#برای_دخترها
💟 دخترخانومهایی که مدام از خواستگارتون #ایراد میگیرید،
شما انسانید... نیاز به ازدواج دارید... احتمالا آخرش هم ازدواج میکنید...
👈 اینکه مدام بیجهت به خواستگارها #جواب_منفی میدید،
نمیتونه #ترس از ازدواج بد یا طلاق رو از بین ببره،
فقط باعث میشه که زمان مواجهه با این اتفاق به عقب بیفته...
✅ هرچی سنتون بیشتر بشه، قدرت انتخاب کمتر، و استرس بیشتر میشه
درستش اینه که شما مهارت انتخاب همسر رو یاد بگیرید و این رو هم بدونید که:
#تأخیر_ازدواج، برای دین و #اخلاق شما خطرناکه.
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمت_سی_وپنجم
.چشماش پر ازاشک شد و سرش رو بہ دیوار تکیہ داد.
دستے بہ موهاش کشیدو با یک آه بلند ادامہ داد.
مـݧ و مصطفے از بچگے تو یہ محلہ بزرگ شده بودیم
خنده هاموݧ ،
گریہ هاموݧ ،
دعوا هاموݧ،آشتے هاموݧ،
هیئت رفتناموݧ همش باهم بود
مـݧ داداش نداشتم و مصطفے شده بود داداش مـݧ
هم سـݧ بودیم اما همیشہ مث داداش بزرگتر ازش حساب میبردم و بہ حرفش گوش میدادم ...
کل محل میدونستـݧ کہ رفاقت منو مصطفے چیز دیگہ ایه
تا پیش دانشگاهے باهم تو یہ مدرسہ درس خوندیم همیشہ هواے همدیگرو داشتیم.
کنکور هم دادیم .اما قبول نشدیم
بعد از کنکور تصمیم گرفیتم کہ بریم سربازے
سہ ماه آموزشیمونو باهم بودیم اما بعدش هرکدومموݧ افتادیم یہ جا
اوݧ خدمتش افتاد تو سپاه کرج
منم دادگسترے تهراݧ
براموݧ یکم سخت بود چوݧ خیلے کم همدیگرو میدیدیم
بعد از تموم شدݧ سربازے مصطفے هموݧ جا تو سپاه موند
هرچقدر اصرار کردم بیا بریم درسمونو ادامہ بدیم قبول نکرد
میگفت یکم اینجا جابیوفتم بعدش میرم درسمم ادامہ میدم
همیشہ با خنده و شوخے میگفت :داداش علے الاݧ بخواے زنگ بگیرے اول ازت میپرسـݧ حقوقت چقدره ؟خونہ دارے ؟ماشیـݧ دارے؟
کسی بہ تحصیلاتت نگاه نمیکنہ کہ بنظرم تو هم یہ کارے براے خودت جور کـݧ
ازش خواستم منم ببره پیش خودش اما هر چقدر تلاش کردیم نشد کہ نشد
از طرفے بابا هم اصرار داشت کہ مـݧ درسم و ادامہ بوم
اوݧ سال درس خوندم و کنکور دادم و رشتہ ے برق قبول شدم
مـݧ رفتم دانشگاه و مصطفے همچنان تو سپاه مشغول بود
ازش خواستم حالا کہ تو سپاه جا افتاده کنکور بده و وارد دانشگاه بشہ اما قبول نکرد میگفت چوݧ تازه مشغول شدم وقت نمیکنم کہ درس هم بخونم
یک سال گذشت .مـݧ توسط آشنایے کہ داشتیم تو همیـݧ شرکتے کہ الاݧ کار میکنم استخدام شدم
.
ما هر پنج شنبہ میومدیم کهف هیئت .
مصطفے عاشق کهف و شهداے اینجا بود
اصلا ارادت خاصے بهشوݧ داشت.هیچ وقت بدوݧ وضو وارد کهف نشد
یہ بار بعد از هیئت حالش خیلے خراب بود مثل همیشہ نبود
اولش فکر کردم بخاطر روضہ ے امشبہ آخہ اون شب روزه ے بہ شهادت رسوندݧ ابےعبدللہ و خونده بودݧ مصطفے هم ارادت خاصے بہ امام حسیـݧ داشت .همیشہ وقتے تو قضیہ اےگیر میکرد بہ حضرت توسل میکرد
یک ساعتے گذشت اما حال مصطفے تغییرے نکرد
نگراݧ شده بودم اما چیزے ازش نپرسیدم
تا اینکہ خودش گفت کہ میخواد درمورد مسئلہ ے مهمے باهام حرف بزنہ
دستشو گذاشت روشونمو بابغض گفت:داداش علے برام خیلے دعا کـݧ،چند وقتہ دنبال کارامم برم سوریہ .
دارم دوره هم میبینم اما ایـݧ آخریا هرکارے میکنم کارام جور نمیشہ
شوکہ شده بودم و هاج و واج نگاهش میکردم .موضوع بہ ایـݧ مهمے رو تا حالا نگفتہ بود
اخمام رفت تو هم لبخند تلخے زدم .دستم گذاشتم رو شونشو گفتم :دمت گرم داداش حالا دیگہ ما غریبہ شدیم؟؟
حالا میگے بهموݧ ؟؟
اینو گفتم و از کنارش گذشتم
دستم رو گرفت و مانع رفتنم شد
کجا میرے علے؟؟
ایـݧ چہ حرفیہ میزنے ؟؟
بہ ما دستور داده بودݧ کہ به هیچ کس حتے خوانواده هاموݧ تا قطعے شدݧ رفتنموݧ چیزے نگیم
الاݧ تو اولیـݧ نفرے هستے کہ دارم بهت میگم داداش از تو نردیکتر بہ مـݧ کے هست ؟
برگشتم سمتش و با بغض گفتم :حالا اوݧ هیچے تنها میخواے برے بیمعرفت؟؟؟
پس مـݧ چے??
تنها تنها میخواے برے اون بالا مالا ها؟؟؟
داشتیم آقا مصطفے؟؟؟
ایـنہ رسم رفاقت و برادرے؟؟؟
علے جاݧ بہ وللہ دنبال کاراے تو هم بودم اما بہ هر درے زدم نشد کہ نشد رفتـݧ خودم هم رو هواست.
هرکسے رو نمیبرݧ ماهم جزو ماموریتمونہ
خلاصہ اوݧ شب کلے باهام حرف زدو ازم خواست براش دعا کنم.
یک هفتہ بعد خبر داد کہ کاراشه جور شده تا چند روز دیگہ راهیہ
خیلے دلم گرفت ...
