eitaa logo
تکلیف بزرگ
559 دنبال‌کننده
602 عکس
612 ویدیو
176 فایل
🔸ارتباط @alam_yalam_beanallaha_yara @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند. ناگهان بر سر اختلاف پیدا کردند و کار به کشید. یکی از آن ها از سر سیلی محکمی توی گوش دیگری زد. 🌹دوست سیلی خورده ؛ خون سرد روی های بیابان نوشت: امروز دوستم بر چهره ام سیلی زد . 🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و استراحت کنند 🌹ناگهان پای که سیلی خورده بود لغزید و داخل افتاد و چون بلد نبود نزدیک بود شود اما دوستش به کمک او شتافت و نجاتش داد . 🌹 فرد نجات یافته به سختی و روی سنگی نوشت: امروز دوستم مرا نجات داد . 🌹 دوستش با تعجب پرسید : آن روز تو مرا روی های بیابان نوشتی اما امروز به روی سنگ نجات دادنت را کردی ؟ 🌹 زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد باید روی های صحرا بنویسیم تا باد های آن را کنند. ولی وقتی کسی به ما میکند باید آن را روی بنویسیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ما ببرد👌 @a_fatemi24
تکلیف بزرگ
به نمونه‌هایی از این سیره اولیای الهی اشاره می میشود
🔰الگوها و اسوه های ساده زیستی 🔹 هر چند که همه پیامبران، امامان معصوم علیهم السلام و رهبران و پیشوایان دینی، الگوهای ساده زیستی هستند. 1. حضرت علیه السلام: امام علی علیه السلام می فرماید: آن حضرت از خداوند چنین درخواست کرد: 🔹 رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ (قصص: 24) 🔹 پروردگارا هر چه به من نیکی عطا کنی نیازمندم. 🔹 به خدا سوگند، موسی علیه السلام جز نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست؛ 🔹 زیرا او از زمین می خورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود. 👈(نهج البلاغه، خطبه 160، ترجمه محمد دشتی، ص 298) 2. حضرت السلام: 🔹 آن حضرت با دستان خود از لیف خرما زنبیل می بافت و از خود می پرسید چه کسی از شما این را می فروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت می کرد.(همان، ص 301) 3. حضرت علیه السلام: 🔹 آن حضرت را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی به تن می کرد، و نان خشک می خورد. 🔹نان خورش او و چراغش در شب روشنایی ماه و سایه بان او در زمستان جایی بود که آفتاب می تابید یا فرو می رفت، و سبزی اش، آنچه روی زمین برای چارپایان می رویید، زنی نداشت که او را فریفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد، نداشت تا او را سرگرم کند و طمعی نداشت تا او را خوار نماید و مرکبش دو پای او و خدمتگزار وی دستانش بود.(همان)
9️⃣امام خمینی ره: همان خوب بودنش راهش میشود. ⬅️ حضرت امام )ره( در فصل ریا و عُجب از کتاب چهل حدیث میفرماید: مگر میشود کسی آدم بشود و دچار نشود؟ 📌 همان بودنش راهش میشود. یکذره که حق به میشویم دیگر هم حریف ما نیست! ✅ مرحوم شاه آبادی-استاد عرفان امام (ره)تعبیری دارند که و هولناک است: ➕یعنی وقتی با ما باشد، معمو لا ما را میگیرد. در »! غرور طرفداری از حق مقابل اهل باطل غرور طرفداری از حق قرار دارد که هر دو بد است. • ➕معمو لا دنبال این هستیم که از خوب بودنِ لذت ببریم و متأسفانه گاهی هم این را میبریم که خیلی لذت حرامی است! ➕علامت همین است که آدم از راضی باشد. وقتی آدم از خودش راضی میشود، طبیعتا یک لذتی دارد. ✍️چه کارباید کرد؟ ✅اعتماد بنفس نداشته باش )به های خودت تکیه نکن(؛ به خدا داشته باش! که البته این سخت است و در زندگیهای عادی قابل گنجاندن نیست. •📌 بهتر است خیال خودمان آسوده باشد یا اینکه خدا از ما باشد؟ چرا گاهی میخواهیم روی پای خودمان بایستیم؟ خانه را میخواهی مال خودت باشد، کار را میخواهی مال خودت باشد، اگر بشود میخواهی از خدا هم مستقل باشی! چرا تصور غلطی از زندگی داریم؟ https://eitaa.com/fatemi5/1278
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند. ناگهان بر سر اختلاف پیدا کردند و کار به کشید. یکی از آن ها از سر سیلی محکمی توی گوش دیگری زد. 🌹دوست سیلی خورده ؛ خون سرد روی های بیابان نوشت: امروز دوستم بر چهره ام سیلی زد . 🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و استراحت کنند 🌹ناگهان پای که سیلی خورده بود لغزید و داخل افتاد و چون بلد نبود نزدیک بود شود اما دوستش به کمک او شتافت و نجاتش داد . 🌹 فرد نجات یافته به سختی و روی سنگی نوشت: امروز دوستم مرا نجات داد . 🌹 دوستش با تعجب پرسید : آن روز تو مرا روی های بیابان نوشتی اما امروز به روی سنگ نجات دادنت را کردی ؟ 🌹 زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد باید روی های صحرا بنویسیم تا باد های آن را کنند. ولی وقتی کسی به ما میکند باید آن را روی بنویسیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ما ببرد👌 @a_fatemi24
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند. ناگهان بر سر اختلاف پیدا کردند و کار به کشید. یکی از آن ها از سر سیلی محکمی توی گوش دیگری زد. 🌹دوست سیلی خورده ؛ خون سرد روی های بیابان نوشت: امروز دوستم بر چهره ام سیلی زد . 🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و استراحت کنند 🌹ناگهان پای که سیلی خورده بود لغزید و داخل افتاد و چون بلد نبود نزدیک بود شود اما دوستش به کمک او شتافت و نجاتش داد . 🌹 فرد نجات یافته به سختی و روی سنگی نوشت: امروز دوستم مرا نجات داد . 🌹 دوستش با تعجب پرسید : آن روز تو مرا روی های بیابان نوشتی اما امروز به روی سنگ نجات دادنت را کردی ؟ 🌹 زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد باید روی های صحرا بنویسیم تا باد های آن را کنند. ولی وقتی کسی به ما میکند باید آن را روی بنویسیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ما ببرد👌 @a_fatemi24