🔻انفعال در مسجد، اغتشاش در محله:
مسجدی که نمازخانه شد!
🖊 مهدی جمشیدی
۱. اینک که غبارها فرونشستهاند، میتوان دربارۀ "بازسازیِ انقلابیِ ساختار فرهنگ" سخن گفت و به "کمکاریهای معرفتی" و "بیعملیهای فرهنگی" اشاره کرد. ریشۀ اصلیِ اغتشاش، خطای ما در غفلت از "جهاد تبیین" و "روشنگری" و "روایتگری" و "گفتمانسازی" بود و همۀ لایههای دیگری، فرع بر این امر بودند. مُشت، نمونۀ خروار است؛ میخواهم در این مجال مختصر، چند سطر دربارۀ یک "تجربۀ تلخ" بنویسم و گذشته را به کمک فهم و تحلیل امروز، فرابخوانم. تجربۀ "مسجد جامع نارمک".
۲. چند بار و از جمله یک سال پیش، جمعی از "جوانانِ مؤمنِ انقلابی"، در برابر امام جماعت این مسجد شوریدند و پرچم تحوّلخواهی را برافراشتند، امّا هر بار، با لطایفالحیل، به حاشیه رانده شدند. سخن این جوانِ ناراضی این بود که: اوّلاً، "امامت جماعت" در این مسجد، به "پیشنمازی" فروکاهیده شده است و "مسئولیّتهای اسلامی و انقلابی"، رها شدهاند و بهاینترتیب، "مسجد" نیز به "نمازخانه" تبدیل شده است. ثانیاً با وجود اینکه ظرفیّتهای انسانی و مالیِ در این مسجد، گسترده هستند، امّا از این توانمندیها برای فعّالیّت فرهنگی استفاده نمیشود و بخشهای مختلف مسجد، دچار "توقف" یا "کمکاریِ محسوس" شدهاند. ثالثاً، امام جماعت – بخوانید پیشنماز – نه اهل "کار فرهنگی در محله" است و از "برنامهریزیِ فرهنگی" خبر دارد و نه "میدان واقعی" در اختیار جوانِ مؤمنِ انقلابی قرار میدهد و نه دههها "تذکّر" و "امربهمعروف" نسبت به ایشان اثری داشته است. یک مسجد با "امکانها و قوّههای فراوان" از یک سو، و یک محلۀ "تشنه" و "رهاشده" از سوی دیگر.
۳. ما انتقاد خویش را به نزد "نهادهای فرهنگی" بردیم و گزارش دادیم که در این مسجد، چه میگذرد، از جمله به "مرکز رسیدگی به امور مساجد" مراجعه کردیم و ماجرای تلخِ "رهاشدگیِ فرهنگیِ محله" را شرح دادیم. رئیس این مرکز با گزارش جمعیِ ما در این مرحله و مراحل بعد، دریافت که امام جماعت این مسجد، سخت گرفتار "سستی" و "بیعملی" و "بیبرنامهگی" است و ازاینرو، نتوانست از وی دفاع کند و وعدۀ تغییر داد، اما نتوانست به وعدۀ خود عمل کند. بعدها استدلال شد که چنانچه به مطالبۀ شما پاسخ مثبت بدهیم، این "موجِ مطالبهگری" در مساجد دیگر نیز به راه خواهد افتاد، چنانکه هماکنون نیز در برخی از مساجد محله، جوانانِ انقلابی، برانگیخته و منتقد شدهاند و خواهان "تحوّل" هستند. بههرحال، کار به اینجا رسید که بعد از یکسال مبارزه و مطالبه و تحوّلخواهیِ جوانانِ انقلابی، دادستان محله، ما را به مسجد فراخواند و جلسهای با حضور دو طرف تشکیل داد و محترمانه و ملایم، جوانان را تهدید کرد که چنانچه در مسجد به مطالبهگریِ خویش ادامه بدهید، ناچارم که با شما "برخورد" کنم. در نهایت، جمع ما فروپاشید و پرچم به زمین افتاد.
۴. اغتشاشهای اخیر، افزون بر سطحهای خارجی و ملّی، "بافت محلی" نیز داشت و بر فریبخوردگیِ عدّهای از "نوجوانان" و "جوانان" تکیه داشت. حالآنکه چنانچه "مساجد"، بافت محلهها را در اختیار خویش گرفته بودند و بر محله، تسلّط داشتند و در اثر کار فرهنگیِ در طول دهههای گذشته، "هویّتسازی" و "مصونسازی" کرده بودند، هیچگاه به این حجم از کار امنیتی و نظامی و ... حاجت نبود. اغتشاش اخیر، حاکی از "عفونتهای فرهنگی" بود که در پیکر محلهها، نشست کرده بود. این عفونتها، ریشه در"کمکاری و رهاشدگیِ مساجد" نیز دارد. ما "مسجد" را باختهایم و در امتداد آن، "محله" و "مدرسه" و "گروههای خودجوشِ فرهنگی" را. مسجد، "قطبِ فرهنگیِ محله" بود و اینک، "نمازخانه" است. و "امام جماعت" نیز "پیشنماز". "امام جماعتِ غیرمیدانی"، هرچه که انقلاب به ما داده بود را یکجا از ما گرفت. ما دیروز این دردها را دریافتیم و برخاستیم و هشدار دادیم، امّا ملامت و طرد شدیم، و امروز، "دُملهای چرکین"، سر بر افراشتهاند. یک طرف، گیسوپراکنی است و سوی دیگر، عمامهپرانی. آن "اهمالکاریها" و "سستیها" و "محافظهکاریها"، این "ریزشها" و "هنجارشکنیها" و "ارزشستیزیها" را به دنبال داشت.
۵. اغتشاش، تمام شد. آن پیشنماز نیز، همچنان در مسجد جامعِ نارمک حضور دارد. نشان داد که قدرتِ سیاسیاش از جوانانِ مؤمنِ انقلابی، بسیار بیشتر است و با تکیه بر پشتوانههای نامرئیِ خویش، ماندنیست. در عین حال، مسجد جامعِ نارمک نیز همچنان "منفعل" و "بریده از میدان محله" و "غافل از صحنۀ جنگ نرم" است. جالب است بدانید که ایشان در شهرداری تهران در هر سه دورۀ مدیریّت قالیباف و حناچی و زاکانی حضور داشته و اینک نیز رئیس مرکز فعالیّتهای دینی در آنجاست که بودجههای میلیاردی دارد.
#امام_تراز
به ما در #خانه_امام بپیوندید👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانه امام
https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f