🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#داستان_های_شنیدنی
🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند.
ناگهان بر سر #موضوعی
اختلاف پیدا کردند و
کار به #مشاجره کشید.
یکی از آن ها از سر #خشم سیلی
محکمی توی گوش دیگری زد.
🌹دوست سیلی خورده ؛
خون سرد روی #شن های بیابان
نوشت:
امروز #بهترین دوستم
بر چهره ام سیلی زد .
🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن
ادامه دادند
تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند
و
استراحت کنند
🌹ناگهان پای #شخصی که
سیلی خورده بود لغزید و
داخل #برکه افتاد و چون #شنا بلد
نبود نزدیک بود #غرق شود
اما
دوستش به کمک او شتافت
و
نجاتش داد .
🌹 فرد نجات یافته به
سختی و روی #صخره سنگی نوشت:
امروز #بهترین دوستم
#جان مرا نجات داد .
🌹 دوستش با تعجب پرسید :
آن روز تو #سیلی مرا روی
#شن های بیابان نوشتی
اما امروز به #سختی روی
#تخته سنگ نجات دادنت
را #حکاکی کردی ؟
🌹#لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد
باید روی #شن های صحرا
بنویسیم
تا باد های #بخشش آن را
#پاک کنند.
ولی وقتی کسی #محبتی به ما
میکند
باید آن را روی #سنگ بنویسیم
تا هیچ بادی نتواند
آن را از یاد ما ببرد👌
@a_fatemi24
تکلیف بزرگ
به نمونههایی از این سیره اولیای الهی اشاره می میشود
🔰الگوها و اسوه های ساده زیستی
🔹 هر چند که همه پیامبران، امامان معصوم علیهم السلام و رهبران و پیشوایان دینی، الگوهای ساده زیستی هستند.
1. حضرت #موسی علیه السلام:
امام علی علیه السلام می فرماید:
آن حضرت از خداوند چنین درخواست کرد:
🔹 رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ (قصص: 24)
🔹 پروردگارا هر چه به من نیکی عطا کنی نیازمندم.
🔹 به خدا سوگند، موسی علیه السلام جز #قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست؛
🔹 زیرا او از #سبزیجات زمین می خورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود.
👈(نهج البلاغه، خطبه 160، ترجمه محمد دشتی، ص 298)
2. حضرت #داودعلیه السلام:
🔹 آن حضرت با دستان خود از لیف خرما زنبیل می بافت و از #همنشینان خود می پرسید چه کسی از شما این #زنبیل را می فروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت می کرد.(همان، ص 301)
3. حضرت #عیسی علیه السلام:
🔹 آن حضرت #سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی #خشن به تن می کرد، و نان خشک می خورد.
🔹نان خورش او #گرسنگی و چراغش در شب روشنایی ماه و سایه بان او در زمستان جایی بود که آفتاب می تابید یا فرو می رفت، #میوه و سبزی اش، آنچه روی زمین برای چارپایان می رویید، زنی نداشت که او را فریفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد، #مالی نداشت تا او را سرگرم کند و طمعی نداشت تا او را خوار نماید و مرکبش دو پای او و خدمتگزار وی دستانش بود.(همان)
9️⃣امام خمینی ره:
همان خوب بودنش #سنگ راهش میشود.
⬅️ حضرت امام )ره( در فصل ریا و عُجب از کتاب چهل حدیث میفرماید:
مگر میشود کسی آدم #خوبی بشود و دچار #عُجب نشود؟
📌 همان #خوب بودنش #سنگ راهش میشود.
یکذره که حق به #جانب میشویم دیگر #خدا هم حریف ما نیست!
✅ مرحوم شاه آبادی-استاد عرفان امام (ره)تعبیری دارند که #سنگین و هولناک است:
➕یعنی وقتی #حق با ما باشد، معمو لا ما را #غرور میگیرد. در »! غرور طرفداری از حق مقابل #لجبازی اهل باطل غرور طرفداری از حق قرار دارد که هر دو بد است.