اما نمیخواستم دم رفتـݧ ناراحتش کنم
وقتے داشت میرفت خیلے خوشحال بود ..
چشماش از خوشحالے برق میزد
رو کرد بہ مـݧ وگفت حالا کہ مـݧ نیستم پنج شنبہ ها کهف یادت نره ها از طرف مـݧ هم فاتحہ بخوݧ و بہ یادم باش از شهداے کهف بخواه هواے منو داشتہ باشـݧ و ببرنم پیش خودشوݧ
اخمهام رفت تو هم وگفتم ایـݧ چہ حرفیہ ؟؟خیلے تک خوریا مصطفے
خندیدو گفت تو دعا کـݧ مـݧ اونور هواے تورو هم دارم
بعد از رفتنش چند هفتہ اومدم کهف اما نمیتونستم اینجارو بدوݧ مصطفے تحمل کنم
از طرفے احتیاج داشتم با شهدا حرف بزنم و دردو دل کنم براے همیـݧ بجاے کهف پنج شنبہ ها میرفتم بهشت زهرا
اولیـݧ دورش ۴۵روزه بود
وقتے برگشت خیلے تغییر کرده بود مصطفے خیلے خوش اخلاق بود طورے کہ هرجا میرفتیم عاشق اخلاقش میشدݧ
مردتر شده بود احساس میکردم چهرش پختہ تر شده.
تصمیم گرفت بود قبل از ایـݧ کہ دوباره بره ازدواج کنہ
خیلے زود رفت خواستگارے و با دختر خالش کہ از بچگے دوسش داشت اما چیزے بهش نگفتہ بود ازدواج کرد
دوهفتہ بعد از عقدش دوباره رفت...
◀️ ادامـــه دارد۰۰۰
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمت_سی_ونهم
حرفشوتاییدکردم و رفتیم داخل خونہ
باورم نمیشد یہ خونہ ۸۰مترے و کوچیک باساده تریـݧ وسایل
خانم ها داخل اتاق بودݧ ،رفتم سمت اتاق خانم مصطفے بہ پام بلند شد .
بهش میخورد ۲۳سالش باشہ صورت سبزه و جذابے داشت آدموجذب خودش میکرد
کنارش نشستم وخودمو معرفے کردم
دستمو گرفت،لبخندکمرنگے زد و گفت :خوشبختم تعریفتونو زیاد شنیده بودم اما قسمت نشده بود ببینمتوݧ
چهره ے آرومے داشت اما غم و تو نگاهش احساس میکردم
ازمصطفے برام میگفت از ایـݧ کہ از بچگے دوسش داشتہ ومنتظر مونده کہ اوݧ بیاد خواستگاریش
از ایـݧ کہ چقدخوش اخلاق ومهربوݧ بوده ،از ۶ماهے کہ باهم بودݧ و خاطراتشوݧ
بغضم گرفت و یہ قطره اشک ازچشمام جارے شد سریع پاکش کردم و لبخند زدم
حرفاش بهم آرامش میداد اما دوست نداشتم خودمو بزارم جاے ا وݧ.
موقع برگشت توماشیـݧ سکوت کرده بودم چیزے نمیگفتم
علے روز بہ روز حال روحیش بهتر میشد اما هنوز مثل قبل نشده بود
زیاد نمیدیدمش یا سرکار بود یا مشغول درس خوندݧ واسہ امتحاناش بود اخہ دیگہ ترم آخر بود
.تا اربعیـݧ یہ هفتہ مونده بودو دنبال کارهاموݧ بودیم...
دل تو دلم نبود خوشحال بودم کہ اولیـݧ زیارتمو دارم با علے میرم اونم چہ زیارتے ...
یہ هفتہ اے بود ارلاݧ زنگ نزده بود زهرا خونہ ے ما بود،رو مبل نشستہ بود وکلافہ کانال تلوزیوݧ و عوض میکرد
ماماݧ هم کلافہ ونگراݧ ،تسبیح بدست درحال ذکر گفتـݧ بود
باباهم داشت روزنامہ میخوند
اردلاݧ بہ ماسپرده بود کہ بہ هیچ عنواݧ نزاریم ماماݧ و زهرا اخبار نگاه کـنـݧ
زهراهمینطور کہ داشت کانال وعوض میکردید رسید بہ شبکہ شیش
گوینده اخبار در حال خوندݧ خبر بود کہ بہ کلمہ ے" تکفیرے هادر مرز سوریہ "رسید
یکدفعہ همہ ے حواس ها رفت سمت تلوزیوݧ
سریع رفتم پیش زهرا و با هیجاݧ گفتم:إ زهرا ساعت ۷الاݧ اوݧ سریال شروع میشہ
کنترل و از دستش گرفتم و کانال و عوض کردم
بنده خدا زهرا هاج و واج نگام میکرد اما ماماݧ صداش در اومد:
اسماء بزݧ اخبار ببینم چے میگفت
-بیخیال ماماݧ بزار فیلمو ببینیم
-دوباره باصداے بلند کہ حرصو و عصبانیت هم قاطیش بود داد زد :میگم بزݧ اونجا
بعد هم اومد سمتم ،کنترل و ازدستم کشیدو زد شبکہ شیش
بدشانسے هنوز اوݧ خبر تموم نشده بود
تلویزیوݧ عکسهاے شهداے سوریہ و منطقہ اے کہ توسط تکفیرے ها اشغال شده بود و نشوݧ میداد
ماماݧ چشماشو ریز کرد وسرشو یکم بردجلو تر یکدفعہ ازجاش بلند شد وبا دودست محکم زد توصورتش:
یا ابلفضل اردلاݧ..
بابا روزنامہ روپرت کرد واومد سمت ماماݧ .
کو اردلاݧ؟؟ اردلاݧ چے??
منو زهراماماݧ وگرفتہ بودیم کہ خودشو نزنہ ماماݧ ازشدت گریہ نمیتونست جواب بابارو بده و بادست بہ تلوزیوݧ اشاره میکرد
سرمونوچرخوندیم سمت تلویزیوݧ
اخبار تموم شده بود .
