:" بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم" .
خوب، این آخرین پیامبر مهمترین مأموریتشان، رساندن آخرین دین به تمام بشریت است، یعنی رسول خدا باید این دین را به انحاء گوناگون در جهان نشر دهد.
لذا خدای متعال در آیه 158 سوره مبارکه اعراف به پیامبر خدا امر میکند که : قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً:" بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم" .
در حدیثی از امام مجتبی (ع) چنین می خوانیم: عده ای از یهودیان نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: ای محمّد تویی که گمان می بری فرستاده خدایی و همانند موسی(ع) بر تو وحی فرستاده می شود؟! پیامبر اکرم(ص) کمی سکوت کرد، سپس فرمود: آری منم سید فرزندان آدم و به این افتخار نمی کنم، من خاتم پیامبران و پیشوای پرهیزکاران و فرستاده پروردگار جهانیانم. آنها سؤال کردند به سوی چه کسی؟ به سوی عرب یا عجم یا ما (یهودیان)؟ خداوند آیه فوق را نازل فرمود: و با صراحت جهانی بودن رسالت آن حضرت را به تمام بشریّت اعلام نمود
طبیعتا وقتی کسی مأمور باشد آئینی الهی را به تمام بشریت عرضه کند، باید قبل از آن یا همزمان با آن با طاغوت های زمان خود مبارزه کند. آن دینی که نسبت به طاغوت زمان خود بی تفاوت باشد الهی و وحیانی و به عبارت دقیقتر دین صحیح و درستی نیست چرا که خدا و طاغوت یکجا جمع نمی شوند همچنین مظاهر الهی و توحیدی و مظاهر طاغوتی و شرک در یکجا جمع نمی شوند.
اینکه حضرت ابراهیم با بت پرستی مبارزه کرد و حتی بتهای سنگی و چوبی بت پرستان را از بین برد و نابود کرد علت این نبود که این بتها آزاری می رساندند، از بت که کاری بر نمی آید، بلکه به این دلیل بود که در جامعه ای که مظاهر الهی پرچمدار شد و دین الهی حاکم شد دیگر جایی برای طاغوت و حتی مظاهر طاغوت وجود ندارد. که اگر این بی تفاوتی نسبت به مظاهر طاغوت بود، دعوت به حق معنایی ندارد.
پس مأموریت مهم رسول مکرم اسلام در کنار معرفی آئین اسلام، مبارزه با طاغوت زمان خود است به نحوی که این طاغوت دیگر نتواند جوری قد علم کند که پرچم اسلام روی زمین بیافتد و از بین برود.
به عبارت دیگر ظهور پیامبر برابر است با نابودی یا حداقل به استضعاف کشیده شدن طاغوت، لذا خدای متعال همزمان با به دنیا آمدن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) لرزه بر اندام طاغوت انداخت و این لرزه در ظاهر با اتفاقاتی که ذکر شد محقق شد.
"بنابراین دین اسلام و رسول خدا اختصاص به جزیرة العرب و یا اعراب نبودند بلکه پیامبر همه عالم و دین او دین همه عالم است."
پس این پیامبر برای اینکه این دین کامل را به همه بشریت برسانند آن هم با ابزارهای تبلیغاتی و اطلاع رسانی آن زمان، نیاز به یک راهبرد و استراتژی قوی و قابل توجه برای رساندن این دین نیاز داشتند.
وقتی که روایات و آیات را بررسی میکنیم میبینیم که مهربانی و خوش خلقی پیامبر یک راهبرد بوده نه فقط یک رفتار شخصی یا اجتماعی، به این معنا که رسولخدا از این حقیقت و خُلق درونی مهربانی به عنوان یک راهبرد در ابلاغ دستور الهی استفاده میکنند و حتی به دیگران نیز این توصیه را دارند که از این راهبرد استفاده کنند.
ایشان می فرمایند : أَيُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّكُمْ لَا تَسَعُونَ النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ وَ لَكِنْ سَعُوهُمْ بِالطَّلَاقَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ كُلَّ سَهْلٍ طَلْقٍ.
اى مردم بخدا سوگند من ميدانم كه شما با ثروت خود بمردم توسعه و آرامش نميدهيد ولى با گشادهروئى و حسن خلق بآنها آرامش دهيد و فرمود خدا رحمت كند هر شخص آسان گير و گشادهرو را.
یعنی در واقع حضرت میفرمایند که با مهربانی و محبت به دیگران آرامش را به آنها هدیه کنید و در واقع با این هدیه گرانبهاء دل آنها را مجذوب خود میکنید.
من و شما اگر بخواهیم دین اسلام جهانی شدنش ادامه پیدا کند . اگر می خواهیم این حرکت جهانی شدن را برای زمینه سازی حکومت جهانی امام مهدی ادامه دهیم ، باید همین راهبرد رسول خدا را دنبال کنیم. یعنی ما هم سنبل رحمت شویم تا همه دنیا تحت تأثیر رحمت ما قرار گیرند..