• ➕معمو لا دنبال این هستیم که از خوب بودنِ #خودمان لذت ببریم و متأسفانه گاهی هم این #لذت را میبریم که خیلی لذت حرامی است!
➕علامت #حماقت همین است که آدم از #خودش راضی باشد. وقتی آدم از خودش راضی میشود، طبیعتا یک لذتی دارد.
✍️چه کارباید کرد؟
✅اعتماد بنفس نداشته باش )به #خوبی های خودت تکیه نکن(؛ #اعتماد به خدا داشته باش! که البته این سخت است و در زندگیهای عادی قابل گنجاندن نیست.
•📌 بهتر است خیال خودمان آسوده باشد یا اینکه خدا از ما #راضی باشد؟
چرا گاهی میخواهیم روی پای خودمان بایستیم؟ خانه را میخواهی مال خودت باشد، کار را میخواهی مال خودت باشد، اگر بشود میخواهی از خدا هم مستقل باشی! چرا تصور غلطی از زندگی داریم؟
https://eitaa.com/fatemi5/1278
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#داستان_های_شنیدنی
🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند.
ناگهان بر سر #موضوعی
اختلاف پیدا کردند و
کار به #مشاجره کشید.
یکی از آن ها از سر #خشم سیلی
محکمی توی گوش دیگری زد.
🌹دوست سیلی خورده ؛
خون سرد روی #شن های بیابان
نوشت:
امروز #بهترین دوستم
بر چهره ام سیلی زد .
🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن
ادامه دادند
تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند
و
استراحت کنند
🌹ناگهان پای #شخصی که
سیلی خورده بود لغزید و
داخل #برکه افتاد و چون #شنا بلد
نبود نزدیک بود #غرق شود
اما
دوستش به کمک او شتافت
و
نجاتش داد .
🌹 فرد نجات یافته به
سختی و روی #صخره سنگی نوشت:
امروز #بهترین دوستم
#جان مرا نجات داد .
🌹 دوستش با تعجب پرسید :
آن روز تو #سیلی مرا روی
#شن های بیابان نوشتی
اما امروز به #سختی روی
#تخته سنگ نجات دادنت
را #حکاکی کردی ؟
🌹#لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد
باید روی #شن های صحرا
بنویسیم
تا باد های #بخشش آن را
#پاک کنند.
ولی وقتی کسی #محبتی به ما
میکند
باید آن را روی #سنگ بنویسیم
تا هیچ بادی نتواند
آن را از یاد ما ببرد👌
@a_fatemi24
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#داستان_های_شنیدنی
🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند.
ناگهان بر سر #موضوعی
اختلاف پیدا کردند و
کار به #مشاجره کشید.
یکی از آن ها از سر #خشم سیلی
محکمی توی گوش دیگری زد.
🌹دوست سیلی خورده ؛
خون سرد روی #شن های بیابان
نوشت:
امروز #بهترین دوستم
بر چهره ام سیلی زد .
🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن
ادامه دادند
تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند
و
استراحت کنند
🌹ناگهان پای #شخصی که
سیلی خورده بود لغزید و
داخل #برکه افتاد و چون #شنا بلد
نبود نزدیک بود #غرق شود
اما
دوستش به کمک او شتافت
و
نجاتش داد .
🌹 فرد نجات یافته به
سختی و روی #صخره سنگی نوشت:
امروز #بهترین دوستم
#جان مرا نجات داد .
🌹 دوستش با تعجب پرسید :
آن روز تو #سیلی مرا روی
#شن های بیابان نوشتی
اما امروز به #سختی روی
#تخته سنگ نجات دادنت
را #حکاکی کردی ؟
🌹#لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد
باید روی #شن های صحرا
بنویسیم
تا باد های #بخشش آن را
#پاک کنند.
ولی وقتی کسی #محبتی به ما
میکند
باید آن را روی #سنگ بنویسیم
تا هیچ بادی نتواند
آن را از یاد ما ببرد👌
@a_fatemi24