باباکلافہ کانال هارو اینورو اونور میکرد
براے ماماݧ یکم آب قند آوردم و دادم بهش
حالش کہ بهترشد بابادوباره ازش پرسید
خانم اردلاݧ وکجا دیدے؟؟؟
دوباره شروع کرد بہ گریہ کردݧ وگفت :اونجا تو اخباردیدم داشتـݧ جنازه هارو نشوݧ میدادݧ بچم اونجا بود
رنگ و روے زهرا پریداماهیچے نمیگفت
بابا عصبانے شدوگفت :آخہ تو ازکجا فهمیدے اردلاݧ بود؟مگہ واضح دیدے؟چراباخودت اینطورے میکنے؟؟
بعدهم بہ زهرا اشاره کردوگفت :نگاه کـݧ رنگ و روے بچرو
ماماݧ آرومتر شد وگفت:خودم دیدم هیکلش و موهاش مث اردلاݧ مـݧ بود .ببیـݧ یہ هفتہ ام هست کہ زنگ نزده واے بچم خدا
نگراݧ شدم گوشے وبرداشتم وازطریق اینترنت رفتم تولیست شهداے مدافع
دستام میلرزید وقلبم تندتند میزد
اززهرا اسم تیپشوݧ وپرسیدم
وارد کردم وتولیست دنبال اسم اردلاݧ میگشتم
خداخدا میکردم اسمش نباشہ
یکدفعہ چشمم خورد بہ اسم اردلاݧ احساس کردم سرم داره گیچ میره وجلو چشماش داره سیاه میشہ
باهرزحمتے بودگوشیوتو یہ دستم نگہ داشتم ویہ دست دیگموگذاشتم رو سرم
بہ خودم میگفتم اشتباه دیدم،دست وپام شل شده بودوحضرت زینب و قسم میدادم
چشمامومحکم بازو بستہ کردم ودوباره خوندم
اردلاݧ سعادتے
دستم وگذاشتم روقلبم ونفس راحتے کشیدم وزیرلب گفتم خدایا شکرت
زهرا داشت نگاهم میکرد ،دستم وگرفت وبا نگرانے پرسید چیشداسماء
سرم هنوز داشت گیج میرفت دستشوفشار دادم وگفتم نگراݧ نباش اسمش نبود .
پس چراتو اینطورے شدے؟؟
هیچے میشہ یہ لیواݧ آب بیارے برام؟؟
اسماء راستش وبگو مـݧ طاقتشو دارم
إزهرابخدا اسمش نبود ،فقط یہ اسم اردلاݧ بود ولے فامیلیش سعادتے بود
زهراپووووفے کرد ورفت سمت آشپز خونہ.
گوشے وبردم پیش ماماݧ وبابا، نشونشوݧ دادم تاخیالشوݧ راحت بشہ
باباعصبانے شدوزیرلب بہ ماماݧ غرمیزدورفت سمت اتاق
زنگ خونہ رو زدݧ
آیفوݧ وبرداشتم:کیہ؟
کسے جواب نداد.
دوباره پرسیدم کیہ؟
ایندفہ جواب داد
مأمور گازمیشہ تشریف بیارید پاییـݧ
آیفوݧ وگذاشتم
زهراپرسید کے بود؟
شونہ هامو انداختم بالاوگفتم مأمور گاز چہ صدایے داشت.
ادامه دارد..
ادامه درس 👆
🌳🍃🌳🍃🌳
🍃🌳🍃🌳
🌳🍃🌳
🍃🌳
🌳
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🌳برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
درس #بیست_و_هفتم
🌳 این آیات در مورد #گناه بزرگ
شایعه پراکنی می گوید
و
حتی کسانی که #نشر دادن فحشا را دوست دارند
#معذبشان خواهد کرد
در دنیا وآخرت
و
🌳بعد به مومنان می گوید
که این کارها از #خط وخطوط
#شیطان است
از آن پیروی نکنید
(وَ لَوْلا فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ انَّ اللهَ رَؤفٌ رَحیمٌ
و
اگر فضل ورحمت خدا بر شما نبود
واینکه خدا رئوف ومهربان است
(هلاک می شدید))
🌳اگر نبود فضل و رحمت الهی و اگر نبود که خدا رئوف و مهربان است،
به حکم این غفلتی که کردید،
( که فحشا شایع شود)
عذاب بزرگی به شما میرسید،
ولی
فضل الهی مانع شد؛
یعنی این غفلتی که کردید
و
بلندگوی #منافقین شدید،
و
اشاعه فحشا و ریختن آبروی #مومنان
شما را #مستحق یک عذاب بزرگ در دنیا کرده بود
که اصلًا #جامعه شما از هم
بپاشد
ولی فضل و رحمت الهی شامل
حال شما شد
یعنی در عذاب شما عجله نکرد
و
راه #توبه را بر شما نبست
والبته خداوند نسبت به شما رئوف ومهربان است
🌳يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢١
🌳ای مؤمنان!
از گام های #شیطان پیروی نکنید؛
و
هر که از گام های شیطان پیروی کند [هلاک می شود]
#زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می دهد؛
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدی از شما
[از عقاید باطل و اعمال و اخلاق ناپسند] پاک نمی شد،
ولی #خدا هر که را بخواهد
پاک می کند؛
و خدا شنوا و داناست.
🌳#قرآن می گوید : 👇
ای کسانی که #ایمان آورده اید
از گام های شیطان پیروی نکنید
اگر بگوید ماکه #شیطان
را نمی شناسیم ونمی بینیم
🌳#قرآن می گوید: 👇
شیطان را از وسوسه هایش
بشناسید
شیطان به عنوان عامل
بیرونی گمراهی ،
#انسان را به تدریج وبه صورت
#خزنده به گناهان وادار می کند
و
به این دلیل #گناه برای انسان
آسان جلوه می کند
🌳اینکه در قرآن فرمود : 👇
از #گام های شیطان پیروی
نکنید
یعنی او #گام به گام شما را به
سوی هدف خود پیش می برد
🌳#کار شیطان از اینجا
شروع می شود👇
🌳اول انسان
#معصیت گناهکاران را توجیه می کند
مثلا #محیط آنها خراب
است
سپس با#اهل معصیت
رفت وآمد کرده گناهان کوچک
را مرتکب می شود
و
سپس به #کبیره ها نیز راه
پیدا می کندو
آن را آسان می انگارد
🌳سوال : 👇
#چگونه بفهمیم گام جای گام شیطان میگذاریم؟
🌳قرآن میگوید : 👇
شیطان را از وسوسه هایش
بشناسید.
آنجا که شما میبینید
یک #وسوسه هایی در قلب
شما پیدا شد
که شما را به یک عمل
#زشت و منکر و ناپسند
دعوت میکند
🌳بدانید که آنجا #پای شیطان
در میان است، 👌
شیطان جلو افتاده
و به شما میگوید:
بیا.
