#حضرت_معصومه
غریب شهر خراسان بیا برادر من
ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من
ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده
ببین که خواهر تو بین بستر افتاده
به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم
مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم
بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم
نمانده تاب و توانی به کل اعضایم
میان راه شکستند حرمتم ای یار
ولی به قم شده جبران غربتم ای یار
خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم
نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم
سخن ز کینه و بغض علی در اینجا نیست
به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست
به غیر گل به سر من کسی سری نزده
کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده
اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو
ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو
اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم
نبرده اند مرا بین جمع نامحرم
عزیز کرده ی ما که،اسیر سلسه نیست
جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست
مرا به شهر چه با احترام می بردند
عقیله را وسط ازدحام می بردند
محمود اسدی(شائق)
@dabel
#حضرت_معصومه
اي نور چشمان ترِ موسي بن جعفر
هرگز نديدي غارت خلخال و معجر
تو خواهر سلطاني و بس با كرامت
هرجا گذر كردي ادا شد احترامت
زينب مگر كه خواهر سلطان نبوده
پس از چه رو حقش ادا اينسان نبوده
اينجا كه مثل كوفه و شام بلا نيست
در شهر قم ويرانه و طشت طلا نيست
اينجا كسي بحث كنيزي را ندارد
اينجا نگاهي قصد هيزي را ندارد
اينجا شما را عالمانش هم غلامند
از هر طرف بر تو درود و هم سلامند
اينجا كسي دستش ندارد تازيانه
غارت نگردد زيور آلات زنانه
اينجا نداي غيرت ديني بلند است
كِي پاسخِ ريش خضابي ، ريش خند است
تو نهرِ حلق و ذبحِ حنجر را نديدي
دستِ عدو ، موي برادر را نديدي
تو پيكر با خاك يكسان ديدي آيا؟
جاي سُم مركب فراوان ديدي آيا؟
آيا دهاني پر سنان و تير ديدي
يا كه امامي در غل و زنجير ديدي
آري نديدي هر دم از بالاي محمل
هجده سرِ بر نيزه را منزل به منزل
تنها نصيب عمه شد درد اسيري
اما پيامي داد با صبر و دليري
تا پاي جان بايد ولايت را صَلا داد
در هر زمان بايد نداي كربلا داد
محمود ژولیده
@deabel