امشب بیاید خود را شبیه ترین فرد به پیامبر اکرم کنیم:
ألا اُخْبِرُكُمْ بِاَشبَهِكُم بى؟ قَالوا: بَلى يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَحسَنُكُم خُلقا وَ اَليَنُكُم كَنَفا وَ اَبَرُّكُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّكُم حُبّا لاِخوانِهِ فى دينِهِ وَ اَصبَرُكُم عَلَى الحَقِّ وَ اَكظَمُكُم لِلغَيظِ وَ اَحسَنُكُم عَفْوا وَ اَشَدُّكُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛
آيا شما را از شبيه ترينتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر كس خوش اخلاقتر، نرمخوتر، به خويشانش نيكوكارتر، نسبت به برادران دينى اش دوست دار تر، بر حق شكيباتر، خشم را فرو خورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف تر باشد.
این، همان معنای رحمة للعالمین است که خدای متعال در آیه 107 سوره مبارکۀ انبیاء می فرماید :
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ . یعنی ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم.
بنابراین رسول خدا با راهبرد مهربانی و محبت یا همان رحمت بودن برای جهانیان، دین اسلام را معرفی کردند.
پرورش احساس
زمان تجمع مشرکین در مکه بود و بهترین زمان برای ابلاغ رسالت، پیامبر بالای کوه صفا رفت و فریاد زد: ای مردم! من فرستاده پروردگار جهانیان هستم.
قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَى الصَّفَا وَ نَادَى فِي أَيَّامِ الْمَوْسِمِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَرَمَقَهُ النَّاسُ بِأَبْصَارِهِمْ قَالَهَا ثَلَاثاً ثُمَّ انْطَلَقَ حَتَّى أَتَى الْمَرْوَةَ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ فِي أُذُنِهِ ثُمَّ نَادَى ثَلَاثاً بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَاَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ ثَلَاثاً
حضرت این سخن را سه مرتبه با صدای بلند تکرار کردند و تمام کسانی که آنجا بودند این سخن را شنیدند. پس از آن پیامبر به مروه رفتند و دستهایشان را در کنار گوش خود قرار داد و با صدای بلند سه بار آنجمله را تکرار کرد و در این نقطه هم رسالت خود را به گوش همه رساند. وَ رَمَاهُ أَبُو جَهْلٍ قَبَّحَهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ فَشَجَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ : ابوجهل که در همان نزدیکی بود در پاسخ به پیامبر سنگی به سوی ایشان پرتاب کرد که سنگ به پیشانی پیامبر اصابت نمود و مابین دو چشم او شکست. مشرکین هم که جرأت این کار را نداشتند با دیدن این بی احترامی فضا را آزاد دیده و به پیروی از ابوجهل به طرف پیامبر سنگ پرتاب کردند. پیامبر به دامنه کوه پناه بردند. مشرکان هم در تعقیب و جستجوی او اصرار و پافشاری نمودند.
علی (ع) خبر این حادثه را شنید و نسبت به پیامبر بسیار نگران شد و به سرعت به منزلخدیجه رفت و خبر این واقعه را به حضرت خدیجه رساندند.
خدیجه گفت: چه بر سر محمد آمده است؟
فرمود: نمیدانم، ولی همین قدر میدانم که مشرکان به طرف او سنگ پرتاب کردند، نمیدانم زنده است یا نه، ظرف آبی به من بده و خودت مقداری هیس (ترکیبی از خرما بدون هسته و کره) بردار تا به جستجوی او بپردازیم؛ زیرا او اکنون تشنه و گرسنه است.
علی (ع) و خدیجه (س) به راه افتادند و به پای کوه رسیدند، علی (ع) به خدیجه (س) گفت: تو از جلویکوه برو و من از پشت آن، تا او را بیابیم. علی (ع) شروع به صدا زدن پیامبر کرد و گفت: ای رسول خدا... جانم به فدایت، تو در کجای کوه هستی تا تو را ببینم؟
خدیجه هم پیامبر (ص) را صدا میزد،
پیامبر فرمود: کیست که در حق من، نبی مصطفیدلسوزی میکند... کیست در حق من نبی مرتضی همدردی میکند... کیست که در حق من ابوالقاسم دلسوزی میکند؟
در این لحظه که پیامبر از خستگی اذیت و آزار و ستمی که از قوم خویش دیده بود و در رنج بود، جبرئیل بر او فرود آمد، رسول اکرم (ص) به او نگاه کرد، گریست و گفت: میبینی قوم من با من چه کردند؟
تکذیبم کردند، راندند و مرا از خود دور کردند!!
جبرئیل گفت: ای محمد! دستت را به من بده، دستش را گرفت و او را روی کوه نشاند.
اسماعیل نگهبان آسمان دنیا بر پیامبر فرود آمد و گفت: سلام بر توای رسول خدا (ص)، خداوند به من امر کرد که از تو اطاعت کنم، آیا مرا دستور میدهی که نور ستارگان را بیفکنم تا مردم سوزانده شوند؟
فرشته خورشید جلو آمد و گفت: سلام بر توای رسول خدا، آیا به من امر میکنی که خورشید را بر سر آنها بگیرم تا آنها سوزانده شوند؟
فرشته زمین جلو آمد و گفت: سلام بر توای رسول خدا، خداوند به من دستور داده که از تو اطاعت کنم، آیا به من امر میکنی که به زمین دستور دهم آنها را همان طور که پشت به زمین هستند در خود ببلعد؟