آن وسوسه، «بیا» ی شیطان است.
🌳 نمیخواهد
شیطان را به #چشم ببینی،
به #دل ببین 👌
وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیطان
ِ آن که جای گامهای
شیطان گام میگذارد باید بداند
فَانَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ
شیطان دعوت به کارهای
#زشت و ناپسند می کند
🌳وَ لَوْلا
فَضْلُ اللهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ
اگر #فضل ورحمت الهی برشما نبود
هیچ #احدی از شما پاک نمی شد
به #نعمت هدایت وراهنمایی
الهی اشاره می کند
🌳 که اگر انسان با #ترک ولایت شیطان خود را تحت ولایت وتربیت
خداوند در آورد
خداوند #شر وسواس شیطان
و
نفس اماره را از او دور می کند
و
این تربیت وراهنمایی الهی است
که به شما می گوید:
چگونه خود را از #آلودگی ها
پاک کنید
🌳او بهترین وکاری ترین کارها را به شما نشان می دهد
#خداوند راه شیطان وراه
خیر را به روشنی به ما ارائه داده
وراه #توبه را باز
گذاشته است
و
این همان فضل ورحمت اوست
که شامل حال عموم است
وَ لکنَّ اللهَ یزَکی مَنْ یشاءُ
وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ
🌳آری #خدا هر که را بخواهد
وشایسته باشد تزکیه می کند
یعنی هر کس خود را در
#پناه خدا قرار دهد
واز او در خواست تزکیه کند
آن را می شنود
واو را #توفیق اطاعت می دهد
واز #تحریکات شیطان
مصونش می دارد
( این درس ادامه دارد 👆)
➖➖➖➖➖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#گفتگو_بین_زوجین
#پرخاشگری #عصبانیت
🔶پاسخ استاد علی اکبر حسینی به یک نامه در زمینه همسر عصبانی و پرخاشگر
🔹🔷ای وای از این اخلاق!!!🔷🔹
از بگو مگوها جدا خودداری کنید...
🔴با هم بخونیم نامه یکی از برادران رو...
📮✉️ ...یک کمی زن زشتخو و طلبکار من رو نصیحت کنید،
خدا نکنه که کسی مثل من گرفتار زن بد و پرتوقع و طلب کار بشه، که دنیا و آخرتش تباه خواهد شد...
♻️هرچه تلاش میکنم، زحمت میکشم، میکوشم تا وسائل زندگی و رفاه و آسایش او و بچه ها رو فراهم کنم و رضایت او رو بدست بیارم،
❌اما نمیشود که نمیشود❌
💢بعد از همهٔ زحمتهایی که میکشم میگوید:
«همهٔ اینها وظیفهٔ تو است... برای بچههایت کردی، میخواستی نکنی!»
⁉️اینها وظیفهٔ من است، اما وظیفهٔ او چیست؟!
❇️اگر بگویم:
خانم! یه کمی به وضع خونه برسید، آخر وقتی که مرد خسته به خونه میاد، میخواد خونه و زن و فرزندش رو آراسته و زیبا ببینه...
فورا میگه:
«مگه کلفت گرفتی؟!... بیشتر از این نمیتونم.»
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#عصبانیت #پرخاشگری
📝پاسخ استاد
✅نخست از شما برادری که از پرتوقعی همسر خود گله کرده اید میپرسم:
⁉️آیا شما نسبت به همسر خودتون قدرشناس و سپاسگزارید؟!
یا شما هم پرتوقع و طلبکارید؟!
⁉️آیا شما هم بجای اینکه از زحمتهای اون تشکر کنید، مرتبا گله میکنید و بیشتر از قدرت و توانش از او توقع دارید؟!!!
💬ای کاش خانوم شما هم دربارهٔ رفتار و اخلاق شما چند جملهای نوشته بود!
🔺چون معمولا تقصیرها یکطرفه نیست.❌
✳️بنابراین خوبه که شما همین امشب قلمی🖊 بردارید و کمی رفتار خودتون رو تجزیه تحلیل کنید و خود رو حسابرسی کنید
و بعد اون رو بخونید،
💭فکر کنید،
و بین خود و خدا عذرخواهی کنید و جبران کنید،
⚜امید هست این اقدام که البته باید مکرر انجام بشه، موجب بهبود روابط اخلاقی در خانه و خانواده شما گردد.
✅مهم اینه که شما قدرشناسی رو عملا به همسر خود یاد بدید،
در این صورت امید هست که او هم درس بگیرد و در بهبود رفتار و اخلاق خود بکوشد
و به این ترتیب رضایت خدا و رضایت شوهرش رو تحصیل کند...
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@zendegiasheghaneh💞
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#مخصوص_متاهل_ها
🍃 وقتی میخواهید از نامزد یا همسرتون انتقاد کنید؛ اول از چند ویژگیِ مثبت همسرتان تعریف کنید و سپس موردی که میخواهید نقد کنید را عنوان کنید.
مثلا :
~ عزیزم همه میدونن ماشالا تو خیلی خوش اخلاق و کاملی . فقط گاهی اوقات که با بابام بحث میکنید ناراحت میشم...
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌺 #ثروتفقطپولنیست:
زمان ثروت است.
سلامتی ثروت است.
خانواده ثروت است.
روح و روان آرام ثروت است( به نظرم بالاترین ثروت همینه)
اخلاق خوب ثروت است.
دوستان خوب ثروت هستند.
ذهن مثبت ثروت است.
🌺 پس تمام تلاش و توانتان را صرف به دست آوردن پول نکنید، با دیدبازتری زندگی را ببینید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🔴 #سمّ_ذهنی
💠 فردى نمیتوانست با #همسر خود کنار بیاید و هر روز با همسرش جرّوبحث داشت. نزد داروسازی قدیمی رفت و از او خواست #سمّی بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد. داروساز گفت اگر سمّی قوی به تو بدهم که همسرت فوراً کشته شود همه به تو شک میکنند پس سمّ #ضعیفی میدهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم او را از پای درآورى.
💠 و توصیه کرد برای اینکه بعد از مرگش کسی به تو شک نکند در مدتی که به او #سمّ میدهی تا میتوانی به همسرت #مهربانی کن! این فرد، #معجون را گرفت و به توصیههای داروساز عمل کرد.
💠 هفتهها گذشت و #مهربانی او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر #مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد او بمیرد #دارویی بده تا سمّ را از بدن او خارج کند! داروساز #لبخندی زد و گفت آنچه به تو دادم #سمّ نبود!
💠 سمّ در #ذهن خود تو بود و حالا با مهر و محبّت، آن سمّ از ذهنت بیرون رفته است.
💠 #مهربانی قویترین معجونیست که به صورت تضمینی، #نفرت، کینه و خشم را نابود میکند!
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
🌸🍃🌸🍃 #احسن_القصص
فردی برای امام صادق(ع) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد!
امام صادق فرمود:
حتما اشتباه شنیده ای!
گفت: نه مطمنم
امام صادق فرمود:
شاید تاریک و شلوغ بوده
و اشتباه فهمیده ای
گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید
در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده!
گفت: در آرامش و اختیار بوده است.
💎امام صادق(ع) آنقدر بهانه آورد تا آن فرد
خبرچین خسته و پشیمان شد!
اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر
دینی ات حسن ظن داشته باشی چون 💎امام صادق(ع) فرمود حسن ظن و خوش گمانی
از قلب سالم ناشی میشود.
#مصباح_الشريعة_ص٥١٥
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_سلامتی
🌸✨پیامبر ص
🌹✨هيچ زن باردارى نيست كه خربزه بخورد ،
مگر اين كه فرزندش زيبا و خوش اخلاق مى گردد .💫
📚طب النبي ص ۲۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
#نکته
👸🏻 #سیاست_های_زنانه
توصیه هایی برای ارتباط با شوهر در جمع
👈🏻 اگر یه حرفی خیلی بهتون زور اومد و داشتید از نگفتنش خفه میشدید . اس ام اس بدید. بهترین چیزه در مجالس. مثلاً اس بدید یقه بلوزتو درست کن. یا من خسته شدم پاشو بریم.
👈🏻 هیچ وقت باهاش تند و عصبی تو جمع حرف نزیند. درسته اخلاق ادمه عصبی شدن دست خود ادم نیست. یا درسته که مردا کلاً از عصبانی شدن زنا خوششون نمیاد. ولی تو جمع با عصبانیت حرف زدن با مرد ویرانگره.
👈🏻 تعریفای زیادم نکنید از شوهرتون. تعریف بیش از حدم از زندگی و شوهر باعث میشه مردم یا زندگی آدمو چشم بزنن یا حس بدی به آدم پیدا کنن بگن چه خودشونو قبول دارن.
👈🏻 دنبال دروغ در اوردن از شوهرتون تو جمع یا تذکر مداوم بهش نباشید. مثلاً داره یه داستانی میگه . شما هی بگید نه فلان روز نبود فلان روز بود. نه اونجور نشد اونجور شد. بذارید راحت باشه. دیدم اینطور زنایی که میگما. حتی بعضی هاشون میگن دورغ نگو فلان جور شد. خیلی زشت و زننده اس
👈🏻 اجازه انجام کاری رو تو جمع از شوهرتون نگیرید. یواشکی بگید. اگرم قبول نکرد خودتون بگید خودم پشیمون شدم. حتی اگه تو دلتون غوغاست. نذارید دیگران فکر کنن آخی بیچاره شوهرش نذاشت بیاد
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
@zendegiasheghaneh
💍❣💍❣💍❣💍❣
ا🌺🌿🌹🌿🌼🌿🌸
#مناسبتها
💚⚜ #نمازیکشنبهماهذیقعده را از دست ندهیم و دوستان خود را نیز در آن شریک کنیم.⚜💚
گفتم به پیری رِسَم و توبه کنم
آنقدر جوان مُرد و یکی پیر نشد
یکی از اعمالی که بسیار در سیره بزرگان به آن تأکید شده است، نماز توبه یکشنبه های ماه ذیقعده میباشد (که البته در مابقی ایام سال نیز به نیت رجاء وارد شده است ولی در یکشنبه های این ماه بسیار مورد توجه میباشد). این نماز یکی از دستوراتی است که تمام علمای اخلاق به آن اهتمام ویژه داشتند و تمام برنامه ها و چله های عبادی خود را با آن آغاز میکردند.
نحوه انجام نماز: در روز یکشنبه ماه ذیقعده غسل (با نیت توبه) انجام میشود. سپس 4 رکعت نماز (دو تا دورکعت) با نیت نماز توبه یکشنبه ماه ذیقعده خوانده میشود. در هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه توحید و یک مرتبه معوذتین (ناس و فلق) خوانده میشود. بعد از سلام نماز دوم، هفتاد مرتبه استغفار گفته میشود و در انتها ذکر "لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم" خوانده میشود. (در دستور بعضی از بزرگان تعداد هفت بار برای ذکر "لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم" نقل شده است که به نظر صحیح تر می آید) و در انتها گفته میشود:
يَا عَزِيزُ يَا غَفَّار اِغفِرلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ المُؤمِنيِنَ وَ المُؤمِنَات، فَاِنَّهُ لاَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنت
نکته جالب در خصوص این نماز بحث حق الناس میباشد که در توضیح نماز آمده است در روز قیامت خصماء از او راضی میشوند. (انسان باید در جهت برآورده کردن حق الناس تلاش خود را انجام دهد و اگر فرد را پیدا نکرد یا احتمال مفسده ای داد، از طرف آن شخص صدقه دهد یا استغفار کند یا... ولی گاهی ممکن است حق الناسی نادانسته بر گردن انسان باشد که این نماز کمک میکند در روز قیامت آن فرد از انسان بگذرد.)
📚المراقبات ص ۳۰۸_ ۳۰۹
#التماس_دعا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌺🌿🌹🌿🌼🌿🌸
در زندگی
پیوسته باید مواظب سه چیز باشیم :
وقتی تنها هستیم
مواظب افکار خود
وقتی با خانواده هستیم
مراقب اخلاق خود
و
وقتی که در جامعه می باشیم
مواظب زبان خود
#شبتون_بخیرونیکی✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#همسرانه🧡
❣اگر ظاهر طرف مقابلتان برایتان ناخوشایند است، مطمئن باشید با گذر زمان هم این مساله حل نمی شود و در آینده نیز به همین منوال خواهد بود!
زیرا با گذشت زمان زیبایی عادی می شود، ولی زشتی و نازیبایی نه. به کسی که از روز اول کششی به لحاظ زیبایی و خوش آمدن نداشتین، با گذشت زمان هم چیزی عوض نمی شود. و نکته مهم تر اینکه هیچ چیز در ازدواج جای چیز دیگر را نمی گیرد، یعنی اخلاق خوب، تحصیلات، خانواده خوب در جایگاه خود مهم هستند اما نمی تواند جای چیز دیگر مثل ظاهر و زیبایی کسی که کششی از روز اول به او نداشتید و نپسندیدید را بگیرد! بنابراین موضوع ظاهر و زیبایی، خوش آمدن و تناسب مسئله مهمی است
✨﷽✨
✅ #داستان_کوتاه_وپندآموز
✍پسر جوانی ڪه بینماز بود از دنیا رفت، و یڪی از صمیمیترین دوستانش او را در خواب دید، به او گفت: مرا در صف مؤمنین قرار دادند؛ و با اینڪه من در دنیا به حلال و حرام و رعایت اخلاق تا حد ممڪن پایبند بودم ولی برای نماز تنبلی میڪردم و مادرم همیشه بخاطر بینمازی من ناراحت بود و از آخرت من میترسید.
روزی مادرم بخاطر بینمازی من اشڪ ریخت. طاقت اشڪ چشم او را نیاوردم و قول دادم منبعد نمازم را بخوانم. و از آن روز هر وقت مادرم را میدیدم فقط برای شادی او و رضایتاش نماز میخواندم و نمازم ظاهری بود.
💥بعد از مرگم مرا در صف نمازگزارن وارد ڪردند، سوال ڪردم من ڪه نمازخوان نبودم؟ گفتند: تو هرچند نمازخوان نبودی، ولی برای ڪسب رضایت و شادی مادرت به نماز میایستادی، خشنودی مادر پیرت خشنودی ما بود و ما نام تو را امروز در صف نماز گزاران واقعی ثبت ڪردیم.
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#همسرداری از نگاه امام صادق(ع)
🌹
🌷امام صادق -عليه السلام-ميفرمايند:
دل به نوشته مکتوب اعتماد می کند وآرام میگیرد.
• اصول كافى ، جلد ١ ، صفحه ٥٢ •
💝
🌹امام صادق عليه السلام ميفرمايند :
هر كس از دوستان ما باشد ، به همسرش بيشتر. اظهار محبت ميكند.
• بحار ، ج ١٠٣ ،ص ٢٢٣ •
🌸
🌻امام صادق علیه السلام میفرمایند:
.
یکی از اخلاق پیامبران این است که نسبت به همسر خود محبت دارند.
.
• بحار الانوار جلد ١٠٣ ، ص ٢٣٦ •
❤️💝
🌸 انسان درخلال برآوردن نیازهای منزل و عیال به سه چیز نیازمند است، حتی اگر آن چیزها با طبع اوسازگار نباشد با یکی از آنها معاشرت نیکوست.
✨ خداوند رحمت کند مردی که روابط میان خود و زنش را نیکو قرار می دهد.
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
کانالی ویژه متأهلین عاشق🔰
🆔 @zendegiasheghaneh❤️
جوانی با دوچرخه اش به پیرزنی
برخورد کرد،
به جای عذرخواهی و کمک کردن
به پیرزن
شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن،
سپس راهش را ادامه داد و رفت،
پیرزن صدایش زد و گفت:
چیزی از تو افتاده است،
جوان به سرعت برگشت و
شروع به جستجو نمود،
پیرزن به او گفت:
مروت و مردانگی ات به زمین افتاد، هرگز آن را نخواهی یافت!
"زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد"
زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!
صدا می کنی و می شنوی،
پس به نیکی صدا کن تا به نیکی به تو پاسخ دهد ...👌🏻
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💐🌼💐🌼💐
🌼💐🌼💐
💐🌼💐
🌼💐
💐
#تفسیر_سوره_نور
"اسلام و #منطق محبت
💐اینجا نکتهای است.
اشخاصی که با منطق اسلام آشنا
و به آن وارد نیستند،
#غافلند که اسلام منطق محبت
را در جای خود در حد اعلی
به کار برده است
💐 مسیحیها منتشر کردهاند
که دین مسیح #دین محبت است،
دین نیکی کردن و گذشت است،
چرا؟
میگویند چون حضرت مسیح
گفته است: 👇
اگر کسی به یک طرف صورتت
سیلی زد آن طرف دیگر را جلو بیاور،
بگو به این طرف هم بزن،
💐 اما دین #اسلام دین خشونت است،
دین سختگیری است،
دین #شمشیر است،
دینی است که به هیچ وجه گذشت
و محبت در آن وجود ندارد.
💐مسیحیها روی این قضیه
خیلی تبلیغ کردهاند
و مرتب تبلیغ میکنند
.
💐نکته مهم :👇
این اشتباهی است بسیار بزرگ
اسلام،
هم دین شمشیر است
و هم دین محبت
هم دین خشونت است
و هم دین نرمی
خشونت را در جای خود
تجویز میکند
و نرمی را در جای خود،
و #عظمت و اهمیت اسلام
به همین است
💐اگر اسلام اینچنین
نمی بود ،
یعنی اگر نمیگفت
«زور را با زور جواب بدهید
💐منطق را با منطق جواب بدهید
💐در مورد محبت، محبت کنید
و حتی در جایی در مورد بدی
هم محبت کنید»
آن وقت قبولش نداشتیم.
اسلام هرگز نمیگوید👇
اگر یک #قلدر به یک طرف
صورتت سیلی زد،
آن طرف دیگر را بیاور.
💐 میگوید: 👇
فَمَنِ اعْتَدی عَلَیکمْ فَاعْتَدوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیکم ( سوره بقره/۱۹۴)
ْآن که به شما #تجاوز میکند،
به همان اندازه حق دارید تجاوز او را جواب دهید.
اگر چنین نگفته بود،
در آن نقص بود👌
💐دین مسیح به همین دلیل
یک دین غیرعملی
از آب درآمد
💐ادامه نکته اخلاقی
آیه ۲۲👇
💐در آیه ۳۳ ،۳۴ سور ه فصلت
#قرآن می فر ماید:👇
وَ لا تَسْتَوِی الحَسَنَةُ وَ لَاالسَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِی احْسَنُ فَاذَا الَّذی بَینَک وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمیمٌ
(فصّلت/ 33 و 34.)
💐"پیغمبر- که #وظیفه تو
دعوت مردم به راه خداست
- بدان که #نیکی و بدی
یک وزن ندارند
، حتی بدیها هموزن نیستند
و نیکیها نیز هموزن نیستند
💐 تو بدیها را با بهترین نیکیها
دفع کن
: ادْفَعْ بِالَّتی هِی احْسَنُ
دیگران بدی میکنند، تو نیکی کن
💐 بعد خصلت روانی را ذکر میکند،
میگوید :
آنگاه که دشمن بدی میکند و
تو در مقابل بدی او نیکی میکنی،
میبینی خاصیت
#نیکی کردن در مورد بدی
خاصیت #کیمیاست،
💐یعنی قلب ماهیت میکند:
فَاذَا الَّذی بَینَک وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمیمٌ
یک وقت میبینی همان که دشمن سرسخت تو بود،
#قلب ماهیت شد
و به یک دوست مهربان تبدیل شد
💐پس چه کسی میگوید
اسلام به #محبت دستور نمیدهد؟!
چه کسی میگوید
اسلام دین محبت نیست؟!
💐 اسلام دین محبت است
ولی آنجا که محبت کارگر نیست
دیگر #سکوت نمیکند،
آنجاست که خشونت به کار میبرد،
شمشیر به کار میبرد
.
💐شما در تاریخ زندگی
#پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله،
در تاریخ زندگی
#امیرالمؤمنین علیه السلام
و
ائمه اطهار علیهم السلام (امام حسن، امام حسین، امام زین العابدین، امام محمد باقر و سایر ائمه علیهم السلام)
💐داستانهای زیادی درباره
«ادْفَعْ بِالَّتی هِی احْسَنُ فَاذَا الَّذی بَینَک وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمیمٌ» میبینید.
💐 اگر در مقابل #بدی نیکی کنید فوراً خاصیتش را میبینید
بدی را نیکی کردن
خاصیتش این است که دشمن را تبدیل به دوست میکند
💐تعبیراتی درباره
«پاسخ بدی را به نیکی دادن»
💐در دعای «مکارم الاخلاق»
تعبیرات عجیبی هست: 👇
خدایا به من توفیق بده
آن کسی که به من #فحش میدهد
من به او #حرف خوب بگویم،
💐آن کسی که قطع صله رحم میکند
من در مقابلْ صله رحم کنم،
آن کسی که پشت"......
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#منبرک_فاطمی
@fatemi222
#داستان_پندآموز
🌹حکایتی خواندنی و بسیار زیبا🌹
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند :
كه یكی از آنهاازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند . یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :
(( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند . ))
بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت :(( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود . ))
بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند.
خوبی هیچوقت دردنیاوآخرت ازبین نمی رود...
✅از "خوب" به "بد"رفتن به فاصله لذته پريدن از يک نهر باريک است اما براي برگشتن بايد از اقيانوس گذشت.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💞🍃💞
🍃💞
💞
#استاد_عالی
❣ خانواده جای زندگی اخلاقی است نه زندگی حقوقی
✍🏻 خانه محل تربیت است. تا این کلمه را می شنویم که خانه محل تربیت است فوری ممکن است شما بفرمایید معلوم است دیگر، خانه محل تربیت بچه هاست دیگه، نه عزیز من! قبل از اینکه خانه محل تربیت بچه ها باشد محل تربیت بزرگترهاست.
💢خیلی از ماها وقتی که هنوز ازدواج نکرده بودیم وقتی که هنوز مجرد بودیم خودمان را خیلی نمی شناختیم، وقتی آدم متأهل می شود آن وقت خیلی از عیبها و نقصها و نقطه ضعفهایش را می فهمد، می فهمد چقدر کم صبر است، کم گذشت است، می فهمد که گاهی سوء ظن دارد، می فهمد که چه بسا خدا نکرده بخیل است و آنجایی که باید خرج کند خرج نمی کند، این نقطه ضعفها قبلا پیدا نبود بعد از تأهل و تشکیل زندگی آدم اینها را می فهمد، خب وقتی فهمیدید درست کنید، نقطه ضعفها را برطرف کنید.♥️🍃
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#زندگی_عاشقانه👆
#خجالتی
#گوشه_گیر
✨راهکاری برای مقابله با رفتار خجالتی بانوان
⁉️من در ابراز علاقه به همسرم دچار خجالت می شوم و همیشه می ترسم به خاطر این رفتار، همسرم مرا رها کرده و باشخص دیگری ازدواج کند. لطفا راهنماییم کنید.
⚜یکی از مشکلات رایج در بعضی از خانوادههای ایرانی موضوع ناتوانی در ابراز عواطف و هیجانها به اعضای خانواده است. این مشکل در ابراز عواطف نسبت به فرزندان و نیز در مواردی در ابراز یا در حقیقت عدم ابراز عشق و عاطفه نسبت به همسر دیده میشود. در هر صورت ابراز عاطفه و عشق و محبت به همسر هیچ جای خجالت ندارد و حتی مورد تأکید پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار هم بوده است. البته در صورت تداوم این حالت، نگرانی شما چه بسا که به واقعیت بپیوندد. در مواردی ممکن است این حالت (خجالت در ابراز عواطف به همسر) ناشی از مشکل در عزت نفس یا اعتماد بهنفس باشد یا ممکن است در اثر کمرویی باشد، بنابراین لازم است به شکل جدیتری به فکر چارهی آن باشید یعنی با مراجعه به روانشناس و تقاضای دریافت کمک تخصصی.
در حد کنونی، با این فرض که شما صرفاً در برخورد با همسرتان دچار این وضعیت هستید، ضرورت دارد اشاره شود که روانشناسان از مفهومی به نام سرنخهای عاطفی سخن میگویند که حتماً باید بین همسران وجود داشته باشد. سرنخ عاطفی به این موضوع اشاره دارد که زوجها باید با درک درست عواطف همسرشان پاسخ مناسبی به این عواطف بدهند.
✨بنابراین چنانچه نتوانید یا مایل به ابراز عواطف به همسرتان نباشید یا از او تعریف نکنید، او در عکسالعمل نشاندادن صحیح به شما دچار مشکل میشود و در حقیقت چون سرنخی از شما دریافت نمیکند، پس پیام مثبتی بین شما مبادله نمیشود و این به دوری و جدایی عاطفی شما از همدیگر و در نهایت میتواند به بیگانگی شما با هم بینجامد.
❤️عشقتان را به همسرتان ابراز و اعلام کنید. از او تعریف کنید. از زیباییهایش بگویید. جان گاتمن، روانشناس معروف، در اینباره میگوید از تمام ساعات هفته اگر زن و شوهرها فقط پنجساعت را برای همدیگر اختصاص دهند و مثلاً هر روز هنگام خروج از خانه از برنامهی کاری همسرشان جویا شوند یا هنگام حضور همسران در منزل از هم دربارهی چگونگی گذشت روز در محل کار یا خانه بپرسند و مواقعی را به تعریف و تمجید از هم اختصاص دهند و دو ساعت را نیز برای بیرون رفتن با هم (در یک هفته) اختصاص دهند، همواره زندگی شاد و پرنشاطی خواهند داشت. او این پنج ساعت را پنج ساعت معجزهآسا مینامد.
✨پس کمرویی را کنار بگذارید و اگر نمیتوانید حتماً به فکر کمکگرفتن از متخصصان روانشناس برآیید.
🔰کانالی ویژه زوجین عاشق🔰
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆
🌟 #ایده_های_جذاب 🌟
✨چگونه ميتوان محيطى فوق العاده آفريدتادرآن عشق خودراجشن
بگيريم؟🤔
🏠 براى يک غافلگيرى کوچک نياز به موقعيت خاصى نداريد ، تنها
موردى که به آن احتياج داريد ، يک محيط زيباست.🌴🌳🌲
يک نمونه از غافلگيرى :😮😳😉
يک شب که از سر کار به خانه برگشتم ، متوجه تغييراتى در اتاق
شدم ، تعداد زيادى بالش پفکى قشنگ وسط اتاق ولو بود ، مقدار
زيادى خوراکى هاى ساده و قشنگ داخل سينى چيده شده بود
و موزيک ملايمى که از ضبط صوت پخش مى شد .
کنار سينى
يادداشت کوچکى قرار داشت و روى آن نوشته شده بود:
از اينکه
سخت کار ميکنى به تو افتخار ميکنم و ازت متشکرم.. اما خيلى
دلم برات تنگ شده بود.😘
بعد از اينکه اين يادداشت را خواندم ، ناگهان شوهرم از پشت يکى
از کاناپه ها بيرون پريد و مرا در آغوش گرفت😍 ؛
چه استقبال گرم و زيبايي.😌☺️
وقتى به خانه رسيدم ، چنان خسته بودم که اصلا حوصله هيچ کار
رمانتيک و اينطور موارد را نداشتم ، اما تنها با گذشت اندکى وقت
و ايجاد يک محيط مناسب ، چنان خلق و خويم تغيير کرد که باور
کردنى نبود.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
پس آقایون عزیز با کمی سلیقه به خرج دادن و حوصله میتونین لحظات رمانتیک و فراموش نشدنی برای همسرجان دست و پا کنین 😉
بجنبین و یک شب ویا روز خاطره انگیزبسازین🎉🎊
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
🔰کانالی برای عاشقانه بودن
🆔 @zendegiasheghaneh2💖
💠#داستانمردهندیوافسرانگلیسی!
بخونید جالبه👌
🔹در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند ساده هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد.
🔸افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود؛ ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند..
🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه!
🔸افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی.
🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند! پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد...
🔸روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند.
🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم.
🔸ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند.
🔹افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند.
🔸ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد.
🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد!
🔸افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی.
🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است.
🔸ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد.
🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را در به پول فروخته بود، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد».
🔻این داستان، حکایت افراد زیادی است! آنان که با گرفتن پول و مقام، حقوق و وام نجومی، ملک و زمین و اموال، رانت و اختلاس و پارتی و سایر امتیازات، فرستادن فرزندان شان به اروپا و آمریکا و... کرامتِ خویش را فروخته اند، از ترس باختن اندوخته های کاذب خود لال شده اند و حرفی نمی زنند! داستانی آشنا برای همه ما...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✨﷽✨
#احسن_القصص 🔘 #حکایت (کوتاه
✍از امام باقر علیه السلام نقل شده است: روزى حضرت داوود(ع)نشسته بود و جوانى ژوليده با ظاهرى فقيرانه كه خيلى نزد آن حضرت مى آمد نيز در محضر آن حضرت حاضر بود. در اين هنگام فرشته مرگ وارد شد و نگاه تندى به آن جوان كرد و بر وى خيره شد. داوود(ع) دلیل این کارش را پرسید فرشته مرگ گفت: من مامورم هفت روز ديگر جان اين جوان را در همين جا بگيرم. داوود پيغمبر(ع ) از اين سخن، دلش به حال آن جوان سوخت و رو به او كرد و فرمود: اى جوان! زن گرفته اى؟ پاسخ داد: نه ، هنوز ازدواج نكرده ام
داوود به او فرمود: به نزد فلان مرد كه يكى از بزرگان بنى اسرائيل است برو و از طرف من به او بگو كه داوود به تو دستور داده كه دخترت را به همسرى من درآور و همين امشب نزد آن دختر مى روى و خرج ازدواج تو نيز هر چه مى شود بردار و هم چنان نزد همسرت باش تا هفت روز ديگر و پس از هفت روز همين جا نزد من بيا. جوان به دنبال ماموريت رفت و پيغام حضرت داوود(ع) را به آن مرد بنى اسرائيلى رسانيد و او نيز دخترش را به آن جوان داد و همان شب ، عروسى انجام شد و جوان هفت روز نزد آن دختر ماند و پس از هفت روز نزد حضرت داوود بازگشت داوود از وى پرسيد: در این هفت روز وضع تو چگونه بود؟پاسخ داد: هيچ گاه در خوشى و نعمتى مانند اين چند روز نبوده ام. داوود فرمود: اكنون نزد من بنشين جوان نشست، و داوود چشم به راه آمدن فرشته مرگ بود تا طبق خبرى كه داده بود بيايد و جان اين جوان را بگيرد.
اما مدتى گذشت و فرشته مرگ نيامد، از اين رو به جوان رو كرد و فرمود: به خانه ات بازگرد و روز هشتم دوباره به نزد من بيا. جوان رفت و پس از گذشت هشت روز دوباره به نزد داوود بازگشت و هم چنان نشست و خبرى از فرشته مرگ نشد و همين طور هفته سوم تا اين كه فرشته مرگ به نزد داوود آمد. داوود بدو فرمود: مگر تو نگفتى كه من مأمورم تا هفت روز ديگر جان اين جوان را بگيرم ؟ پاسخ داد: آرى فرمود: تاكنون سه هشت روز از آن وقت گذشته است ؟ فرشته مرگ گفت : اى داود! چون تو بر اين جوان رحم كردى ، خداوند نيز او را مورد مهر خويش قرار داد و سى سال بر عمرش افزود.
📚 داستانهای بحار الانوار
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#هرروزیک_آیه
✨خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ
✨وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ﴿۱۹۹﴾
✨گذشت پيشه كن و به كار
✨پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب (۱۹۹)
📚سوره مبارکه الأعراف
✍آیه ۱۹۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh